پنجم ، شماره 1248 مه 1997 ، سال ارديبهشت 1376 ، 6 سهشنبه 16
|
|
شر و خير كمان رنگين
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
فوردكاپولا فرانسيس آثار در دين تاثير
مي.ر.جان:نوشته
در سخنراني در كيل پائولين آوريل 1975 ، اسلاميدر مازيار:ترجمه
سالهاي در شده ساخته برجسته فيلمهاي غالب كه گفت شيكاگو هنري باشگاه
رابرت به او بالاخص.است شده كارگرداني كاتوليك فيلمسازان توسط اخير ،
و گفته اين.كرد اشاره فوردكاپولا فرانسيس و اسكورسيسي مارتين آلتمن ،
سال 1974 در كاپولا كه است تامل قابل جهت اين از بخصوص كيل نظر اظهار
كارگرداني بهترين اسكار جايزه پدرخوانده 2 فيلم كارگرداني خاطر به
سروصداي نشويل انگيز بحث فيلم با نيز آلتمن و بود كرده خود آن از را
زندگي احساسي كهغناي بود باور براين پائولينكيل.كرد پا به زيادي
او.است گذاشته آنها كار كيفيت بر شگرفي تاثير كارگردانان اين گذشته
از حماسههايي شما ، پدرخوانده و نشويل فيلمهاي در كه بود باور براين
حقيقي تجربيات با بار نخستين براي.ميكنيد دريافت آمريكايي نوع
آثار در كه شكلي آن نه هست واقعا كه نوع آن از آمريكايي ، زندگي
.ميشويد مواجه ميبينيد ، هاليوودي
نه كنم مراجعه كيل پائولين به مقالهام آغاز در من شد باعث كه آنچه
اصلااينگونه من نظر از كه -كاپولا بودن كاتوليك بر مبني او عقيده
غناي و يكسو از او مذهبي وتربيت زندگي ميان رابطه بيان بلكه -نيست
به نيز كيل كهپائولين رابطهاي ;است سينمايي حقيقت بيان احساسياشبراي
و است مهاجر والديني فرزند كاپولا.دارد اعتقاد آن به شدت
پسزمينههاي درتركيب كه است آمريكايي - ايتاليايي نخستينفيلمساز
عمل بگونهايموفق امريكايي معاصر زندگي و فرهنگيايتاليايياش و تربيتي
.است كرده
موجب كه دارد وجود كاپولا مذهبي پسزمينه در ديگري مهم جنبه همچنين
آن متاثراز -ناخودآگاه شكلي به هرچند -او فيلمسازي شيوه است شده
بگونهاي كه شر و خير از است تركيبي ميكند ، خلق كاپولا كه جهاني.باشد
محسوب اوكاتوليكي آثار جنبه اين از.ميگذارند تاثير هم بر متقابل
و فيلمنامهنويس هم ديگر بزرگ همانندفيلمسازان نيز كاپولا.ميشوند
فيلمنامه نگارش در كه فيلماوست تنها فينيان قزح قوس.است همكارگردان
جانبه همه وتسلط تاثير دهنده نشان موضوع اين.است مشاركتنداشته آن
دهه در آن حوادث كه موزيكال است اثري قزحفينيان قوس.است فيلم بر او
نخستين در كاپولا گرايشاتليبراليستي داراي فيلم.ميگذرد 40
كه درآمد بهنمايش روزهايي همان در فيلماست سالهايفيلمسازياش
.قتلرسيد به لوتركينگ مارتين
آئين در موجود باتقديرگرايي نبايد را كاپولا آثار قانونمند دنياي
آن در ميكندكه ارائه را دنيايي تقديرگرايي.يكيپنداشت كاتوليك
آئينهاي ديگر ميان در اماكاتوليك.است شده مقدر پيش از همهچيز
عنوان كهبه آنچه ندارد سرنوشت و تقدير بر تاكيدييكجانبه مسيحي
.دارد تاكيد تراژيك تقديري بر استبيشتر مشهور كاتوليكي تقديرگرايي
.ميبرند رنج عميقا ميدهند انجام كه گناهاني از كاپولا آثار شخصيتهاي
و گناه واقع در.ميغلتند فرو گناه دامان به بخواهند آنكه بدون آنها
است ، رنجآور كاپولا دنياي در آنچه.آنهاست كمين در تقديري بگونهاي شر
.است آن پيامدهاي و كنشها اجتنابناپذير و متقابل تاثير
قوي تخيل.دارد وجود كنايههاينيرومندي كاپولا آثار دنياي در همچنين
نه او فيلمهاي در.اوست كاتوليكي تربيت حاصل كاپولا افسارگسيخته و
كنايه بلكه دارد وجود باطل نيات يا تحولاتغيرمنتظره كنايه تنها
نيز ديگر كنايهاي آثار ، درهمين اما ;است موجود نيز اضداد همزيستي
