پنجم ، شماره 1253 مه 1997 ، سال ارديبهشت 1376 ، 12 دوشنبه 22
|
|
سياسي مشاركت موانع و ضرورتها
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
سياسي مشاركت
آخر بخش
بلكه نمييابد ، تحقق ومقررات قوانين سلسله يك تدوين با مشاركت
شنود ، و گفت براي مناسب فضايي و محيط وجود و مسئلهايجاد مهمترين
ميباشد دخالت اجازه و مسئوليت احساس
:مشاركت فرهنگي شرايط
مسايل در آن كاربرد و جامعه در عقلانيت رشد و فرهنگي فكري تواناييهاي
راهمشاركت از جامعه امور هدايت براي و بوده سياسي رشد نشان سياسي
داشتن گام اولين منظور اين براي.است ضروري مردم غيرمستقيم و مستقيم
دارد ، وجود جامعه در كه واقعياتي از كافي بينش و آگاهي اطلاعات ،
و منطقي خود سياسي مشاركت در مردم تا ميشود باعث مساله اينميباشد
يا لازم اطلاعات داشتن بدون مردم اگرنمايند برخورد حكومت با آگاهانه
جامعه مهم مسايل درباره مغرضانه يا كارانه فريب براساسگزارشهاي
باعث امر اين كنند ، انتخاب نماينده تصميمگيري براي يا بگيرند تصميم
مشاركت دنبال كه جامعه هر.شد خواهد منفعلانه مشاركت بياعتماديو رشد
و عموم آگاهي براي را نياز مورد اطلاعات بايد ميباشد فعالانه
وجود شرط البته.سازد منتشر عمومي مشاركت طريق از آن بهكارگيري
بايد جامعه افراد بلكه نيست ، كافي مشاركت براي درست و كافي اطلاعات
از و باشند ديده ازآن استفاده و اطلاعات جذب براي را مناسب آموزشي
براي.باشند برخوردار عموميشان مسايل با برخورد براي لازم مهارتهاي
.است ضروري سياسي مشاركت براي انساني علوم گسترده آموزش منظور اين
و هنر و ادبيات حتي و سياسي علوم حقوق ، جامعهشناسي ، تاريخ ، مطالعه
فعالانه مشاركت براي لازم فرهنگي و فكري ملزومات از فلسفي پژوهشهاي
.ميباشند
نگرشهايي و تمايلات مجموعه به شرايط اين:مشاركت روانشناختي شرايط
فعالانه سياسي تامشاركت ميشوند ابراز اجتماع اعضاي يكايك طرف كهاز
عادتهاي و باورها به شرايط اين چه اگر.ميشود گفته سازند ، عملي را
بهخود رفتاري و بيروني جلوه وقتي ولي برميگردد جامعه اعضاي ذهني
موثر افراد سياسي مشاركت عمل چگونگي و ميزان در ميتوانند ميگيرند ،
را جامعه اعضاي كه باشند گونهاي به بايد روانشناختي شرايط.باشند
.شود منجر فعالانه مشاركت به كه نمايند عمل شيوهاي به تا سازد آماده
به حدودي تا ديگر شرايط و بوده مشاركت شرايط از بنياديتر شرايط اين
ميان در رفتاري مناسب صفات اگر زياد احتمال به.هستند وابسته آن
و اطلاعاتي وسايل نه آموزشي ، موسسات نه نيابد عموميت شهروندان
مورد شايسته بهطور اساسي قانون بر مبتني شرايط نه و خبررساني
.نميگيرند قرار استفاده
آن به مربوط ارزشهاي و ديگران ، جامعه فرد ، خود موقعيت درك و شناخت
وميزان سياسي امور در فرد نقش در سياسي نظام قدرتو سرانجام و
يافته پرورش گونهاي به بايد منظورفرد اين براي.ميباشد موثر مشاركتش
اعتماد ديگران باشد ، به داشته جمعي كار روحيه و نفس به كهاعتماد باشد
و پنداشته باز را خود جامعه بپذيرد ، آنان از را خطا امكان و كرده
سياسي قدرت در راسهيم خود و بداند سياسي فعاليت براي مناسب آنرا
گرايشها و گروهها همه به متعلق و پاره چند را سياسي قدرت و دانسته
و خود سرنوشت در نقشي او كه كند احساس فرد وقتي ترتيب اين به.بداند
.ميكند شركت سياسي امور در دارد ، جامعهاش
و سياسي مشاركت افزايش درباره:سياسي مشاركت افزايش علل و عوامل
را مختلفي عوامل علوماجتماعي محققان و پردازان نظريه سياسيشدن ،
جمله از كشورها در اجتماعي و سياسي اقتصادي ، تحولات كه ميسازند مطرح
.ميباشند اينعوامل
:نوگرايي
و اقتصادي زمينهاجتماعي ، در را تغييراتي خود با نوگرايي ، روند
صنعتي تربيت ، و تعليم و سواد و گسترش افزايششهرنشيني ، مانند سياسي
دنبال به سياسي آگاهي و مشاغل تنوع گروهي ، ارتباطات توسعه شدن ،
