پنجم ، شماره 1256 مه 1997 ، سال ارديبهشت 1376 ، 15 پنجشنبه 25
|
|
تحريفات برابر در عوام و علماء وظيفه
عاشورا
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(دوم بخش) مطهري مرتضي شهيد استاد قلم به عاشورا تحريفات
سيره استقرار:مينويسد نويسنده صفحه 187 كتاباسرارالشهاده در
در غيرصحيحه روايات ضبط و ضعيفه اخبار نقل بر خود مولفات در علما
مقام خصوص مقامات ، اين در ايشان ومسامحه مصائب و قصص و فضائل ابواب
.است محسوس مشاهدو چنانكه اخير
فرق و ميشود درادلهسنن تسامح مساله در بحث وارد بعدا حاجي مرحوم
است تسامح قابل آنچه:ميگويد و موهون و ضعيف حديث ميان ميگذارد
.موهونه نه است ضعيفه احاديث
در است ، معاصركليني و است شيعه كه مسعودي:ميگويد صفحه 195 در
به آنهم است رسانده تن رابه 1800 امام كشتگان عدد الوصيه اثبات
و.وثمانمائه الفا اليوم ذلك بيده قتل انه وروي:عبارت
دركتابي امااست رسانده نفر پنجاه و نهصد و هزار به محمدبنابيطالب
امام عددمقتولين (دربندي اسرارالشهاده) شده نوشته بعد سال هزار كه
هزار پنج و بيست به ابوالفضلرا حضرت مقتولين عدد و هزار سيصد به را
.است رسانده نفر هزار پنج و بيست به نيز سايرين از و
نفر هزار باشد ، سيصد كشته نفر يك ثانيه هر در امام كنيم فرض اگر)
و هفتاد روز با كه ميخواهد دقيقهوقت بيست و ساعت سه و هشتاد مقدار
در نفر هر اگر نفر هزار پنج و بيست و ;نيست قابلاصلاح نيز ساعت دو
وقت ثانيه چهل و دقيقه شش و پنجاه و ساعت شش شود ، كشته ثانيه يك
جا كربلا صحراي در نفر هزار ششصد و ميليون يك جمعيت علاوه به.ميخواهد
كوفه مردم از همه آنهم ميشود؟ فراهم كجا از اسبابش و وسائل.نميگيرد
(.بدهد عقلي خداوند.نبود كسي شام و حجاز از بودند ،
پس يكي را هشتادنفر صفين در ابوالفضل حضرت كه ميكنند نقل همچنين
كدام هر و بود برنگشته هنوزاولي كه انداخت هوا به ديگري از
...مينمود دوحصه شمشير با برميگشت ،
:است بررسي قابل محورزير چهار حول تحريف بحث اما
انواعي حادثهعاشورا در اينكه و انواعتحريفها و تحريف معني -الف
.است واقعشده تحريف از
درحادثه خصوص بهطور تحريف وعوامل عموم بهطور تحريف عوامل -ب
اين در و عموم بهطور حوادث در تحريف مسئولان ديگر بهعبارت و عاشورا ،
.خصوص بهطور حادثه
درحادثه روحا يا شكلا معنا ، لفظايا كه تحريفهايي تشريح -ج
.است صورتگرفته حسيني عاشوراي
بهطور اينحادثه در و عموم بهطور اينباب در امت علماء وظيفه -د
فعليه والا يظهرعلمه ان العالم فعلي البدع اذاظهرت:كه خصوص
داد روي بدعتها هرگاه.اختلاف كمي با ص 54 ج 1 اصولكافي.لعنهالله
.براوست خدا لعنت كند ، وگرنه آشكار خويش علم كه عالماست بر
بهطور اينحادثه در و عموم بهطور اينباب در مسلمان ملت وظيفه و
از نهي و عملي لزوممبارزه و استماع در حرمتشركت ازنظر خصوص
.منكر
