پنجم ، شماره 1253 مه 1997 ، سال ارديبهشت 1376 ، 12 دوشنبه 22
|
|
توسعه ناتمام راه و فرهيختگان
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(پاياني بخش) فرهيختگان وضعيت بررسي ميزگرد
بزرگ نگرانيهاي از يكي بايد اشتغال و جمعيت جواني مشخص طور به
باشد جامعه
شديم ، تسلسل دور يك دچار هم باز و پرداختيم قانون بحث به حدي تا ما
و شود اصلاح زيرين لايههاي كه است اين معلول خوب قانون كه نحوي به
به نسبت مدرن تفكر اصطلاح به يا و علم به نسبت خوبي ديد قانونگذار
نشان چهره اينجا كه است معضلي يك حقيقت در اين و باشد جهانداشته
جدي طور به بايد فرهيختگان خود كه ، شد مطرح قبلي درمباحثميدهد
اين سوال اما.بردارند خود جايگاه و شان تعريف رابراي نخستين گام
را كار اين چگونه و شكلي چه به وفرهيختگان دانشگاهيان كه است
شد؟ خواهد شروع كجا از دانشگاهها براي شانيت كسب اين.كرد خواهند
يك و واقعيتياست يك كرديد مطرح شما كه بحثي.:منصوري دكتر.
خارج شيطاني باطل ايندور از تا شود شكسته تسلسل اين بايد جوري
در انقلاب از بعد كه سالي مدت 15 در شايد كه تجربهاي يك با من.شويم
تسلسل دور اين شكستن براي مختلفي فعاليتهاي ميكنم ، زندگي ايران
كلي به قانونگذار از را انتظارم كردم كه نهايي گيري نتيجه ودر.كردم
موارد در مگر بكنند ، كاري و بيايند آنها كه ندارم توقعي هيچ و بريدم
.موردي و خاص
و مسايلمغزها بخصوص مشكلات حلال يك پول حال هر به چون طرفي از
كهاگر نميكنم فكر من و شود تامين راهي يك از بايد است ، تخصصها
از شود ، حل مشكلي باشند ، داشته درامدي خودشان براي دانشگاهها
عملا را اميدم و ندارم اميدي هيچ هم (تجار)خودمان سنتي سرمايهداران
اصلا قشر اين كه ميبينم شده كه تلاشهايي همه عليرغم چون كردم ، قطع
حفظ بحث و تحقيقاتي مسايل كه اين محض بهندارند را لازم ذهني آمادگي
اين مشاركت به اميدي هيچ ميشود ، مطرح دركشور مغزها حفظ و جوان نسل
تا شوند بايدتربيت كه كساني ميماند.(نزديك آينده در لااقل)نيست قشر
اصطلاح يابه دانشگاهي نسل خود اينها و شوند سرمايهگذار آينده در
كه اميدي تنها من و شده شروع است سالي ده حركت اين كه هستند ، مغزها
.است نسل اين به دارم ،
قدرت با و كافي تعداد به هنوز سرمايهگذار جديد نسل اين از البته
كارهاي و هستند دانشگاهي خودشان يا اينها.نشده ايجاد زياد مالي
بخش در و هستند گذشته يا فعلي دانشجويان از يا و توليديميكنند
هم و است كشور نفع به هم كه ميكنند ، فعاليت صنعتي و توليدي كارهاي
چون شوند ، بزرگ سرمايهگذاران به تبديل بايد افراد اين.است سرمايهزا
درآوردن راه ما سنتي تجار از بيشتر خيلي و ميفهمند و ميدانند خودشان
كمك ما به نهايتا اينها.ميدانند را افزوده ارزش ايجاد و سرمايه
چند حداقل آينده سال ده در ما كه است اين من پيشبيني و كرد خواهند
به موسسات همين كه باشيم ، داشته ايران در نوع اين از بزرگ موسسه
نبود حاضر هيچكس حال به تا كه را حمايتهايي و بيايند كه برسند جايي
به را تسلسل دور اين و كنند اعمال غيردولتي بخش عنوان به بكند ،
.بشكنند سد يك عنوان
كه است گروهها نوع اين ميبينم ، آينده سال ده در من كه اميدي تنها
.شده زده كشور در هم آن جوانههاي
و مغزها حفظ براي سرمايهگذاري و قشر اين توسط كار اين باشروع و