قادر كه ميآورد بهوجود افراد در را جديدي احساس فوق مسايل.دارد
فعاليتهاي در شركت نيز آن راه و باشند سهيم خود سرنوشت در هستند
.است سياسي
:اجتماعي طبقات ساختار در تغييرات
به متوسط طبقه وايجاد كشورها شدن صنعتي پي در كارگر طبقه گسترش
اين سوي از مشاركت درخواست افزايش عاليباعث آموزش رشد دنبال
.است شده طبقات
:همگاني جديد ارتباطات و روشنفكران اثر
را غيره و دموكراسي مدني ، جامعه مانند عقايدي نويسندگان و روشنفكران
تصميمهاي اخذ در مردم مشاركت و نقش افزايش خواستار و كرده مطرح
دسترس در راحتي به جديد ارتباطات گسترش با عقايد اين.شدند سياسي
نقش آگاهي اين افزايش در نيز گروهي رسانههاي و ميگيرد قرار مردم
.دارند موثري
:سياسي رهبران ميان تعارض
سياسي قدرت حفظ ويا نيل براي سياسي رهبران ميان كه مواقعي در
درخواست تعارض اين در پيروزي براي يكراه ميآيد بهوجود تعارض
رهبران به مشاركت ، براي مردم از درخواستي چنين.است مردم از حمايت
.ميبخشد مشروعيت سياسي
:فرهنگي و اجتماعي ، اقتصادي امور در حكومت فعاليتهاي افزايش
و اقتصادي اجتماعي ، درامور و جامعه محيط در دولت فعاليتهاي گسترش
در را مردم زندگي دولت سياستهاي روز هر كه معنااست آن به فرهنگي
نيستند خود امور در دولت دخالت به مايل طبيعي بهطور مردم ميگيرد ، بر
خودشان به مربوط امور در را آنها مشاركت قوانيني و راهها اينكه مگر
خود ، به مربوط امور در مشاركت حق بدون ميكنند فكر مردم.سازد فراهم
اغلب حكومت فعاليتهاي افزايش ميگيرد قرار خطر معرض در آنها منافع
در حقوق اعطاي حال همين در.ميشود مشاركت براي بيشتر تقاضاهاي باعث
است ممكن حتي و ميانجامد ديگر زمينههاي در حقوق اعطاي به زمينه يك
اين بنابر شود ، منجر زمينه اين در افزايش حال در انتظارات به
.ميزند دامن سياسي مشاركت افزايش تقاضاي به خود دولت فعاليتهاي
در نيز سياسي مشاركت زمينههايافزايش بودن فراهم فوق عوامل بر علاوه
اين جمله از.ميباشند موثر آن كيفيت بهبود و مشاركت افزايشفرآيند
سياسي فضاي بازبودن جامعه ، در سياسي مداراي و تساهل وجود زمينهها
امكانپذير را متشكل مشاركت كه است نهادهايي وجود نيز و جامعه
و قوانين سلسله يك تدوين با مشاركت كه داشت توجه بايد.ميسازند
فضايي و محيط وجود و ايجاد مساله مهمترين بلكه نمييابد ، تحقق مقررات
براي و ميباشد دخالت اجازه و مسئوليت احساس شنود ، و گفت براي مناسب
و انگيزه ظرفيت ، ايجاد به بايد برسد مطلوب نتيجه به امر اين اينكه
.نمود اقدام مردم براي فرصت
فرد فرد به بستگي كه دارد شرط چند به بستگي مشاركت تقاضاي افزايش
.شد خواهد اشاره اگر چند به اينجا دردارد جامعه اعضاي
داشته وجود جامعه متفاوتدر ديدگاههاي با مختلف گروههاي اگر -
.باشند
داشته سياسي فعاليت در خود نقش شدن واقع موثر به اعتقاد فرد اگر -
.باشد
دست به نظرش نتيجهمورد او فعاليت بدون كند احساس فرد اگر -
.نميآيد
.باشد داشته مسايل از شناختمناسب و كافي دانش و آگاهي فرد اگر -
فعاليت) سياسي درامور شركت براي مردم راه سر بر موانعي اگر -
.مييابد افزايش مردم سياسي مشاركت ميزان باشد ، نداشته وجود (سياسي
:مشاركت عدم دلايل و مشاركت موانع
در مردم از برخي بيشتركشورها در زمينهها ، و عوامل همه وجود با
و دارد بيروني جنبه گاهي مردم نكردن شركت.شركتميكنند سياسي امور
مشاركت براي بيروني موانع.برميگردد شخصيشان تمايل عدم به زماني
:از عبارتند عمومي
:(قانوني) حقوقي موانع
باشد مردم مشاركت مانعيبراي ميتواند معنا دو به جامعه حقوقي نظام
و ميشود قائل امتيازي جامعه از بخشي و برايگروهي كه آنجا اولا
در موجود روشني نا كه ثانياآنجا.ميدارد محروم آن از را ديگران
تماميقدرت قانون مواردي چنين در.ميگذارد باز تفسيررا در قانون ،
تفسير ميتواند دارد قدرت كسيكه آن واقع در.ميدهد دست از را خود
