پنجم ، شماره 1250 مه 1997 ، سال ارديبهشت 1376 ، 8 پنجشنبه 18
|
|
ميگيرد صورت زحمت و تلاش با هميشه آفرينش
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
ترجمه از جنبههايي و روز دربارهبازمانده دريابندري نجف با گفتگو
خيلي نمايشنامه و طريقرمان از ما كه ميكنم گمان من:دريابندري
و فضا با اينها مانند و اجتماعي بررسيهاي و تاريخها از بيشتر و بهتر
ميشويم آشنا بحث مورد جامعه فرهنگ
گورو داستانيازكازوئوايشي عنوان "The Remains of theday".
به ژاپن ناكازاكي شهر در ژاپني خانواده يك سال 1954در در اواست
در و رفته انگلستان به خانوادهاش همراه سال 1960 در ولي آمده دنيا
زبان به را آثارش و شده بزرگ انگليسي تحصيلات و فرهنگ با آنجا
.است شده منتشر رمان چهار تاكنون ايشيگورو از.است نوشته انگليسي
انگلستان ادبي جوايز از يكي برنده انتشار از پس آثار اين از هركدام
با اثر سومين به فروش بيشترين و جايزه بزرگترين ميان اين در ;شدهاند
ايشيگورو اثر اين با واقع در و رسيده روز فارسيبازمانده ترجمه
.است گرفته قرار انگليسي زبان برجسته نويسندگان رديف در و شده مشهور
كشور سابقه با مترجمان از كه دريابندري داستاننجف اين مترجم با
:ميخوانيد كه كردهايم گفتگويي است
آن كه بود كتاب در چهجنبههايي روز ، بازمانده رمان ارزشهاي از جدا
داديد؟ تشخيص مناسب ايراني خواننده به عرضه و ترجمه براي را
رمان هنري و ادبي رمانكيفيتهاي ارزشهاي از شما منظور ميكنم گمان
و وتاريخي اجتماعي تعبيرهاي به هم كيفيتها لابدساير و است ،
از ميگوييدجدا وقتي و.ميشوند مربوط اينها مانند و فلسفي احيانا
در هم از جدا را كيفيتها دسته دو اين من ميخواهيد طبعا رمان ارزشهاي
اگر.بكنم را كار اين نميتوانم من كه است اين راستش وليبگيرم نظر
ميتوانستيم يا ميداشتيم ، رمانهايي بايد ما داشت ، امكان جدايي اين
تعبير هيچ ولي باشند هنري و ادبي ارزشهاي حائز مثلا كه باشيم ، داشته
برعكس يا.بياوريم بيرون آنها از نتوانيم غيره و تاريخي و اجتماعي
فاقد ولي بپردازند ، غيره و اجتماعي مسائل به صرفا كه رمانهايي
به يا معني و صورت معروف بحث همان اين.باشند هنري و ادبي ارزشهاي
:نيست بيشتر چيز يك ادبي اثر واقعيت.محتواست و فورم اخير اصطلاح
.است ذهني كاملا امر يك معروف مقوله دو آن به چيز يك اين تفكيك
و ادبي ارزشهاي حائز رماني يك مثال ، براي اگر ، كه است اين منظورم
به.داشت خواهد هم را ديگر جنبههاي آن ضرورتا رمان اين باشد ، هنري
ارزشهاي داراي كه بگوييم سخن رمان دو از نميتوانيم ما ديگر ، عبارت
متفاوتي تاريخي و اجتماعي تعبيرهاي ولي باشند ، مشابه هنري و ادبي
در سادهتري صورت به را شما سوال بدهيد اجازه بنابراين.باشند داشته
انتخاب ترجمه براي را رمان اين چرا اصولا من كه معني اين به بياورم ،
.كردم
كرديد؟ انتخاب برايترجمه را رمان اين چرا شما خوب ، بسيار