كنار و چيزطرف يك حرف:ميگويد درمفردات راغب:تحريف معني
ساختن مايل و كجكردن مانند آنست كردن كج چيز يك تحريف و...آنست
كني حل احتمال طرف دو از يكي بر آنرا كه آنست سخن تحريف و.قلم
از را سخن:فرموده عزوجل خدايدارد را معني هردو امكان كه درحالي
ذيل جلد 3صفحه 134 فخررازي امام تفسير در....ميكنند تحريف خود جاي
و است ، كردن عوض و تغييردادن تحريف:ميگويد بقره سوره از آيه 75
اينكه جز:فرموده متعال خداي.است چيزي از شدن منحرف از آن ريشه
.گيرد جاي گروهي در يا كند عوض جا جنگ براي بخواهد
تحريف عوامل
و غرض ، عداوتو عامل:است قسم دو بهطوركلي تحريف عامل كه گفتيم
دوستي كنيم ، اضافه هم عاملسومي بايد اينجا.عاملاسطورهسازي ديگر
.وتمايل
اصيل حس يك امااسطورهسازيخود صحبتكرديم ، غرض و عداوت مورد در
جنگ در جبرئيل پر شدن مجروح افسانه.كرديم اشاره قبلا كه است بشر در
ايضا.خودش نفهميدن و شدنمرحب كامل دونيم افسانه همچنين و خيبر
هشتادمين كه بههوا صفين در را نفر هشتاد ابوالفضل كردن پرتاب افسانه
را يكييكي برگشتن از پس و بود ، برنگشته اولي هنوز و بالا بود رفته
بودن هفتادودوساعت و كشته هزار ششصد افسانه است همچنين.كرد دونيم
.عاشورا روز
.هست و جهانبوده همه در فوق سهگانه عوامل
عزاي اقامه كه شده پيشنهاد دين اولياء طرف از:خصوصي عامل اما
هميشه بزرگ فداكار يك بهعنوان او و شود زيارت قبرش و بشود حسينبنعلي
بعضي كه شد سبب تدريجا موضوع اين.باشد پاينده و زنده نامش
هنر و فن يك بهصورت مرثيهخواني كمكم و شوند پيدا حرفهاي مرثيهخوانان
شود پيدا فكري ازطرفي ;درآيد ديگر ازطرف زندگاني وسيله و طرف ، يك از
حكم به پس دارد عظيم اجر و جزيل ثواب ابيعبدالله بر گرياندن چون كه
ميشود وسيلهاي ازهر ميكند مباح را وسيله تبردالمباديهدف ، الغائات
.كرد استفاده
.ميشود مشروع عدهاي دروغدرنظر و جعل كه است اينجا
مومن دل سروردر ادخال چون پس اينچنيناست ، اگر نوري حاجي قول به
بوسه از حتي و ازغيبت ميكند ، مباح را وسيله وهدف است مستحب نيز
روضهخوان داستان كه است اينجا.كرد استفاده ميتوان نيز زنا و
خواب آن بايد كه است اينجا و.ميآيد بهياد گذشت قبلا كه سنگپران
صادق ميكند خود دندانهاي با را امام بدن گوشت ديد كه روضهخواني
.دانست
كتابي كاشفي ملاحسين بهنام بوقلمونصفت مرد يك پيش قرن پنج در كه عجبا
و سبزوار اهل چون و است واعظ مرد اين.بهنامروضهالشهداء مينويسد
مرد اين.است ميكرده هم مصيبت ذكر بوده تشيع مركز آنجا و بوده بيهق
اصحاب از هست كتاب اين در اسمهايي حتي و پرداخته و ساخته توانسته تا
بعد.ساخته خود از ظاهرا و است مجعول است معلوم كه مخالفين از و
مدرك و سند و ميافتد مرثيهخوانها دست به بوده فارسي چون كتاب اين
آنها مناسبت بههمين ميخواندهاندو رو از را كتاب اين كه ميشود آنها
