پنجم ، شماره 1244 مه 1997 ، سال ارديبهشت 1376 ، 1 پنجشنبه 11
|
|
قرآن در شناخت
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
مطهري مرتضي استاد شهادت سالگرد مناسبت به
.مطهري مرتضي انديشمند استاد شهادت سالگرد با است مصادف فردا:اشاره
نوين كلام و ديني جديد مباحث پيشگامان از يكي شهيد ، استاد كه آنجا از
و سوالها به پاسخگويي جهت در را ، آثارخود از بسياري بودند ، اسلامي
است ، زمين مغرب تفكر و انديشه مستقيم كهمحصول معاصر شبهههاي
به توجه با مطهري استاد كه است خطابهاي زير ، مبحث.تدويننمودند
و يهوديت دراديان.است نموده مطرح اديان پرتو در معرفتشناسي مبحث
باز آدم اوليه آگاهي و داستانآفرينش به بحث اين ريشه مسيحيت ،
ارائه -شده تحريف صورت به -اديان آن در تفسيريكه لاجرم اما ميگردد ،
قرآن.ميسازد موكد را توحيدي اديان روح برخلاف درستنتيجهاي ميشود ،
در.بازميگرداند خود حقيقت به را فرهنگي و تاريخي انحراف اين مجيد ،
وحدت به هم با -شناخت و ايمان نتيجه در و -انديشه و دين حقيقت ، اين
مخاطبان براي تمام سادگي و زيبايي به را دقيقه اين استاد ، .ميرسند
جلب مبحث اين به را گرامي توجهخوانندگان.گشودهاند باز خويش
.مينماييم
كه جاست اين.است درست قطعا پارهاي.است اشتباه ما ادراكات پارهاي
.است شناخت نظريه براي كه است علمي منطق ، علم.ميآيد بوجود منطق علم
ممكن شناخت آيا شناخت ، امكان عدم شناختو امكان نظريه همين يعني
.ناممكن استيا
شناخت گفت وآنكه است طرف يك به حسابش است ناممكن شناخت گفت آنكه
اين و مسئوليت اين عهده از اندازهمنطق چه تا حالا طرف ، يك است ممكن
از معيارهايي چه براساس ما جهانبيني پس.است ، بماند برآمده وظيفه
مقدماتي جنبه ما براي بيشتر مسئله اين.است شده بنا شناخت مسئله
.دارد
است قرآنمعتقد آيا.ميگويد چه باره اين در قرآن كه ببينيم بايد ما
نيست؟ شناختممكن ميگويد هم قرآن يا است ممكن شناخت كه
شناخت خود مذهباست و است قرآن چون باشد ممكن شناخت كه وقتي تازه
كه است اين حكم آن و داشتهباشد ركن يك كه است ممكن ايدئولوژي در
دو ناجايز؟ يا است جايز شناخت آيا ياممنوع؟ است مشروع شناخت آيا
و است شده مطرح شكلي به مسئلهاي تورات در كنيد استفرض مسئله تا
قرآن ، معيار با يعني است شده تحريف كتاب يك تورات ما نظر از چون
نقل تورات هم و است كرده نقل قرآن را مسئله يك ميگوئيم ما كه وقتي
ماترديدي براي و ميبينيم قرآن مخالف را تورات نقل وقتي است ، كرده
.است شده تحريف قسمتها اين كه نيست
فلسفي اينشكل به مسئله هيچوقت مذهبي كتاب يك عنوان به قرآن در
است صورت اين به محال؟بلكه يا است ممكن شناخت آيا كه نميشود ، مطرح
شناخت امكان براساس آيا ازمسائل ، قرآن برداشتهاي ببينيم بايد كه
شناخت؟ امتناع براساس يا است
براساس استيا توجيه قابل شناخت امكان براساس قرآن دستورهاي آيا
.ميكنم عرض الان كه شناخت؟ امكان عدم