اين.كند اعمال برجامعه قانون عنوان به را ناروشن قانون از خود
ميباشند مطرح سياسي مشاركت براي ساختاري محدوديتهاي عنوان به موانع
قوانين يا مقررات بهواسطه اجتماع منظم اعضاي از برخي آن براساس كه
.شوند منع است همگان به مربوط كه تصميمها گرفتن در شركت از
:(سياسي) سالاري ديوان موانع
به تفسير و خود بامداخله سياسي و اداري مقامهاي موارد از برخي در
ايجاد اخلال عمومي مشاركت در قانون عدماجراي يا و قانون راي
به كه ميكنند حكايت براجتماعي حاكم نيروهاي عمدي قصد از كه ميكنند
دولتها.ندارند اعتماد آنها همه به دستكم ، يا ندارند ، اعتماد مردم
فعاليتهاي ارزيابي متعدد مراكز ايجاد و گوناگون مجوزهاي طريق از
و سمت به را اقتصادي فعاليتهاي در شركت به علاقهمندان ميتوانند سياسي
نشان مختلف كشورهاي تجربه آنكه حال دهند سوق مايلند خود كه سويي
از بسياري بالعكس نميشود حاصل راه اين از هدفي چنين يك كه است داده
جامعه سياسي اقتصاد امور در فعال مشاركت از كاملا نيز را علاقهمندان
.ميسازد منصرف
:اجتماعي موانع
جديترين زمينهها بعضي كهدر بسا چه جامعه يك معمول و سنتي معيارهاي
ازلحاظ چند هر موانع اين باشند افراد مشاركتاجتماعي براي موانع
مردم شركت مانع نباشد ، امورهمگاني در مردم شركت براي منعي قانوني
گروههاي برخي مثال عنوان به.ميشود سياسي بهخصوص و اجتماعي امور در
شركت از موثر نحوي به اجتماعي شديد فشار روش با و منظم بهطور اقليت
چنين نمونه.ميگردد ضعيف صدايشان يا ميشوند محروم سياسي فرآيند در
بر امريكا جمعيت از عظيمي بخشهاي يافته سازمان فشارهاي مواردي
گرفتن در شركت به خود حق احقاق از را آنان كه است سياهپوستان
.ميدارند باز اجتماع به مربوط تصميمهاي
:مادي و اقتصادي موانع
موانع معمولترين جمله از سرمايه به دسترسي امكانات و زمين مالكيت
.است همگاني امور در مردم مشاركت براي امكانات نادرست تقسيم از ناشي
بردولتها سرمايه صاحبان اجتماعي و سياسي نفوذ معمولا كه آنجا از
كه است داده نشان تجربه است ، اجتماعي گروههاي ساير از بيش بسيار
سازمانها كه است فشاري تساوي ، عدم اين كردن عوض براي ممكن راه تنها
سرمايه صاحبان و بردولت ميتوانند كارمندان و كارگران مستقل تشكلات و
.كنند وارد
:شخصي موانع
به ميگيرد سرچشمه اعضاياجتماعي بيحسي يا اهمال از كه مشاركتي عدم
كه كساني.بود خواهد مطرح سياسي مشاركت كاهش دلايل از يكي عنوان
از شخصي دلايل به است ، فراهم برايشان مشاركت زمينه و فرصت و ميتوانند
عدم از ناشي است ممكن دلايل اين از يكي.ميكنند خودداري مشاركت
عدم براي ديگر دليل يا مانع.باشد مشاركت اهميت نكردن درك و آمادگي
.شود تلقي سياسي نظام به اعتراض نوعي عنوان به شايد مشاركت
درگير سياست در خودرا مردم چرا اينكه مورد در محققان از يكي
زير شرح به دليل چند به نميپردازند (مشاركتسياسي به) نميكنند
:ميكند اشاره
درگيريهاي از كه شوندپاداشي متوجه خود ارزشيابيهاي در مردم اگر -1
خود استحتما ناچيزتر فعاليتها ديگر پاداش ميآيداز دست به سياسي
;خواهندساخت درگير سياست در كمتر را
و نكند احساس بارز تفاوتهاي خويش روي پيش شقوق بين شخص هرگاه -2
;ميپردازد سياست به كمتر ندهد اهميت بدانها
بوده بياهميت بكند ، عالمسياست در كه هركار كند فكر انسان هرگاه -3
;نميشود آن وارد هرگز گردد تغييرات نميتواندمنشاء و
سياسي اقدامات نتايج آنها مداخله بدون كه باشند معتقد مردم هرگاه -4
;شد خواهد كم سياست در مشاركتشان احتمال ميكند تامين را آنان رضايت
داخل با بتواند كه است ازآن محدودتر او دانش كند فكر شخص هرگاه -5
آن در كمتر ميدهد ترجيح برسد كافي سياسي بهكارايي سياست در شدن
.نمايد مشاركت
مشاركت احتمال باشد سياستبيشتر به شدن وارد مشكلات هرچه بالاخره -6
.خواهدبود كمتر آن در