است ممكن ديگر ، دهه يك از بعد توليد ، به منجر علمي كارهاي انجام
سرشان بر كلاهي چه كه شدند متوجه دفعه يك كه هم ، ما سنتي سرمايهداران
در و باشند داشته را حمايتها و كمكها نوع اين از و بكنند شروع رفته ،
سمت به دولتي ، غير بخش از سرمايه و ميشود شعلهور چيزي يك صورت اين
ميتواند را موجود مشكلات از بسياري اين و ميآيد مغزها حفظ و تحقيقات
وقت ديگر سال حدود 20 چيزي موجود ، شرايط به توجه با اين ولي.كند حل
.ميخواهد
و قانونگذاران ميان در اگر شود ، كوتاهتر است ممكن مدت اين و
آن تسري و علم به معتقد شدت به كه شوند پيدا مديراني دولتمردانما ،
.كنند پيدا هم دولتي راه يك نوعي يك وبه شوند جامعه در
مسجل جامعه براي كه برسيم ، مرحلهاي آن به بايد شما اعتقاد به يعني
است؟ ثروتزا علم كه شود
عملي كار اين كه بدهند نشان مردم به بايد اين بر علاوه:منصوري دكتر
استخدام را دانشآموزان و دانشجويان كه داريم نمونههايي الان ما.است
از و هستند كم هنوز نمونهها اين اما ميدهند ، آموزش حتي و ميكنند
.ضعيف سرمايه نظر
با مقايسه قابل كه باشيم داشته اينها از نمونه چند بايد ما و
.بشوند ژاپني مثلا توليدي و تجاري شركتهايبزرگ
افراد نوع اين و شركتها نوع اين آمدن پديد هم ما نجات راه تنها و
.است
شكستن قابل دور اين كه ، ميدهد نشان خارجي كشورهاي تجربه:توكل دكتر
وجود مهم عامل يك.عوامل از مجموعهاي وجود بر مشروط منتهي.است
.بحران و فشار دوم ، عامل و سنجيدگي و برنامهريزي
اساس بر برنامهريزي و قانونگذاري و قانون آفريني نقش با يعني
امر اين بارز نمونه.شكست را باطل دور اين ميتوان صحيح مطالعات
برنامهريزي يك با كه داشت ما به شبيه فرهنگي شرايط كه است مالزي
.شد دور اين شكستن به موفق سنجيده ، و دقيق و سنگين
احساس كرهايها كه نميكنيم فراموش ما.است جنوبي كره ديگر ، نمونه
.بايستند خود پاي روي بايد كه كردند
و داشتند خاصي ملي فوقالعاده رهبري نه اينها كه بود حالي در اين و
ولي.باشد آمده مردم طرف از آنها ايده همه اساس بر كه نهمجلسي
را گره دار مشكل منظومه كه بود بحراني و فشار شرايط مجموعهشرايط ،
بين گذشته ، سال در 30 كه حالي در.شود شكسته دور اين كه برد سمتي به
بر درست امروز و بود كره كشور ، ضعيفترين كره و تركيه ايران ، كشور سه
.هستند دارا را وضع بهترين كرهايها و شده عكس
و بابرنامهريزي مورد يك در كه راداشتهايم ، تجربه دو هر ما لذا
اگر هم ما.تسلسلشكسته دور اين فشار و بابحران ديگر مورد در
مسلما كهميافتيم دامدومي به الزاما نكنيم ، راهراطي اولين
.بود خواهد شكننده و سنگين مدت كوتاه در حداقل دوم راه اين مشتقات
كه ميبينيم كنيم ، مقايسه كره رابا مالزي امروز وضع اگر همچنانكه
.بود خواهد برخوردار مطلوبتري وضعيت و موقعيت از مالزي
كه وضعي.الزامي هم و است همامكانپذير ما براي اول ، روش اعمال
نيست ، بلكه سنجش و نتيجهبرنامهريزي دارد ، ما عالي الانآموزش
اين اميدواريم كه.است فشار و اقتصادي وبحران ارز شدن كم معلول
راهحلهايي يعني نشود ، كور نقطهاي يك در دوباره بحران فشارو مجموعه
.برسيم مثبتي كننده عوض نتيجه به كه شود گرفته كار به
بحران ، كه و برنامهريزي بين ميكنمكه فكر من:سپهري دكتر.