آنها همه انتخاب در كه شرطي.كردهام ترجمه رمان چند حال به تا من
لذت اصلي زبان در آن خواندن از من خود اولا كه است اين شده رعايت
را بياني و زبان باشم توانسته عمل در خودم نظر به ثانيا باشم ، برده
پيدا و پيداكنم ، است لازم فارسي زبان به آن كردن روايت براي كه
گمان.باشد زورآزمايي و قدريآزمايش نيازمند هم زبان اين كردن
هم رمان جنبههايغيرادبي به كه هم را شما منظور اول آنشرط ميكنم
داراي كه رماني گفتم ، كه چونهمانطور ميكند ، تامين داريد نظر
آن از طبعا ببرد ، لذت آن از خواننده و باشد هنري و ارزشهايادبي
اين همه روز بازمانده مورد در.بود نخواهد خالي هم ديگر جنبههاي
خوانندگان كه است رماني اين كه رسيد نظرم به يعني.شد فراهم شرايط
پيش در كه همانطور هم ، من و ببرند ، لذت آن از ميتوانند زبان فارسي
كه كنم قانع را خودم توانستم كنكاش مدتي از بعد گفتهام ، كتاب گفتار
.كردهام پيدا را داستان اين نقل براي لازم زبان
جامعه فرهنگي وضعيت اندازهميتواند چه تا شما گمان به رمان اين
در حد چه تا خصوصيات اين داشتن احيانا و دهد ، بازتاب انگلستانرا
است؟ بوده موثر انگلستان خود در آن موفقيت
در كه صورتي به انگلستان فرهنگيجامعه وضعيت كه بگويم نميتوانم من
داشته وجود درواقعيت كه است همان عينا است شده رمانترسيم اين
مقياسي و معيار چون است ، بوده ديگري جور احيانا واقعيت اين يا است
خودش كه نحوي به را واقعيت نويسندهاي هر.ندارم دست در كار اين براي
نمايشنامههاي در مثلا.ميكند ترسيم است ، كرده تصور يا است ، ديده
زندگي شاهد ما هم برناردشاو نمايشنامههاي از بعضي يا وايلد ، اسكار
روز بازمانده در كه هستيم انگلستان اشرافي خانههاي نوع همين در
از گورو ايشي دنياي با برناردشاو يا اسكاروايلد دنياي ولي.ميبينيم
كه است گفته مصاحبهاي يك در گورو ايشي خودميكند فرق آسمان تا زمين
كه طور همان است ، نداشته وجود هرگز كه كردهام توصيف را انگلستاني من
.است نداشته وجود هرگز كه ميكنند توصيف را امريكايي فيلمهايوسترن
است ، صادق هم ديگران برناردشاو و اسكاروايلد كارهاي مورد در حرف اين
آن زندگي آنها.ميگويند دروغ ما به آنها كه معني اين به نه ولي
توصيف ما براي كردهاند تصور خودشان كه نحوي به را اشرافي خانههاي
ميكند ، تفاوت هم با آنها توصيفهاي كه اين دليل به درست و ميكنند ،
نكته ايناست نبوده اينها هيچكدام عين خارجي واقعيت كه گفت بايد
اينها ، همه با.است صادق هم اجتماعي بررسيهاي و تاريخ مورد در البته
از بيشتر و بهتر خيلي نمايشنامه و رمان طريق از ما كه ميكنم گمان من
جامعه فرهنگ و فضا با اينها مانند و اجتماعي بررسيهاي و تاريخها
محافظهكار اشراف كه ميخوانيم تاريخ در ما مثلا.ميشويم آشنا بحث مورد
كار روي در و بودند هيتلر طرفدار غالبا دوم جنگ از پيش انگلستان
قضيه خارجي نماي اين كه گفت ميشود ولي.داشتند موثري سهم او آوردن
دروني بامكانيسم اصطلاح به يا ساختار با ما روز بازمانده در.است
