پنجم ، شماره 1242 آوريل 1997 ، سال ارديبهشت 1376 ، 29 سهشنبه 9
|
|
رقابت اخلاق و سياسي طبقه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
مرديها مرتضي سيد دكتر
متنوعي موضوعنقاديهاي دمكراسي انديشهسياسي ، به مربوط مجادلات در
كدام هر است گرفته آنصورت روي كه گونهگوني جراحيهاي.است بوده
بهعهده آن در را ارزشي يا كاركردي يا ساختاري آسيبشناسي از بخشي
است اين يكي نقدها اين ازجمله.است نموده باز را كاستيهائي و گرفته
مردم ميان از زمان هر در تا بود آن دنبال به ابتدائا كه نظامي كه
بسپارد آنها بهدست را سياست امور زمام و برگزيند را شايستهترينها
قدرت و ميگيرد شكل سياسي طبقه يك آن در كه ميرسد مرحلهاي به خردخردك
كه كشورهايي عموم در.ميشود دست به دست آنان ميان در سياسي
رقابت كه دارد وجود معدودي احزاب هستند دمكراسي اصلي داعيهداران
از غالبايكي كه) اصلي دوحزب ميان جديتر بهصورت و آنها ميان معمولا
(دارد سرمايهداري -ليبرالي گرايش ديگري و سوسياليستي گرايش دو اين
آنها از يكي به قدرت يكچندي از هر متناوب بهگونهاي و است متمركز
وجود گونهگون گرايشات مردم ميان در آنكه عين در يعني.ميشود سپرده
حاكمان آزادانه كاملا انتخابي در نسبي فكري رشد با هم آنها و دارد
را خويش نمايندگان دمكراسي ، روح به نزديكتر عبارت به و خويش
ميان قدرت كه است ميدهداين روي آنچه ديگر ديدگاهي از برميگزينند ،
در كارگر طرفداران و محافظهكاران فرانسه در گليستها و سوسياليستها
دست به دست...و امريكا در جمهوريخواهان و دمكراتها انگلستان ،
كه است اين معدود جمعي ميان در سياسي قدرت تمركز اين پيامد.ميشود
گذاشته كسي بهعهده كه باشد داشته مسئوليتي هويت كه آن از بيش سياست
باخت و برد هنر آن اصل مهمترين كه ميكند پيدا را حرفهاي حكم ميشود
قدرت سر بر را خود باشد قادر بايد چيز هر از بيش سياستمدار يك.است
به را آن دوباره مانده دور آن از دوره چند يا يك اگر يا و دارد نگاه
سنخ از آرماني و ارزشي خصايل از بسياري اگر حتي.آورد چنگ
سياست اصحاب نيت در را غيره و عدالت آزادي ، ميهندوستي ، مردمخواهي ،
حال هر به چون.نميشود ايجاد تغييري حكم اين در بگيريم مسلم و مفروض
و كرد خود آن از را قدرت بايد مرحله اولين در اهداف اين تحقق براي
از بحث كه است مرحلهسوم در و نمود آن حفظ در سعي مرحله دومين در
و دوم و اول مرحله ميان كه آنهمدرحدودي ميآيد ، پيش تحققآرمانها
و اول مرحله هم باز صورت اين غير در كه درنپيوندد تعارض سوم مرحله
كاملترين دكارت -آنسلم معروف وجودي برهان طبق بر زيرا است ، مقدم دوم
يك براي پس.است ناقصتر باشد كه موجودي ناقصترين از نباشد كه موجودي
كه جاست اين ازبود قدرت سر بر بايد ابتدا هم بودن خوب سياستمدار
ويژه به و حريفان از يك هر آن طي كه ميگيرد شكل رقابت نام به چيزي
به كه تلاشهايي آورند ، دست به بيشتري آراء ميكنند تلاش اصلي حريف دو
