پنجم ، شماره 1247 مه 1997 ، سال ارديبهشت 1376 ، 5 دوشنبه 15
|
|
زمان
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(چهارم بخش) نو داستان با آشنايي
و متعدد مكانهاي رمانها ، معمولا.دارد مكاني و زماني هرداستاني
داستانهاي و رمانها در زمان.دارند بر رادر متفاوتي زمانهاي
و ديروز ، پس از امروز آنها ، در يعني است خطي همواره كلاسيك ، كوتاه
را داستان زماني مقطع يك از وقتي نويسنده.ميآيد امروز سپس ديروز
روايت زمان منظم و متوالي گذشت ترتيب به را بعدي وقايع ميكند ، آغاز
خرداد و ميشود ارائه فروردين روايت از پس ارديبهشت ماه وقايع.ميكند
گذشته روايت براي گاهي كلاسيك نويسنده است ممكنارديبهشت پس از
.برگردد عقب به شده ، رمان وارد تازه كه شخصي بخصوص شخصيتي ،
وضوح به و قطعيت با را زمان خطي توالي هرحال در اما ،(Flashback)
تبع به.نخورد هم به هم خوانندهاش اعتماد و آرامش تا ميكند رعايت
اثر (Form) شكل بر هم شرايطي و ضرورتها خطي ، زمان ساختار و درك
فاقد اثرش نكند ، رعايت را شرايط اين نويسنده اگر كه ميشود ، تحميل
نويسنده كه است غيرممكن خوب ، كلاسيك آثار در مثلا.بود خواهد ساختار
صفحه چند در را سال چند و دهد اختصاص روز يك شرح به را صفحه دويست
تقويمي و خطي زمان بر داستاني زمان وقتي ديگر ، عبارت بهبگذراند
دقيقه پارسال ، با امسال ثانيه تساوي نسبتها ، توالي ، شود ، نهاده بنا
را اثر الگوي و شكل حتا زمان ، و عمل همآهنگي رعايت و امروز با ديروز
.كرد خواهند معين هم
خط يك بر زمان ميخوانيمكه و خوانده نو ، داستاني آثار در اما
گونه اين در.نميگذرد باشند ، مساوي باهم هم آحادش كه غيرقطع
به و قطع زماني از روايت رشته توضيحي ، هيچ بدون و ناگهان آثار ،
گيج را ما نو ، داستانهاي اوقات بسا.ميخورد پيوند ديگر زماني
ندارد ، وجود قاعدهاي و قرار آنها در كه كردهايم حسكردهاند
يك حس توضيح براي گاهي زده ، بر بازي ورقهاي مثل را ماجراها نويسنده ،
را سالهايي يا سال سپس و نوشته زيادي صفحههاي لحظهاي درك يا عطر ،
فكر شايد وقتها خيلي داستانها ، گونه اين با مواجهه درجاانداخته
واقعا اگر اما ، بگذارد كلاه ما سر خواسته نويسنده كه كردهايم
نداشته قصدقرتيبازي بگوييم ، صريحتر يا و نونمايي قصد نويسنده ،
.نهفته واقعيتي و سببي و فلسفهاي حتما آثار گونه اين پشت باشد ،
براي.است متفاوت ظاهر و روزمره عادتهاي از اندكي كه واقعيتي منتها
و كار اصلا و خاطرههايمان آمدن ياد به نحوه به است كافي اين ، درك
يا صدايي طنين يا عطري ، بوييدن كه شده.كنيم دقت حافظهمان بار
شده بيندازند؟ گذشته از خاطرهاي ياد به را شما حال ، زمان در گفتهاي
مشغول خود به را شما فكر ساعت يك گذشته ، در ماجرايي از دقيقه يك كه
سريع زمان ميگذرد ، خوش يا هستيد سرگرم وقتي كه كنيد حس كه شده كند؟
هم نو داستان !خب ميگذرد؟ كند زمان گرفتاريد و تلخ وقتي و گذشته
در زمان يعني.كند بيان را يادآوريها و حالها و حسها همين ميخواهد
نو ، داستان كه چرا.تقويمي زمان تا است حسي زمان بيشتر نو داستان