يافته مسيحي ايمان كانون در آنرا ويلياملينچ كه كنايهاي.است موجود
كنايي تصاوير و كنايه با را واقعيت ايمان ، تخيل:ميگويد لينچ.است
تجسم براي ديگري شكل ميكند كشف كه است ايمان خرد اين.ميآميزد درهم
.آورد هم گرد كل يك در را اضداد بتواند كه شكلي ندارد ، وجود واقعيت
به او و دارد قرار سينماييكاپولا تخيل كانون در حقيقت در كنايه ،
همانآغاز از كاپولا واقع در.ميدهد نظم جهانآثارش به آن كمك
او كه زمانيداد نشان بيانيتمايل شكل اين به فيلمسازياش ، فعاليت
از يكي.ساخت كوتاه فيلم سه بود ، UCLA در رشتهفيلمسازي دانشجوي
.بود برخوردار خاص و بديع ازطنزي كه داشت نام فيلمهافضول اين
فيلم تهيهكننده.نامداشت (1963) كاپولاجنون 13 بلند فيلم نخستين
.شد انگلستانفيلمبرداري در آن صحنههاي از وبسياري بود راجركورمن
گذاشته جوان كارگردانان بر زيادي تاثيربسيار راجركورمن دوره آن در
كورمن ترسناك عناصرفيلمهاي تمامي نيز كاپولا جنون 13 كه طوري بهبود
روانشناختي دلمشغوليهاي حاوي آنكه رغم به فيلم داشت همراه به را
انگيزههاي ترسناك و هجوخشن بهرحالنوعي اما است دوره آن در كاپولا
خود زمان در فيلم ازآدمكش كاپولا شخصيتپردازي.هست نيز شرورانهانساني
درونمايهحضورتوامان همان حاوي كه چرا شد زياديروبرو جدل و بحث با
.بود شر و خير
در كه (1974) همچنينمكالمه و (1969) باران فيلماهل در كاپولا
پيچيدهاي مشكلاتاخلاقي به ساخت ، را آنهافيلمهايپدرخوانده ميان
از فيلمها اين هردو.هستند مواجه آن معاصربا انسانهاي كه ميپردازد
جهاني ساختن در كاپولارا قابليت كه برخوردارند موجز ساختاري
در دقت لحاظ از فيلم دو اين هرحال به اما.ميكند آشكار قانونمند
آخرالزمان اينك و پدرخواندهها به نسبت كمتري ظرفيتهاي از جزئيات
زير از دارد تلاش كه است جواني مادر درباره باران اهل.است برخوردار
رشته سابق بازيكن يك با چندي از پس او.كند خالي شانه مسئوليت بار
را فوتبال بازي ، حين در مغزي ضربه خاطر به كه ميشود آشنا فوتبال
تعهد با تنها عشق كه ميآموزد او به فوتبال بازيكن.است گذاشته كنار
به خاصي علاقه كه است الكترونيك متخصص يك درباره مكالمه.مييابد معنا
كنايي لحني از كاپولا ديگر آثار همانند فيلم.دارد سمع استراق
استراق قرباني تقديري شكلي به متخصص خود پايان در و است برخوردار
.ميشود سمع
خانواده زندگي ، نمايشحماسي آخرالزمان واينك فيلمهايپدرخوانده
و ريا از هراس به استعاري بگونهاي و امريكاهستند در اعتقاد و
تنها پدرخوانده 2 و پدرخوانده 1 فيلمهاي.دارند دلالت انساني تزوير
اينك كه همانطور هستند مافيايي روابط باره در ظاهري لايههاي در
.است ويتنام جنگ درباره داستاني طرح در تنها نيز آخرالزمان
از بصري ويژگيهاي سينماييو ساختار لحاظ از فيلمها اين از هريك
شركت(1972) فيلمپدرخوانده در.ميشوند سينماييمحسوب شاهكارهاي
مافيا روساي عام قتل با بگونهايكنايي مذهبي مراسمي در خانواده
صحنه موازي تدوين فيلم درخشان كنايههاي از ديگر يكي.ميخورد پيوند
و اخاذي كشتن ، قصد به كه است شيطاني طرحهاي با فيلم آغاز در ازدواج
و تاريكي و ازدواج صحنه در روز روشنايي تقابل.ميگيرد صورت تهديد
كنايه همين.است خيروشر تقابل يادآور خوبي به خانواده جلسات سياهي
تا ميرود كليسا به كورلئونه مايكل ميرود ، كار به نيز پاياني درفصل
و آئيني مراسم يك طي -بپذيرد خواندگي فرزند به را خواهرش فرزند
.ميپروراند را خواهرش شوهر قتل نقشه سر ، در -مذهبي
ايجاد در كاپولا توانايي به موفقيتپدرخوانده 1 از عمدهاي بخش
كنايي تصويري برميگردد ، درفيلم شر و خير نيروهاي ميان دروني تعادلي
