پنجم ، شماره 1251 مه 1997 ، سال ارديبهشت 1376 ، 10 شنبه 20
|
|
كربلا ارض كل و عاشورا يوم كل روز يادداشت
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
اكنون.است رسيده مشام به يوسف پيراهن بوي باز را حسين شيفتگان
باز الهي حقايق آغوش به حسيني ، محرم شوروشين در زندگي هياهوي
.كشد كنار ربوبي طليعه اين و معركه اين از نميتواند كسي.ميگردد
فلك گوش عاشقان ، عزاي و نوحه و ميرود آسمان به خلق واويلاي فرياد باز
مظلومانه و بزرگ قصه تا ميشكند درهم تاريخ صخرههاي.پرميكند را
ياد و رسيده راه از محرم.شود مكرر هستي درجوبارهاي پيامبر اهلبيت
.است افكنده افلاك در غلغله حسين
و زندگي از فارغ كه بيپرواياني اين و شيفتگان ، اين مردمان ، اين
ميطلبند؟ چه عشق محضر از ميكوبند ، سينه و سر بر درنگهايآن و رنگها
تجارتي چه است؟ انباشته را خود سودهاي كدامسو در معامله اين حاليا
بيع اهلبيت به لبيكگفته و حسين شيفته مردمان خداوند ، محضر در كه است
ميبازند؟ كه است عشق كدام نرد اين ميكنند؟
سلام حسين ، انصار و اصحاب بر سلام حسين ، فرزندان بر سلام حسين ، بر سلام
...خدا برخون
را تو و ميكوبيم برسينه تو پناه در ميرويم ، تو پناه در جان ، حسين
مستحيل تو انقلاب در را هركشمكشي حسينجان.ميدانيم حقيقت قافلهسالار
امتي جان حسين.ميسازيم ابدي تو وجود درياي در را هرقطرهاي و ميكنيم
كشيد ، برنخواهد تو دامان از دست ميگريد ، و ميجوشد تو عزاي در كه
ربوبي حقيقت از گذشتن است ، محمدي نبوت از گذشتن تو ، از گذشتن زيرا
.است نعيم جنات معركه از گذشتن است ،
برزمين علي اولاد محبان كه اشكي قطرهاست رسيده راه از باز محرم
هر و ميشود نزديك زمين به آسمان.رسيد خواهد بهآسمان ميافشانند
آفاق در را انصارش و اهلبيت و اولاد و حسين بزرگ غروب ، يادواره و طلوع
.آورد درخواهد اهتزاز به سرخرنگ بيرقي همچون هستي ،
برپاساخت ، خاتمالانبياء دين تجديد را در عليهالسلام حسين كه انقلابي
خواب به هيچكس ديگر.است پوسيده جانهاي و خفته شستشوگرضميرهاي
چشمان از را راحت و خواب حسين ، غم در شكسته دلهاي زيرا رفت نخواهد
.گرفت خواهد ستمگران
ستمگران خواب اينهمه نميشد سنگين
بلند صدا دلها شكستن از گر ميشد
دنيا تاماست حقانيت سند و ضمانت (ع)زينب پيام و (ع)حسين خون
حقيقت اين دامان از دست است ، بردوام عالم تا و برحقيم ما باقيست
:كشيد نخواهيم بزرگ
قبول پي از دست زده دامني به هركس
رسول نوباوه دامن و است من دست