شخصيتها ، ذهن بر حوادث تاثير با بيشتر و دارد سروكار ذهن با بيشتر
زمان.را حوادث آن خود تا مينويسد را اشخاص ذهن بر حوادث انعكاس يا
اين سواي ما ، ذهن امازمين حركت براساس است قاعدهاي و قرار تقويمي ،
روزها يا ثانيهها زمان ، اين در.ميشناسد هم را حسي زمان نوعي زمان ،
و تحرك و مشغله آن در آمده ، خوش را ما كه روزينيستند برابر هم با
از بود خواهد طولانيتر و سنگينتر ما ، حافظه در بعدها داشتهايم ، عاطفه
نوشته آزاد اراده و كتابزمان در.كندگذشته و تهي كه روزي
مباحث.شده بحث اينمفاهيم باره در درآمده هم فارسي به كه برگسون ،
خاطرهبر حس كيفيت و كميت و حافظه و دربارهزمان فيلسوف اين
با كهفرويد داشته ، همانطور فراواني تاثير نو داستاننويسان
شدت از زمان گذشت منتها ، .ناخودآگاه و رويا باره در نگرههايش
از بخش آن و كاسته فرويد گويههاي از مكانيكي تقليد و شگفتزدگي
...ميشود پرداخت و طرح داستانها در كمتر او ، سادهانگاريهاي
بيروني وجهدارد وجه دو آن در درگير شخص يا شاهد براي حادثهاي ، هر
يا بيروني وجه از كمتري گزارش داستاننو ، .ذهني يا دروني وجه و
است مايل كه خوانندهاي تخيل به را آنميدهد ارائه حادثه فيزيكي
و ذهن بر حادثه بازتاب به و واميگذارد اندازد كار به را خود ذكاوت
قارههاي ذهني ، و نو داستان كلمبهاي كريستف.ميپردازد بيشتر حافظه
براي زبان ناخودآگاه و زبان كه جايي.ميكنند كشف را ذهن ناشده كشف
حوادث جنس از نه منتها هست ، حادثه هم اينجا.دارند مرموزي قلمرو خود
روايت در.شخصيت تحول و كين و خشم و عاطفه و حس جنس از بلكه عيني ،
-وبا -از ذهني ، روايت در و مينويسد زبان خودآگاه با نويسنده عيني ،
كه شهودهايي و حوادث دراز ، و دور خاطرههاي گذشتهها ، .زبان ناخودآگاه
و عطر و رنگ آنجا و گرفتهاند نقش حافظه بر اما نيامده ، در كلام به
قرار نويسان داستان توجه بيشترمورد يافتهاند ، هم ديگري خطهاي
.نيست قانون اين البته.گذشته بدون حال ، زمان ماجراهاي تا ميگيرند ،
را گذشته اما بنويسد حال زمان در حادثهايرا است ممكن نو ، نويسنده
آنها پس حاضرند ، حيو حافظه در گذشتهها چون.ميدارد دخيل آن حتمادر
كهخاطرههاي گفت ميتوان مثال عنوان به.حالهستند زمان به متعلق هم
.دارند قرار يكديگر درون بزرگ كوچكو كشوهايي يا جعبهها مثل گذشته
در و طنين درهم.همند با همه آنها.آدمي حافظه در كهحجموار همانگونه
وانمود كه اين براي حداقل يا نوشتناينها ، برايدارند بازتاب حال
در گفتار به وحسهاي حافظه مهآلود سرزمين و ناخودآگاه كهقلمرو شود
تواليزمان نظير خطي ، توالي به نميتواند ميشود ، نويسنده نوشته نيامده
يك يا عطر ، يك مثلا ، ساده بهطور آمد ، گفته چنانچه.باشد متكي تقويمي
در خاطره اين ميبرد ، اما گذشتهمان از خاطرهاي به را ما ياتصويري كلمه
درآن هم ديگر خاطرههاي از طنينهايي و بازتابها.نيست تنها ما حافظه
اينها همه.ديگري بعد و تداعيميشود هم ديگري يكي ، يادآوري با.هستند
هم با همهرا كه كند اختراع شكلي ميكند سعي نو ونويسنده هستند هم با
.كند بيان را تافتگيآنها درهم حداقل يا سازد منتقل
مندنيپور شهريار