به كاپولا اعتماد نيز پدرخوانده 2 موفقيت علت.شده تباه معصوميتي از
بيشتر دهي نشان كمتر كههرچه بود هنري فرايند اساسي و مركزي كنايه
مايكل فيلمنامهمرگ ساخت از اجتناب با كاپولا.ميگذاري تاثير
موفقيتهاي بودن خالي تو كورلئونه مايكل زندگي به پرداختن و كورلئونه
.ميدهد نشان را او
.ميدهد ارائه متحرك مردهاي بسان مايكل ، تصويري از او فيلم اين در
به صرف پرداخت طريق از نه مايكل زندگي اضمحلال دادن نشان براي كاپولا
كورلئونه ، ويتو جواني به مركزي فلاشبكهاي طريق از بلكه او ، زندگي
جواني با را ويتوكورلئونه دن پيري پدرخوانده ، بنابراين.ميكند اقدام
جواني با ميانسالي در مايكل زندگي پدرخوانده 2 و ميزند پيوند مايكل
.است آغاز همان پايان مورد ، دو هر در.ميخورد پيوند ويتوكورلئونه
و ساختاري فاقدويژگيهاي (1979) آخرالزمان فيلماينك اگرچه
از فيلم حال اين با است ، بصريفيلمهايپدرخوانده قرينهسازيهاي
.دهد نشان آنرا زمانميتواند تنها كه است برخوردار عظمتي و شكوه
به است ، فيلم شده ساخته آن براساس فيلم كه رماندلتاريكي همانند
.ميشود منتهي ظلمت و بهتاريكي كه ميپردازد گروهي اوديسهوار سفر
به تا ميشود ارتشمامور طرف از (شين مارتين) ويلارد كاپيتان
درپايان و دهد خاتمه (براندو مارلون) كلنلكرتز ساختگي امپراطوري
قتل به را كرتز فجيع بهشكلي كامبوجياييها ، آئين همانند نيز
داده نشان مردمي ، رهبري بسان ادبياش ، معادل كرتزهمانند.ميرساند
حدي از او.است شده تبديل كشورش براي نامطلوب عنصري به كرتز.ميشود
دارد قصد حقيقت در او.ميگذارد فراتر پا كرده تعيين برايش قانون كه
يك از بيش پيروانش نزد در او.بنشاند خدايي مقامي در را خود تا
خود پيروان ويرانگرش ، نيروي از استفاده با كه مينمايد معمولي انسان
بخشيده اساطيري بعدي آخرالزمان اينك به كاپولا.ميكند هيپنوتيزم را
اثر طلايي كتابشاخ از.ندارد وجود نيز رمان خود در كه بعدي است ،
كاپولا -ميشد ديده كرتز كتابهاي ميان در كه كتابي -فريزر سرجيمز
بيرون را صفتي ديو اساطيري جنبههاي شايسته ، گونهاي به است توانسته
و پاياني طولاني فصل تخيل ميان خور در رابطهاي تزيتوره جان.بكشد
نشان كامبوجيا افسانهاي آتش و آب پادشاهان به فريزر خاص ارجاعات
وسوسه كاپولا اين بنابر ،(مسيحي آئين در آخرالزمان اساسي عنصر) ميدهد
كه انساني.ميدهد تغيير جديد نقشي در او هدايت با را مارلو ـ ويلارد
در فريزر.شود كشته سريعتر هرچه بايد ميبيند خود مقام در را خود
در اضمحلال از نشانههايي كه چرا شود كشته بايد او:مينويسد ادامه
سرانجام آمده ، آنجا به رودخانه از كه ويلارد.ميشود ديده قدرتش
به را كرتز او آنكه از پس.ميگردد باز رودخانه به نمادين بگونهاي
تدوين شكل به كه صحنهاي - ميرساند قتل به تبر نوعي با فجيعي شكل
قرار شده فيلمبرداري آهسته حركت با كه آئيني فصلي كنار در موازي
ويلارد اماميزنند زانو او برابر در كرتز پيروان - است شده داده
.ميرود قايقش سوي به و ميگذرد ميانشان از آنان به بياعتنا
در روشن ذهنيتي به حداقل درميآيد ، پا از پايان در كرتز كلنل اگر
بربريت با تقابل به كنراد رمان در كه) است يافته دست تمدن با مقابله
در نداري حق ولي بكشي را من داري توحق:ميگويد ويلارد به او.(ميرسد
پادشاهي مقام پذيرفتن از ويلارد چه اگر پايان در.كني قضاوت من مورد
كرده تجربه را هستي اخلاقي هراس كافي اندازه به اما ميكند امتناع
با آن شروع حاليكه در ميرسد پايان به ظلمت و تاريكي در فيلم.است
.ميشود آغاز ناپالم بمبهاي انفجار از آخرالزماني