:ميگيرد صورت نحو اين به سويه دو حركت يك در مشخص صورت
;ارزشهايحزب و عقايد به جامعهنسبت كردن متقاعد در تلاش -
جامعه قبول مورد وارزشهاي عقايد به حزب تشبه -
.صورتميگيرد رقيب گروه نسبتبه معكوسيهم ولي مشابه حركت نيز
رقيب حزب ارزشهاي و عقايد ناراستي يا نادرستي اثبات در تلاش -
مردم مطلوبات مقبولاتو با رقيب حزب فاصلهميان دادن نشان در تلاش -
دسته ازآن آن پيامد عنوان به ظهوررقابت بويژه سياسي طبقه تشكيل
آن بايد و نيست آنمتصور براي مشخصي راهحل كهظاهرا است مشكلاتي
حيات عوارض از اساسا يا دمكراسي گريزناپذير و ذاتي ضعفهاي جزء را
اين اصلاح و كنترل به بيشتر كه است اين واقعبيني اقتضاء.دانست جمعي
.آن حل به تا انديشيد رقابت
يافتني اخلاقتحقق نوعي حاكميت وسيله عليالقاعدهبه اصلاح و كنترل اين
.است
وصايايي وارائه ذاتي قبح و حسن بر بنانهادن با مينمايد بعيد اما
.كرد اقناع خود رفتاررقابتي كنترل به را سياسي بتوانطبقه اخلاقي
حركت سياسي بقاي تنازع يك كهدر ميشود ناشي آنجا از بهويژه اين
كاريتري بدل او فن به آمدن فايق براي تا ميدهد دست به بهانهاي رقيب
معيارهاي با رقابتها شكاف دامنه سان اين به و شود گرفته كار به
.ميبايد گسترش دائما قانوني و اخلاقي
گروه اين كه است ناموثر حيث اين از پارهايرفتارها از گروه يك منع
حريف دراختيار آن قراردادن و ميدان كردن خالي نوعي را موازين رعايت
همانطور چه ، دارد ، استنكاف آن از البته برداشتي چنين با و ميشمارد
به آناست بازيابي قدرتيا حفظ سياسي طبقه افراد ويژگي آمدمهمترين كه
معايير با درهمسوئي محدودي استعداد سياسيهمواره طبقه دليل همين
عنوان به شهريارماكياولي ، كتاب.است داده خودبروز از ارزشي
كهموازين ميفشارد پاي سياسي اهميتاهداف بر چنان حكومت ، منشورحرفه
.صفتمينمايد ابزار و انعطافپذير بهشدت آن جنب در ارزشي
اميد آن به ميتوان شود مبتني روش بر رقابت اخلاق اگر حال عين در
پارهاي براستي كهآيا كرد پرسش طرح گونه اين ميتوان.داشت بيشتري
به طبقهسياسي نفع به درنهايت سياسي رقابتهاي در شگردهايرايج
است درست اين.بود ميتواند خاص گروه يك نفع به حتي يا و كلي ، طور
هر به پيروزي خاص گروه يك براي كه ميشود حاد حدي به رقابت گاه كه
يك عنوان به سياسي افراد كه نكته اين به توجه با اما.است مهم قيمت
بر ميتوان كنند ، نظر عطف خود طبقاتي و صنفي منافع از نميتوانند طبقه
دهد نشان تا است آن بر روشي اخلاق ديگر عبارت بهفشرد پاي مباني اين
سياسي رفتارهاي نميتوانند ارزشها حفظ سائق به حزب يك اعضاي اگر كه
قطعا كه سياسي ، طبقه درازمدت منافع بر تكيه با كنند ، كنترل را خود
زمينه اين در بايد مي نيست ، جدا آن از هم سياسي خاص گروه يك منافع
بلكه نيست توصيهاي -تكليفي ميبايد اينميبايد.كنند عمل احتياط با
و درازمدت منافع به سيستماتيك گونهاي به اگر كه معناست اين به