منبع درست ، كتابهاي همه بهجاي بعد كتاب اين و گفتهاند ، روضهخوان را
اوايل يا نهم قرن اواخر در كتاب اين.است شده دروغ روضههاي ماخذ و
بعد.است كرده وفات در 910 كاشفي ملاحسين زيرا است شده نوشته دهم قرن
سر به صدچوب كه ديگري كتاب چهاردهم قرن اوايل و سيزدهم قرن اواخر در
را كار و ميشود چاپ و نوشته بهناماسرارالشهاده زده كتاب آن
ازقبيلمحرقالقلوب كتابهايي البته.رساندهاند كه آنجا به ميرساند
.نبودهاند بيتاثير نيز
تحريف انواع
حسينكفاره امام گفتيم كه بود داداين رخ حادثه اصل در اول تحريف
اينطريقمعصيتكاران به تا باشد سنگرگنهكاران و بدهد را امت گناه
.كند بيمه را
آن يعني دارد ، فردي و خصوصي جنبه حادثه اين كه بود اين دوم تحريف
درس و بودن مكتب از و كرديم پيروياش غيرقابل و برديم آسمان به را
طرف يك از خود زمان و عصر احوال و اوضاع در را آن كرديم ، خارج بودن
بتواند كه نداديم قرار ديگر طرف از زمينهها اين در اسلام دستورهاي و
.باشد الهامبخش و مدرسه و مكتب
اينجا دراست عزاداري فلسفه دستورهادرباره موضوع ديگر تحريف
بيتابي بهشتهميشه در ايشان چون است حضرتزهرا تسليخاطر براي
ايشان ما گريههاي با ندارند ، استآرام وهزاروچهارصدسال ميكنند
تلقي زهرا حضرت به خصوصي خدمت يك را آن پس.ميكنند پيدا آرامش
.كرديم
اينستكه مقامش حداكثر كه نفلهشده آدم يك چشم به اينكه دوم
امام به بود متاثر برايش بايد پس شد ظالمكشته يك دست به بيتقصير
خون قطره هر براي و نشد نفله كه كسي تنها كه نكرديم فكر كرديم ، نگاه
قرنها كه كرد ايجاد موجي كه كسي.بود او قرارداد بينهايت ارزش خود
و برابري آزاديو با نامش و ميلرزاند و لرزاند را ستمگران كاخهاي
رفته هدر چگونه شده يكي خودپرستي ترك و خداپرستي و توحيد و عدالت
و نكرده زندگي نكبت و پستي در جز را عمري كه رفتهايم هدر ما !است؟
.نميكنيم
:ما وظيفه اما
و عامه وظيفه و علما وظيفه:شود بيان بايد قسمت دو در وظيفه اين
رسالت:عصر اين مردم براي بلكه و عصر اين مردم زبان به و ;مردم توده
به را انحرافات اين علما معمولا.(عوام) توده رسالت و (خواص) علماء
مردم جهالت و عوامي تقصير و ميگذارند مردم عامه و توده گردن
نميگويند ، كه است علما تقصير ميگويند متقابلا عوام مردم و ميدانند ،
.نيزدم گردد سرگنده از ماهي:زيرا
هم عوام ، هم و خواصمسئولند هم جريان اين در كه اينست حقيقت ولي
از هم و گرديده سرگنده از هم ماهي ، اين ;همتوده و مسئولند علما
.هستند گنديدن اين مسئول مشتركا سرودم دم ،
پيغمبر.انسان و حيوان جماد ، نبات ، از دارد ، آفتي هرچيزي كلي بهطور
ومجتهد جائر ، امام و فاجر ، فقيه:ثلاثه الدين آفه:فرمود اكرم
.جاهل
عبادت در و ستمكار ، پيشواي و فاجر ، دانشمند:است چيز سه دين آفت
.جاهل كوشاي
عوض را سيما و چهره تحريف ، .ديناست بزرگ آفت بدعت ، و قلب و تحريف