وضع آن چگونه و چرا كه ميبينيم واقع در يعني.ميشويم آشنا مساله اين
به.است گذشته چه مردم آن خانههاي در موقع آن در و است ، آمده پيش
روز بازمانده من نظر به كه بگويم بايد شما سوال جواب در معني اين
را اسمش شما كه چيزي آن جنبههاي از يكي از است روشني خيلي تصوير
اين ميپرسيد كه اين اما.گذاشتيد انگلستان جامعه فرهنگي وضعيت
بوده موثر انگلستان خود در رمان اين موفقيت در اندازه چه تا تصوير
رمان اين در كه زندگي نوع آن كه باشيم داشته نظر در بايد است ،
خود قول به كه دورهاي يعني - است شده طي دوره يك به مربوط ميبينيم
گذشته دوره آن -نميكرد غروب انگليس امپراتوري در آفتاب انگليسيها
در و حسرت نوعي با امروز روشنفكر ، طبقه خصوص به انگليس ، مردم و است
و خدم و جلال و شكوه چون.ميكنند نگاه دوره آن به پوزخند با حال عين
به ميبينيم ، روز بازمانده همين در را آن از گوشهاي كه دوره ، آن حشم
نوع آن و اجتماعي نظام آن هم بعد و ميشد ، محدود جامعه از معيني قشر
هم قشر آن خود افراد از بسياري كه بهطوري انجاميد ، فاجعه به زندگي
سياست جبري نتيجه دوم و اول جهاني جنگ دو.ميكنند گناه احساس امروز
نشان دردناكي بسيار شكل به و بودند ويكتوريا ملكه دوره زندگي و
مردم.است داشته مصيبتباري بسيار عاقبت آنزندگي و سياست آن كه دادند
و زندگي سياست آن برابر در -هم جهان مردم باقي ميكنم خيال و -انگليس
اينها همهكنجكاوند و حساس بسيار آن بساط ريختن هم به چگونگي
جاهاي در و انگلستان خود در روز بازمانده رمان موفقيت در مسلما
از كه حال عين در داستان ، اين كه اين از بگذريم است ، بوده موثر ديگر
كه چون نيست ، تلخ وجه هيچ به است ، اندوهبار و تراژيك جهات خيلي
.است كرده نگاه شيريني و طبعي شوخ نوعي با قضايا آن همه به نويسنده
مكتب كدام ادامه را رمانهايايشيگورو ساير احيانا و رمان اين
نويسندگان؟ كدام آثار به نزديك و داستاننويسيميبينيد
به كه بهطوري ميكنند ، فرق هم با بسيار تبار ژاپني جوان اين كارهاي
غالب وجهه اما.كرد منتسب خاصي مكتب به را او بتوان مشكل من نظر
نويسنده جاريطنز اصطلاح به شوخطبعييا گفتم كه همانطور روز بازمانده
دوست هيچ را اصطلاحطنز اين شخصا من كه كنم عرض بايد ضمنا).است
سراسر در نويسنده كه ميبينيد (.است شوخي از خالي نظرم به چون ندارم ،
از يكي خانه در عمر يك كه ميآورد در را آدمي يك اداي دارد رمان
آن و زندگي نحوه آن از دست نميتواند حالا و كرده خدمت انگلستان اشراف
را نويسنده خود اصلا رمان اين در ما اين بنابر.بردارد زدن حرف طرز
خودش و است شده پنهان داستان راوي ماسك پشت نويسنده چون نميبينيم ،
انگليسي ادبيات در طنز همان يا طبعي شوخ اين.نميدهد نشان ما به را
نوكر و ارباب روابط به سنت اين شاخههاي از يكي.است طولاني سنت يك
اين در مختصري توضيح روز بازمانده پيشگفتار در من و ميشود ، مربوط
اوايل و گذشته قرن آخر نويسان نمايشنامه و نويسندگان.دادهام خصوص