پارهاي رعايت جز راهي آن به نيل براي يابند وقوف خود طبقه ساختاري
و ميشود بياعتبار تدريج به سياسي طبقه صورت اين غير در.نيست اصول
و سياست مجموعه به جامعه بدبينيعموم بياعتباري ، اين كمتريننتيجه
حاضر رايگيري صحنه در كه كساني تعداد و ميشود آن دستاندركاران
خواهد كاهش به رو رايبدهند سياسي جريان هر به كه ازاين اعم ميشوند
جناح يك سوي از زمينه اين در بيشتر دقت عدم اين ، بر علاوه و گذاشت
از بخشي ميان در را آن مقبوليت ميزان است ممكن بهراحتي سياسي خاص
.دهد كاهش شدت به جامعه
اين برايفهم.نيست سياسي طبقه بهنفع پيامدها اين از كدام هيچ
اشته د را خود منافع پيچيده برآورد قدرت طبقه كهاين است كافي نكته
جريان چه باشند بيبهره اينامتياز از سياسي رجال اگر اما.باشد
براي شايستهترين طبقه ، اين ميرسد نظر به.بود خواهد آن مستعد ديگري
.است خود منافع درازمدت و ساختاري و پيچيده محاسبه قدرت داشتن
پيمودن سنخ از چيزي قيمت هر به قدرت آوردن دست به براي تلاش
در را چيزي مستقيمهر سير خط ايناست دونقطه ميان مسير كوتاهترين
در ميكند برخورد آن با چون و ميكند تلقي مانع بهعنوان خود مسير
اقتضاءميكند شهروندي آيين.تهديدميكند را اجتماعي واقعنظاممندي
جاي به يعني.گيرند قرار آن مدار در قطرجامعه پيمودن جاي به افراد
ويرانگري آن ناگزير كهنتيجه هدف به رسيدن براي كوتاهترينراه انتخاب
وارد نه آن بابشناسند رسميت به سيستمرا اين است ، اجتماعي سيستم
و بيشتر نيل منظور به را اين و.شوند ستد و واردداد كه گريز و جنگ
به افراد كه اهدافي همان تحقق براي.دهند انجام خود اهداف به بهتر
گستردهتر جغرافياي در را آن بقا و دوام كه شكلي در منتها آنند دنبال
.كنند تضمين طولانيتري تاريخ و
بااين همسويي براي اجتماعي مقولات شايستهترين جمله از سياسي طبقه
سود حساب و عقلابزاري به عليالقاعده كه ايندليل به.است مواجهه نحوه
كه كند تامل نكته اين داردبه جاي اين بنابر.است مجهز زيان و
شهروندانتاثير عموم چشم در طبقهسياسي اعتبار مجموعه بر نوعرقابتها
اصول با كه پارهايشعارها موسمي برگرفتن ازقبيل اموري.دارد بسيار
تغييرخط دارد ، قرار آشكار درتباين او درازمدت رفتاري ياسابقه حزب يك
سادگي به آن مجوف و موقت ماهيت كه مانورهايتبليغاتي انجام و سير
نسبتدادن خود به و او از حزبرقيب شعارهاي گرفتن است ، فهميدني
به تشبه اوست ، اصالتااز عملكرد و حسباساسنامه بر كه مواردي
وعمل انديشه با اما دارد تاليفقلوب قدرت كه عام ارزشهايمقبول
يا حريف اتفاقي يا سطحي ضعفهاي نقطه از است ، استفاده تنافي در حزب
ارزيابي منفي جامعه ناپايداربر جو يك غلبه دليل كهبه مواردي
هيچ جانب از كه است نظري اصول باپارهاي تعارض در كه مواردي ميشود ، يا
نيست شدني مراعات سياسي عرف در اصلا يا و نميشود مراعات سياسي جريان
حتي كه است اموري... حريف ، كردن ضربهفني براي مايهاي به آن تبديل و