و ميآورد هدايت ، ضلالت بجاي ميبرد ، ميان از را اصلي ميكند ، خاصيت
جاي به و ميشود گناه و معصيت صالح ، مشوق عمل سوي به تشويق بجاي
است غيرمستقيم ضربت است ، زدن خنجر پشت از تحريف ، .ميآورد شقاوت فلاح ،
تاريخ در تحريف قهرمان كه يهوديان.است خطرناكتر مستقيم ضربت از كه
.كردهاند وارد غيرمستقيم طريق از را خود ضربتهاي هميشه جهاناند
از استفاده با است مبارزه تحريف ، .است عكسالعمل بدون مبارزه تحريف ،
.موضوع خود نيروي
صورت به (ع) علي مثلا عوضشود ، بكلي شخص سيماي كه ميشود سبب تحريف
به كند ، تجسمپيدا رفته در بناگوش از سبيل بدقيافه پهلوانمهيب يك
خطابه ، محراب ، مرد همان اين كه كرد باور نتوان هرگز كه درآيد صورتي
.خداست از خوف و تقوا و زهد و قضا حكمت ،
معروف بيمار امام بهنام ما ميان در را سجاد امام كه است تحريف
دادهشده حضرت آن به نام اين زبانان فارسي درميان تنها.است كرده
و ضعف به را خود فلاني بگوئيم ميخواهيم وقتي كه رسيده جايي به كار و
در ;است كرده بيمار زينالعابدين امام را خود ميگوئيم زده ، زبوني
عاشورا حادثه ايام در امام كه است جهت بدان فقط شهرت اين كه صورتي
كمر و دست به عصا و داشته لازم تب عمر همه در اينكه نه بودهاند مريض
.ميرفتهاند راه خم
ديني ماهانه انجمن كهدر تبليغ ورسم سخنرانيراه در آيتي مرحوم
و كرد عنوان را موضوع همين (صفحه 160 جلد 2)شد چاپ و كرد ايراد
دولت كارمندان و دولت وضع از اطلاعات مجله در شخصي پيش چندي:گفت
يا و نالايقند و بيعرضه امريا متصديان غالبا كه بود كرده انتقاد
عرضه با هم كه هستيم افرادي نيازمند ما كه صورتي در ناپاك ، و خائن
و رجال اكثر:بود كرده بيان صورت اين به را مطلب.پاك هم و باشند
كشور كه صورتي در بيمار ، زينالعابدين امام يا شمرند يا ما مامورين
افرادي يعني است ، نيازمند عباس حضرت به ديگر موقع هر از بيش اكنون
امام ناپاك ، و بود كاربر شمر يعني.كاربر هم و باشند پاك هم كه
پاك هم كه بود خوب عباس حضرت ;نبود كاربر ولي بود پاك زينالعابدين
.كاربر هم و بود
كه اينست براي ;است اماملازم معرفت بحقه ، عارفا ميگويند اينكه
انسان امام ، .است بودن سرمشق و بودن نمونه و امامت ، پيشوايي فلسفه
اگر ;بشود سرمشق ميتواند دليل همين وبه انسان ، مافوق نه است مافوق
ما كه نسبت هر به لهذا.نبود سرمشق وجه هيچ به ميبود ، انسان فوق ما
مكتب از بدهيم ، انساني مافوق و اعجازآميز جنبه را حادثهها و شخصيتها
بودن ، نمونه و شدن سرمشق براي.كردهايم خارج بودن رهبر از و بودن
و ميدهد معكوس نتيجه شده تحريف و غلط اطلاعات اما است ، لازم صحيح اطلاع
بود ، نخواهد صحيح جهت در تاريخ محرك و نيكيها الهامبخش وجه هيچ به
بيمار ، زينالعابدين امام نتيجه.بود نخواهد نيروبخش اساسا بلكه
كنند تقديس را او مردم بنالد ، و بكشد آه بيشتر هركس امروز كه اينست
.بيمارند امام شبيه آقا كه