بري جيمز مثل -ديگر نفر چند و برناردشاو و اسكاروايلد مثل حاضر ، قرن
آشنا آثارشان و اسم با هنوز فارسي زبان خوانندگان كه -وودهاوس و
.هستند سنت اين نمايندگان نيستند ،
سياسي مسائل يكي:چشمميخورد به عمده محور سه داستان اين در
دوم ميشود ، آشكار دارلينگتن لرد سرگذشت بهواسطه ، كه انگلستان
از بخشهايي بازنمايي سوم و خانه ، كار سرخدمت با راوي شخصي روابط
چه شما نظر به.مردم با برخوردش و راوي سفر طريق از انگليس جامعه
دارد؟ وجود محور سه اين ميان دروني پيوند
اندكي خودم گفتار پيش در هم من و ميكنيد ملاحظه كه همانطور رمان ، اين
روزه شش سفر يك به راوي.است سفرنامه نوعي لحاظ يك از دادهام ، توضيح
.ميكند نقل ما براي را مشاهداتش دارد سفر اين پايان در و است رفته
در دارد راوي كه اين يا است آمده كاغذ روي نقل اين كه است نشده گفته
است اين ميبينيم آنچه.ميكند مرور را روز شش آن رويدادهاي خودش ذهن
و ميكند ، نوسان حال زمان و نزديك و دور گذشتههاي ميان دارد راوي كه
منضبط ذهني جريان منتها است ، ذهني جريان نوعي او خاطرات واقع در
توصيف حال زمان رويدادهاينباشد تناقضآميز اصولا اصطلاح اين اگر است ،
يعني سرزمين ، اين مردم قيافههاي ترسيم و بريتانياست سرزمين طبيعت
با برخورد و انگليس جامعه از بخشهايي رابازنمايي اسمش شما كه همان
.است رمان اين شيرين جنبههاي از يكي من نظر به و گذاشتيد مردم
سرخدمتكارش با راوي روابط به ميشود مربوط طرف يك از هم گذشته خاطرات
سرنوشت و دارلينگتن لرد خانه در سياسي جريانهاي به ديگر طرف از و
بافته هم به گيسو طره يك مثل واقع در داستان رشته سه اين.لرد خود
رابطهارگانيك نوعي رشتهها اين ميان.ميروند پيش هم با و شدهاند
ميبينيم ، واقعي زندگي جريان در كه همانطور كمابيش است ، شده برقرار
بيشماري رشتههاي بلكه نيست ، داستان يك ميگذرد واقعي زندگي در آنچه
هم از را آنها خود درذهن بعدا ما كه گوناگون ، داستانهاي از است
اين.ميگذاريم ماجرا يا داستان يك را هركدامش اسم و ميكنيم جدا
البته وليميكند همانپيشخدمت يا راويبازماندهروز كه است كاري
.است كارنويسنده كار ،
در احساس اين و ميدهد شمادست به خلق لذت چهقدر ترجمه هنگام در
است؟ بوده بيشتر كتاب ترجمه ، كدام هنگام
به ما هرچند نيست ، قابلاندازهگيري لذتها باقي مثل هم خلق لذت
لذت كمي يا بردم لذت خيلي كار ازفلان بگوييم كه اجازهميدهيم خودمان
خلق است ، مسلم آنچه.است اندازهگيري نوعي مستلزم خودش اين و بردم ،
است اين هم شما منظور ميكنم گمان و است ، لذتبخشي كار هنري آفرينش يا
نوعي ترجمه من نظر به بله ، .نه يا دارد را لذت اين هم ترجمه آيا كه
آفرينش ترجمه چون داشت ، نميتوان شكي امر اين در و است هنري آفرينش
.موارد همه در نه البته ولي ديگر ، فضاي و زبان يك در است اصلي اثر
را صحبتش كه لذتي آن و ميگيرد ، صورت زحمت و تلاش با هميشه آفرينش