من كه شده توراتواقع در تحريف يك ناجايز ، يا است جايز شناخت آيا
وارد زيان بشريت به تحريف اين اندازه به تحريفي جهان در نميكنم خيال
از داستانهايي تورات در هم و قرآن در هم كه ميبينيم.باشد آورده
.است مطرح صورت اين به كه آمده آفرينش داستان اين جمله
ازنعمتها بهشت در همسرش و آدم:كه است آمده تورات و قرآن در
درخت آن به كه هست درخت يك و بكنند استفاده دارند حق اينجا وثمرات
درخت آن ميوه از آدم و بخورند نبايد آن ميوه از و شوند نزديك نبايد
تورات و قرآن در مقدار اين.شد رانده بهشت از دليل همين به و خورد
وقوانين قرآن خود در است؟ درختي چطور درخت آن كه است اين مسئله.هست
انسان حيوانيت بهجنبه ممنوع ميوه آن اسلامي روايات مسلمات در و قرآني
از شهوات ، مقوله از بود امري يعنييك.انسانيت جنبه به نه شد مربوط
نشو ، نزديك طمع درخت به ضدانساني ، مقولات از مقولهحسد ، از حرص ، مقوله
حسادت نباش ، حريص يعني نشو ، نزديك حرص درخت به.مباش طمع يعنياهل
نزديك آنها به و كرد كرد ، سقوط تنزل خودش انسانيت از آدم ولي نورز ،
انسانيت تكفل كه چيزهايي اين به بهتكبر حسد ، به طمع ، به حرص ، به شد ،
تو جاي اينجا گفتند بهش و شد نزديك اينها به.انسانيتاست سقوط است ،
همه شدهاست كلها الاسماء آدم آنكهعلم از بعد كي ، !بيرون نيستبرو
دست تورات در !بروبيرون نيست ، تو جاي.است شده آموخته او به حقايق
آن كه دادهاند جلوه شكل اين رابه قضيه آمدهاند تحريف جنايتكاران
جنبه به است مربوط درخت آن نشو ، نزديك او گفتبه آدم به خدا كه درختي
جنبهتكفل به نه آدم اعتلاي جنبه به آدم ، حيوانيت جنبه نه انسانيتآدم
دريغ آدم براي را كمال آن ميخواست خداآدم براي بود كمال يك آدم ،
.بودن جاودانه كمال يكي معرفت ، كمال يكي وجودداشت ، كمال دو.كند
يعنيدرخت معرفت درخت از آدم.بدهد آدم به را اين خدانميخواست
حال به تا ما گفتواي ، و شد باز چشمش و چشيد شناخت درخت از شناسايي
بد چه؟ يعني خوب ميفهميم حالاتازه خورد ، چشممان به حالا بوديم ، كور
ما كه گفتيم اين به ما !ديديد:فرشتگانگفت به خدا چه؟ يعني
و خورد بشود ، بهرهمند شناخت شجره از و شجرهمعرفت از كه نميخواستيم
از اينكه خطر شد ، باز چشمهاش كه حالا ديگر شد ، چشمهاشباز
استبيرون بهتر پس هست بماند هم جاودانه و بخورد هم درختجاودانگي
!شو گم برو !شو گم برو كنيم ،
تمام عمومگران بطور مذهب و دين براي چقدر تحريف اين فكر ، اين حالا
و دين ميان معلومميشود پس ;خدا دستور خدا ، دين يعني مذهب.شد
يا بپذيرد ، را خدا امر داشتهباشد ، دين بايد آدم يا است ، تضاد معرفت
مذهب داشت ، دين بايد يا.شود باز چشمانش بخوردو معرفت درخت از بايد
و بشناسد انسان بايد يا و ;بود كور و پذيرفت را امرخدا داشت ،
را معصيت اين برود بزند ، كنار را دين و بزند خدا امر زير و عصيانكند
.شود باز چشمهايش و بشود مرتكب