راه يك احتمالاشايد بود ، خواهد اينتحول غالب وجه احتمالا
.بيافتد اتفاق بشود بعضيجهشها يا و گرفت بتواندرپيش ميانهاي
كند ، تحولاتيايجاد جامعه ضمير در گاهياوقات ميتواند جهشها اين
تحولات اين است البتهممكن.داشت اميد چشم همينتحولات به ميشود كه
يعني.نباشد محاسبه قابل جهشها ، خيلي از بعضي احيانا پيلهاييا
طرف آن از امااگر باشد ، قالب وجه بحران شود ، رها خود حال به اگر
در خودفريبي ، نه و علمي خودباوري اگر نكنيم ، مثلا هم قوي برنامهريزي
حركت براي اجتماعي و فرهنگي انگيزه نوعي است ممكن شود ، تقويت جامعه
بتوانيم ما كه است ممكن شود زياد جنبهها اين اگر و شود ايجاد جلو به
به برنامهريزي طريق از كنيم ، حل را مشكل بحران ، طرف از كه آن جاي به
.برسيم هدفمان
نقاط سري بهيك (دهه يك از كمتر) آيندهاينزديك در اگر من نظر به
و نكنيم كاري حالا همين از اگراست حتمي بحران نرسيم ، اساسي و اصلي
رعايت برنامهريزيها در را اساسي اصول و ندهيم اساسي تغييرجهتهاي
امكانپذير نقطه آن از برگشت شايد ديگر كه ميرسيم جايي به نكنيم ،
.نباشد
بزرگ ازنگرانيهاي يكي بايد واشتغال جمعيت جواني مشخص طور به
اساسي كار مباحث ، مختلفاين ابعاد براي نشود واگر باشد جامعه
موقعيت و داشت خواهيم خيليمشكلي آينده قطعا ، انجامبدهيم ،
خواهيم عديدهاي مشكلات و داد خواهيم دست از سرعت به را جهانيمان
داشتيم ، انقلاب از پيش دوران از كه سابقهاي به توجه با كه داشت ،
.باشد حد چه تا مشكلات آن برابر در جامعه تحمل كه نيست معلوم
ما كه است ممكن كه اين يكي.كرديم رامطرح خاص حالت دو اينجا ما
به بنا كه اين ديگر و كنيم برنامهريزي تسلسل ، دور اين از خروج براي
داشته بحران مرزهاي آن تصويرياز نيست بد.شويم بحران دچار شرايطي
اساسا.داريم چقدرفاصله آنها با ما و هستند كجا مرزها اين.باشيم
آيا چيست؟ كشور يك در فرهيختگان و مغزها وضعيت براي بحران مرزهاي
باشيم؟ داشته آن از تصويري ميتوانيم
بخش كدام معنيكه بدين است ، ذهني تصويرخيلي اين:منصوري دكتر.
كار گفتنش بگيريم ، درنظر را جامعه كل اگر تازه ببينيمو را جامعه
هيچوجه به كه داريم قرار درشرايطي ما الان.است خيليپيچيدهاي
ديگر طرف از هستيم ، ولي كجا در سادگيبگوييم ، به نميتوانيم
.باشيم مطلوبي بسيار وضع يك در سادگي به ما كه باشد طوري ميتواند
.نيست پيشبيني قابل طريقي هيچ به كه است نحوي به فعلي شرايط يعني
به كه بكنيم چه بگوييم ، بياييم كه ، است اين كرد ، ميشود كه كاري تنها
.نشود منجر بحران
هزار از 250 ما دانشجويان تعداد سال عرض 8 در كه ميبينيم دفعه يك ما
علمي هيات كه اين بدون ميرسد ، نفر هزار و 300 ميليون يك به نفر
توجهي قابل افزايش تحقيقات كيفيت كه اين بدون و كند پيدا افزايش
سال از 4 كمتر فعلي ، وضعيت گرفتن نظر در با تعداد ، اين.باشد داشته
كه) چيزي نه آنها اتفاق به قريب اكثريت كه ميشوند ، فارغالتحصيل ديگر
پذيرش آمادگي جامعه اصلا نه و گرفتهاند ياد (بخورد جامعه درد به
مثالهاي وجود با و حال اين با ولي.شد خواهد چه اين.دارد را آنها
معتقدم من باشيم ، داشته ميتوانيم جامعه ديگر بخشهاي در ما كه متعددي
شرايط و باشيم داشته درست برنامهريزي اگر كه هستيم ، شرايطي در هنوز
يك به رسيدن جاي به ميتوانيم بدهيم تغيير مطلوبي نحو به را فعلي
كشورهاي وقتي كه برويم ، مطلوبي سمت به بعد ، سال ده در جدي بحران
توانستند كه چهكردند ، اينها كه بپرسند خود از كنند نگاه ما به ديگر
.برسند مطلوب وضعيت اين به