بدون لذتاست سكه همين روي آن است ، تلاش همين پاداش واقع در ميكنيم
تصورش حتي سكهاي چنين و باشد ، داشته رو يك فقط كه است سكهاي مثل تلاش
بيشتر هم پاداشش باشد ، سنگينتر تلاش قدر هر اين بنابر.است دشوار هم
اثري هيچ حال به تا من.است بوده همينطور هميشه من براي.بود خواهد
ترجمه باشد نيامده دشوار نظرم به فارسي زبان به آوردنش در كه را
دست در را كاري گاهي.بردهام لذت ترجمه كار از هميشه ولي نكردهام ،
زحمتي نه كار آن ديدهام بعد.گذاشتهام كنار زودي به ولي گرفتهام
هنري آفرينش موارد همه در ترجمه گفتم كه اين اما.لذتي نه و داشته
يعني كند ، پيدا مكانيكي صورت است ممكن كار كه بود اين منظورم نيست ،
در كه همزمان مثلترجمه بيش و كم كند ، صرف را انرژي حداقل مترجم
عنصر هم اگر ترجمه نوع اين دراست معمول بينالمللي كنفرانسهاي
گمان و است ، اندك بسيار آن مقدار باشد ، داشته وجود هنري آفرينش
.باشد داشته هم زيادي آفرينشي لذت نميكنم
ايران پيوستن موضوع ميدانيدمدتهاست حتما كه چنان كه اين آخر سوال
برقراري آن تبعات از يكي و است ، بررسي دست در گات پيمانجهاني به
اجراي صورت در شما نظر به.بود خواهد رايت كپي يا حقالتاليف قانون
بود؟ خواهد چگونه ترجمهاي ادبيات نشر وضع قانون اين
و گفتهام ، را نظرم هم من استو شده مطرح بار چند حال به تا بحث اين
ميتوانم قدر همين.ندارم را تكرارش مجال اينجا است مفصلي بحث چون
مشمول كه آن يكي است ، نوع دو لحاظ اين از ترجمهاي ادبيات كه بگويم
سال سي كه كتابي هر قرارداد همان بنابر چون نميشود ، كپيرايت قرارداد
هر و ميشود عموميمحسوب اموال جزو باشد گذشته مرگنويسندهاش از
هم خودمان كشور در اصل اين.كند ترجمه چاپيا را آن ميتواند كسي
.است نوع همين از ترجمهميكنيم ما كه آثاري از مقداريميشود عمل
.نميآيد پيش مشكلي هيچ گات پيمان به ايران باپيوستن موارد اين در
كنيم ترجمه ميخواهيم كه را اثري هر ترجمه حق بايد ديگر موارد در اما
بار كه برآن علاوه كار اين كه است روشن و بخريم ، اثر حقوق صاحب از
كه است تشريفاتي مستلزم ميگذارد ، مترجم يا ناشر دوش بر تازهاي
نتيجه من نظر به اين بنابر.ندارند آمادگي برايش هنوز ما ناشران
منفي مدتي تا كم دست نشر صنعت لحاظ از جهاني پيمان آن به ما پيوستن
يك عنوان به ما كه كنم اضافه بايد ديگر طرف از.بود خواهد مخرب و
فعلا كه است اين واقعيت چون بپيونديم ، پيمان اين به بايد مالا كشور
اين بنابر.ماندهاند باقي پيمان اين از بيرون كمرشد كشورهاي فقط
عاجلي مساله كنيم نگاه كه جهت هر از ما كشور نشر صنعت رشد مساله
لازم مقدمات از يكي.نميگيرد صورت دولت همراهي بدون رشد اين و است ،
.است كشور نشر صنعت سريع رشد شرايط كردن فراهم گات پيمان به پيوستن
بنيه بپيونديم ، كپيرايت قرارداد به نشر صنعت كنوني بنيه ضعف با اگر
.شد خواهد ضعيفتر هم باز صنعت اين
:عكسها شرح
گورو ايشي كازو
دريابندري نجف