سقراطي انسان ، اگر ميگفت كه اروپا در ديديم مثلهايي يك كمكم ، بعد
خوكي كه است اين بهتراز مفلوك و گرسنه باشد سقراطي مفلوك ، باشد
باز چشمهايم كنم ، زندگي ماه كنم ، يك زندگي روز يك من.برده باشد
كور و باشد بسته چشمهايم من كه نعمتهايي همه اين از است بهتر باشد ،
خوك يك با ميخواهم پس خوب.كنم زندگي بهشت توي ميخواهم بعد كه باشد
با بهشت بر ميدهم ترجيح را باز چشم با جهنم من.كنم زندگي بهشت توي
فوقالعاده مسئله يك اروپا در ميبينيد شما كه است اين بسته ، چشم
خيال دين ، و علم تضاد مسئله اين.است دين و علم تضاد مسئله مبهم ،
مذهبي عقايد در روحيه اين آوردهاند در دانشمند تا چهار كه نكنيد
دو هر عتيق عهد بعنوان را تورات دوتايشان يهوديت و مسيحيت كه معصيت
!دارد وجود ميدانند آسماني كتاب
شلنگ خورد ، خوابيد ، نعمتها ، بهشت بهشت ، به رفت و داشت دين بايد يا
بايد اما بخور بخوري كهميخواهي هرچه سر آن به سر اين از انداخت ،
اما ببري بسر فلاكت در بايد شد باز اگرچشمهايت باشد ، بسته چشمهايت
.نميزند حرفي چنين هرگز كه قرآن
آدم وعلم)داستان از بعد درخت آن به را آدم شدن نزديك داستان قرآن
كنتم هولاءان انبئونيباسماء فقال عليالملكئه عرضهم ثم كلها الاسماء
از پيش و بهشت به رفت كه وقتي يعنيآدم كرده ، ذكر (بقره 31)(صادقين
همه و بود شده باز چشمش بمان ، اينجا اوبگويند به بهشت در آنكه
حيوان يك نه بود بهشت توي كه بود آدم بود ، آموخته عالمرا حقايق
آدم.شدهباشد باز چشمش ميوه آن خوردن با كه بهشت تو بسته چشم
شناسايي داشت ، شناخت بود ، عارف بود ، آدم چون بهشت ، به رفت كه.بود
جهت اين از را آدم بيرون ، برو گفتند بهش ميدانست ، را حقايق داشت ،
و هوي اسير معرفت ، و علم همه آن با شد خارج آدميت از كه كردند بيرون
گفتند ، او به.شد طمع و وسوسه يك اسير شد ، حرص يك اسير شد ، هوسش
لوازم به آدم.كرد سقوط بهشت از كه شد ناآدم آدم.است آدم جاي اينجا
.نكرد عمل خود شناسايي لوازم به خود ، شناخت
عمل ميدهد ، ايدئولوژي ايدئولوژي جهانبيني.ميدهد جهانبيني شناخت ،
اين ميدانم ، چون و را حقايق همه ميدانم هستم ، آدم پس.ميخواهد
اينگونه را جهان چون ميدهد ، ارائه خاص شكل به را جهاني من به ميدانم
نكنم ، نگاه نبايد و بايد به من اگر دارم نبايد و بايد پس ميبينم
درخت ، آن بگويد و اينجا بيايد وسوسهگر يك تا نكنم ، احساس مسئوليت
اين از برو نه نخور ، گفت تو به كه شد حسوديش خدا است ، جاودانگي درخت
تو آدم اي نه درآمد ، كار از معرفت درخت بعد و خورد او و بخور درخت
داري ، ايدئولوژي تو داري ، جهانبيني تو داري ، شناخت تو آدمي ،
جنبه است ، جنبه دو هم عمل.ميخواهد عمل امر نهايت در ايدئولوژي
ميشود مگر ميخواهد ، نگهداري خود ميخواهد ، تقوي مثبت جنبه منفي ،
را محروميت كوچكترين تحمل تاب ولي باشد داشته ايدئولوژي انسان
