پنجم ، شماره 1241 آوريل 1997 ، سال ارديبهشت 1376 ، 28 دوشنبه 8
|
|
پوچي ادبيات بر چشماندازي
آبرامز.اچ.ام:نوشته
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
عليا مسعود:مترجم
ادبيات و نمايشي ادبيات آثار از دسته آن براي پوچي اصطلاحادبيات
كه هستند معنا اين واجد مشتركا كه ميرود كار به منثور داستاني
راتنها وضعيت اين و است مهمل يا پوچ پايدار و بهطورذاتي بشري وضعيت
ميتوان هستند يامهمل پوچ نيز خودشان كه ادبي آثار از دسته آن در
جنبشهاي به ادبيات اينگونه ريشههاي.بازنمودداد نمايش شايسته بهطور
فرانتس و جويس جيمز داستانهاي به نيز و سوررئاليسم و اكسپرسيونيسم
جنگ از پس كنوني ، جريان حال اين با.بازميگردد (مسخ و محاكمه) كافكا
و فرهنگ ارزشهاياساسي و باورها عليه عصياني مثابه به دوم جهاني
مبنيبر بود انگارههايي پيشين مركزيسنت نقطه.برآورد سر سنتي ادبيات
حداقلتا كه ميكند زندگي جهاني در و ناطق است انسانمخلوقي اينكه
و است منظم ساختاراجتماعي يك از بخشي او.است فهم قابل اندازهاي
شكست در حتي را عظمت و شكوه دستآوردن به و قهرمانشدن توانايي
تمايلي(1)حدود همين در يا گذشته سال سي در اين باوجود.داراست
همچون نويسندگاني فلسفهاگزيستانسياليستي در خاصي برجستگي كه -گسترده
بهعنوان فردي هر كه ديدگاه اين به -دارد كامو آلبر و سارتر ژانپل
شده افكنده بيگانه جهاني در مفتضحانهاي شكل به كه تنها و تك موجودي
هيچگونه داراي جهان كه باور اين به تمايلي.ميخورد چشم به است ،
بشر زندگي بازنمايي به تمايل و نيست بشري ذاتي معناي يا ارزش حقيقت ،
انجام در و ميرود عدم بهسوي و ميكند حركت عدم از بشر كه اساس اين بر
و پوچ هم و است عذاب در هم كه وجودي بهعنوان و ميرسد پايان به هم
:ميگويد سيزيف دراسطوره كامو آلبر آنچنانكه ;است مهمل
انسان است گشته محروم روشنايي و خيالات از ناگهان به كه جهاني در
...است گشته دچار درمانناپذير بهتبعيدي اومييابد بيگانه را خود
بهدرستي بازياش صحنه و بازيگر زندگياش ، و انسان ميان جدايي اين
.مينهد بنيان را پوچي احساس
معنا اين پوچي برجستهدرام نمايشنامهنويس يونسكو اوژن كه آنگونه يا
مذهبي ، ريشههاي از كه انسان:ميكند بيان كافكا درباره جستاري در را
تمامي و است گشته گم است ، بريده خود (متعالي) وبرين متافيزيكي
.ميشود بيحاصل و پوچ بيمعنا ، او كنشهاي
است ايرلندي جنبشنويسندهاي اين نويسنده اثرگذارترين بكت ، ساموئل
و مينگاشت فرانسه زبان به را خود آثار او.سكونتداشت پاريس در كه
او نمايشنامههاي.ميكرد ترجمه انگليسي به را آثارش از بسياري سپس
نمايش به دراماتيكي اشكال در را زندگي پوچي و بيمعنا ستيزي عقل
پيرنگي يا منطقي استدلال واقعگرايانه ، صحنهپردازيهاي از كه ميگذارد
نمايشنامه.امتناعميكند باشد ، يافته گسترش يكدست بهطور كه(Plot)
و بيثمر كه ميدهد نشان دربيغولهاي را ولگرد دو گودو درانتظار
شعفي ;هستند گودو نام به ناشناخته شعفي نااميدانهدرانتظار تقريبا
كه ميكنند فكر ولگردگاه دو اين و نباشد است ممكن و باشد است كهممكن
:ميگويد دو آن از يكي كه آنچنان.گذاشتهاند ملاقاتي قرار گودو با
اغلب همچون.است وحشتناك اين.نميآيد كسي نميافتد ، هيچچيزاتفاق
مهمل يا پوچ معنا دو ايننمايشبه دارند تعلق شيوه اين به كه آثاري
.نامعقولميباشد آنانكه ديگر و است خندهآور بهشكليعجيب آنكه يكي.است
از حتي و سنتي درام غرب ، فرهنگ سنتي انگارههاي از شده حساب نقيضهاي
روشن گفتگوي.است دراماتيك رسانه در نمايش خود گريزناپذير مشاركت
و وچرندگوييها بدگوييها و است خندهآور اغلب وپيچدرپيچ بيمعني اما
از احساس دادن نشان براي صدا و پرسر و خندهآور شيوههاي ديگر
داستاني ادبيات.ميرود بهكار متافيزيكي وعذاب رنج و خودبيگانگي
نشان را ضدقهرماني ونامناپذير رمانهايمولوي همچون بكت منثور
كه ادبي نوشته -ضد يك در را تمدن نهايي مسابقه پوچ حركات كه ميدهد
نمايش به ميكند تخريب را -زبان -خود رسانه نحوي و منطقي پيوستگي
.ميگذارد
كه دارد نام پوچيژانژنه فرانسوي نمايشنامهنويسان از ديگر يكي
دراماتيك آثار از بعضي.درهمميآميزد اهريمنگرايي با را پوچگرايي
ازاين شيوهاي به نيز آمريكايي آلبي ادوارد و پنيترانگليسي هارولد
كه اخيري بيشمار آثار جنبشو اين ميان همچنين.است يافته نگارش دست
شيوه اين در.دارد وجود پيوستگي استفادهميكنند سياه ازطنز
خود نقش بهايفاي كابوسوار و وهمي جهاني در ناجور و محنتبار شخصيتهاي
آن در و ميدهد نام تراژيك خندهآور بداننمايش يونسكو كه آنچه در
هستند ، پوچ و ترسناك وحشيانه ، خندهآور ، بهطورهمزمان حوادث
توماس اثر Vهلر ، جوزف اثر Catch- آثار به مثال براي.ميپردازند
آمريكايي نويسنده و گونترگراس نويسندهآلماني رمانهاي و پينچون
.بنگريد كورترنهگات
مارتين اثر پوچي بهتئاتر بنگريد جنبش اين با بيشتر آشنايي براي
بكت ، يونسكو ، برشت ، تئاتر:كفرگويان ،(شده 1969 تجديدنظر چاپ) اسلين
.هينچليف.پي.اثرآرنولد (1969) وپوچي گرسوگل ديويد اثر (1965)ژنه ،
در جنبشضدفرهنگ درباره ليونلتريلينگ مباحث به بنگريد همچنين
.(1965) فرهنگ سوي كتابآن مدرندر ادبيات
A Glossary of literary terms:منبع
.است منتشرشده سال 1970 درحدود آبرامز اثر حاضر ويرايش.1