سياسي طبقه مجموعه اعتبار براي شود ، سياسي حزب يك پيروزي عامل اگر
انجام و دفاعي لاك در رفتن با كه تيمي شبيه چيزي.نيست هيچ شكست جز
.برسد پيروزي به خطا و خشونت چاشني با حمله
يك به جايدنيا جاي در سياست كه ترديدكند اين در كسي كمتر شايد
به و اتفاق از اما.كسبقدرت براي تلاش:است غريزيترينچيزها معنا
هنر مشيسياستمداري ويژه به و علمسياست نما پارادوكس گونهاي
سمتيك به وحشي و غريزي يكتلاش حالت از قدرت كسب روشناين تغيير
از قواعدي بارعايت و مفاسد و مصالح بامحاسبه پيچيده روشمند ، تلاش
آن در كه عريان نزاع يك ازشكل را آن كه است مسابقه اصوليك سنخ
يك به است ، حريف درآوردن پاي از بهدنبال ممكن شكل هر به طرف هر
زد ، دست نميتوان وسيلهاي هر به پيروزي براي كه ميكند تبديل بازي
هم بر اصلا يا خطا ارتكاب بهمعني دقيقا موارد از پارهاي انجام بلكه
شدن فراگير با و تيمخاص بازيگريا اعتبار آن به اقدام استكه بازي زدن
تحليل به را بازيگران كلجامعه اعتبار تلافيجويانه اقدامات سلسله آندر
.دارد منافات ابزاري عقلانيت با كه است امري اين و ميبرد
هسته سياسيكه امور تمشيت كه است اين جديد دنياي در خرد اقتضاء
در بقا ، تنازع آميختهبه ناگزير است غريزي ميلي لبلبابآن و مركزي
رقابتي به را تنازع اين مواجههها ، و محاسبهها عقلانيترين از پوششي
آن پاي و دست بر و درآيد عقلاني شكل به غريزي شكل از كه كند تبديل
يك رقابت ، اين ملاحظه درهنگام شهروندان كه گونهاي به.بزند بند
احساس را شدهاست گزارش ابتدايي درجوامع كه نوعي از قدرت منازعه
رقابتي اخلاق و است جامعهمدني شايسته كه رفتاري بلكهبلوغ نكنند ،
.كنند استملاحظه شده تعريف جديد معاييرعقلانيت چارچوب در راكه
جامعهاي بهعنوان ايران جامعه با درارتباط ويژه به كه ديگري نكته
پارهاي كه است اين مينمايد ذكر قابل است ، بوده دمكراسي نقاد كه
قوت و ضعف كه را دمكراسي از وجوهي نهتنها فكري جريانات و گروهها
از قسم آن حتي بلكه كوبيدهاند ، است ، فرو بوده بررسي و بحث محل آن
آن به بشري طولتمدن در دمكراتها و دمكراسي كه را آن احوال و اوصاف
.نكردهاند دريغ ابطال و طرد تيغ از نيز بودهاند مبتهج و مباهي
جالب اينميان در كه چيزي.است ديگري امربحث اين نادرستي درستييا
را دمكراسي كه پذيرفتكساني ميتوان چگونه كه است اين نمايد مي توجه
عمل در ميشمارند ، نامشروع مردمند ، آن مشروعيت مبناي كه اين بهدليل
كه غرب در حتي كه برند دست تبليغي و رقابتي شيوههاي از پارهاي به
كمتري غلظت با گاه است تبليغات قبيل از آن عوارض طبعا و مهددمكراسي
.دارد وجود
سوي از بسيارضعيفتر ، هرچند مواجهات ، همينگونه از پارهاي نيز
صورت به هم و نظري-فلسفي لحاظ به هم كهفعلا گروههايي
ونامنظرتر غريبتر مراتب به هستند دمكراسي مويد پراگماتيستي موضعي
.است تنافي در اهلانديشه مقبول موازين با شد كهگفته گونه همان و است