يك به چشمم مثلا ديدم هرچه جا هر هم و دارم ايدئولوژي.باشد نداشته
تقوي بودن آدم.نخورم نتوانم ديگر و بياد كش دهانم آب افتاد ، خوراكي
اين به آدم اسلام منطق در كه است اين ميخواهد ، نگهداري خود ميخواهد ،
.نكرد عمل خود شناخت چهارم درجه اون به كه رفت بيرون بهشت از دليل
بعد كرد ، پيدا ايدئولوژي بعد كرد ، پيدا جهانبيني بعد شناخت يعني
.لغزيد پايش رسيد ، اينجا به آمد وقتي عمل ، به ميكند ملتزم كه ايده
پيدا شناخت گفتند بهش اول از ميگويد تورات ولي.بيرون برو گفتند
شد باز چشمهايش چون و بيرون برو گفتند بهش كرده پيدا شناخت چون نكن ،
ميكنم عرض كه است اين.بود معرفت درخت درخت ، اين.بيرون برو گفتند
اندازه به شدهاي ، تحريف شدهاي ، منحرف نظريه فكري ، انديشهاي ، كمتر كه
به و است نزده ضرر بشريت به است ، شده وارد تورات در كه تحريف اين
يا استكه اين دنيا در است هنوز كه هنوز.است نزده ضرر عالمدين
نيست ، شناخت ممنوعيت به قائل قرآن پس.اينها از يكي دين ، يا علم
چه به نيست ممنوعيت به قائل كه حالا.است شناخت امكان به قائل بلكه
است؟ شناخت امكان به قائل قرآن اين دليل
.نميكند امرناممكن يك به دعوت شناخت ، به ميكند دعوت قرآن وقتي
بالا بينهايت حد تا را درجهشناختش اول آدم به راجع قرآن كه وقتي
بينهايت شناخت امكان تو بشر اي:بگويد؟ميگويد ميخواهد چه ميبرد
شناخت امكان براي قرآن را آدم داستان كلها آدمالاسماء وعلم داري
آدم داستان چون كنم ، عرض ميخواهم را جنبههايش از يكي.است كرده مطرح
آدم داستان دركهاي و رمزها و حكمتها از يكي است ، حكمت از پر خيلي
شما !بچهها اي:بگويد ما همه به يعنيميخواهد.است شناخت امكان مسئله
كه هستيد آدمي بچه بود ، حد اين تا شناختش كه هستيد آدمي آن بچه
.برو بينهايت شناخت بسوي پس.داشت بينهايت شناخت
آدم ، خودقصه از غير شناخت ، به را آدم بني ميكند دعوت رسما قرآن
هست نظر به امر قرآن در اينهمه.شناخت به ميكند دعوت را آدم بني خود
نظر:ميگويد قرآن:قبيل اين از تعبيراتي و است تدبير و تفكر به امر
.زمين و اينآسمانها در كنيد
بشناس ، جهانرا بشناس ، را خودت انسان اي بشناسيد ، هست هرچه برويد
دقيقش معني انفسكم و عليكم امنو بشناسياايهاالذين را تاريخت و خدا
خود نفسهاي بر شاهد انفسهم علي هم رااشهد مردم خداوند كه است اين
.گرفت
تا ببين بهخودت را خودت گفت و داد ارائه خودش به را بشر خداوند
به را خدا نگفت.نيستم پروردگارتو من آيا:گفت ديد را خودش بشر
قدر اين يعني داد ، ارائه خودش به را خودش گفت داده ، ارائه بشر
جملهايست ربه عرف فقد نفسه عرف من.است نزديك خداشناسي با خودشناسي
نكرده بيان را اين قرآن زيبايي به احدي ولي جهان معروف جملههاي از
يكي.است لازم معرفت ربه عرف فقد نفسه عرف جملهمن در چوناست
تو به نزديك را خود خدا آنقدر قرآن در ولي.رب معرفت يكي نفس ، معرفت
.است كافي نفس عرفان يعني كه ميگويد