پنجم ، شماره 1257 مه 1997 ، سال ارديبهشت 1376 ، 18 يكشنبه 28
|
|
تحريفات با مبارزه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(آخر بخش) مطهري مرتضي شهيد استاد قلم به عاشورا تحريفات
هم كيست؟ مقصر ببينيم اكنون.شد معلوم تحريف خطر اينجا تا..
.غيرعلما يعني عوام هم و مقصرند يعنيعلما خواص
آنكه نه كنند مبارزه ضعفمردم نقاط با كه اينست علما وظيفه اولين
وعظو و عزاداري مجالس جريان در مثلا.استفادهكنند آنها از
دارند شديد علاقه اينكه يكي;هست مردم در ضعف نقطه دو امروز خطابه ،
از ميخواهند اينكه ديگر شود ، زياد ازدحام و اجتماع مجالس ، در كه
يك كه است اينجا.شود كربلا و شود بپا شور و بگيرد مجلس گريه ، لحاظ
كربلا را مجلس و كند زياد را ازدحام:ميگيرد قرار دوراهي سر خطيب ،
و شور نه و ميشود ازدحام نه احيانا كه بگويد را حقايق يا كند ،
.واويلا
تبليغات جلو مبارزهكنند ، تحريفات پيدايش عوامل با بايد علما
اسطورهسازيها با كنند ، كوتاه را دستدشمنان بگيرند ، را دشمنان
به قيام نوع يك حاجينوري كتابلولوومرجان مثلا.كنند مبارزه
از امروز ما و است كرده بزرگ مرد اين كه است شايسته نحو به وظيفه
رسوائي و فضائح بايد علما.ميكنيم استفاده بزرگ مرد اين كار نتيجه
.كنند ظاهر را دروغگويان
شخصيتها چقدر بفهميم كه كافياست امروز حالهاي زبان به نگاهي
شخصيتامام آينه واقعا كه حالهااست زبان بعضي.شدهاند تحريف
ولي تبريزي اشعارحجهالاسلام بعضي و اشعاراقباللاهوري مثل است ،
كهمادري افسوس:مثل است ، تحريفشخصيت كه است حالها بعضيزبان
...نما مادري من به تو كربلا خاك اي..ندارم
آنها وظيفه و عوام تقصير
ذكر كردهاند مرجانذكر و درلولو كهحاجينوري كلي اصل يك اولا
(غالبا يا عموما)است ، حرام گفتنش كه چيزي:اينكه آن و كنم
به دشنام و سب تهمت ، غيبت ، مثل;است حرام نيز وشنيدنش استماع
گفتن دروغ اگر پساستهزاء و باطل به آوازخواني حق ، اولياء يا مومن
.است حرام هم آن استماع و شنيدن است ، حرام مصيبت ذكر و روضه در
را كالاها اين اينهااگرهستند اينكالا مصرفكننده عامه كلي بهطور
عرضهكننده ، نكنند ، مصرف است تقلبي كالاي ميدانند خودشان غالبا كه
.هستند هم مشوق حتي عامه كه اينست قضيه عيب.نميكند عرضه آنرا
حمايت ازآنها برخيزند ، تحريفات بهمبارزه اينكه بهجاي عوام مردم
باشد؟ راست هم قاسم عروسي كه دارد مانعي چه:ميگويند مثلا ميكنند ،
يك در چيزي اينچنين ثانيا و نميكند قبول عقلي هيچ كه اولا:ميگوئيم
آنوقت شود ، نقل هستند اصلي مدارك كه قديم نيمهمعتبر يا معتبر مدرك
هيچجا در كه اينست فرض.ندارد مانعي يا دارد مانعي آيا كه بشود بحث
.است نشده نقل
ساعتجفتك يك اول اهلبيت و عاشورااصحاب صبح:بگويد كسي اگر
يا كاريكردهاند چنين آيا ولي دارد؟ چهمانعي كردند بازي چهاركش
خير؟
درباره است بهتر بلكه بكنيم ، اجتماعي رشد درباره بحثي بايد اينجا
.است فرد رشد نظير اجتماع رشد.اجتماعي رشد نه شود بحث اجتماع رشد
در مثلا زندگي نواحي از ناحيه يك در انسان اينكه يعني رشد چيست؟ رشد
را عقل و فكر از حدي آنچنان ،(ازدواج در معتبر رشد) ازدواج امر
زندگي اداره در و همسر انتخاب در را خود مصالح كه باشد داشته
.كند درك خانوادگي
آنموضوع در را زيان و سود كه كسياست ناحيهاي ، هر در رشيد ، پس
درك ارزشها تا.ميكند درك را مربوط ارزشموضوعات هم و ميكند درك
كه كسينيست كار در وظيفه انجام و نگهداري و حفظ بر قدرت نشود ،
افراد نميداند ، را معامله راه نميكند ، درك را ثروت به مربوط ارزشهاي
نزديك خود به بايد را چهكسي نميداند نميدهد ، تشخيص را خائن و خام
.نيست رشيد فردي اينچنين;گزيند دوري بايد كسي ازچه و كند
اجتماعي رشد
را رشداجتماع است ، فرد صفت كه رشداجتماعي بهجاي كه اينست بهتر
رشيد گاهي نيز جامعه كه دهيم قرار بحث موضوع رشيداست جامعه صفت كه
يك بهعنوان را خود كه جامعهاي.نابالغ حداكثر و سفيه گاهي و است
و تاريخي شخصيتهاي راازقبيل خود سرمايههاي ارزش نكند ، درك واحد
.نيست رشيد جامعه ، آنچنان ;نشناسد تاريخي حوادث
علمي ، هنري ، آثار ديگر يكي.است گذشته شخصيتهاي سرمايهها ، آن از يكي
گذشته آنهم است ، گذشته تاريخ هم يكي.است گذشته ادبي صنعتي ،
اخلاقي سندهاي گذشته تاريخي جريانهاي.سعادتبخش و آموزنده و پرافتخار
.است آيندگان تربيتي و
آنهاارزش بعد و ميشود پيدا يكملتي درميان صنعتي و هنري آثار
يك كه بسيارشده چه.ميكنند خراب را نميكنند ، آنها درك را اينها
چائي كاغذ وبهعنوان افتاده بقال يك بهدست يككتاب خطي نفيس نسخه
از بعضي گاهي.تاريخ است قبيل همين از.است شده آناستفاده از
آموزندگي ، افتخار ، حماسه ، از مملو دارند تاريخي فرازهاي ملتها
به را نقاشي تابلونفيس يك كه همانطوري ولي الهامبخشي ، عظمت ، زيبايي ،
آنقدر نيز اينها ميكنند ، خراب آنرا قلم با آنها و ميدهند كودكان دست
عظمت ، كلي به كه ميكنند ملحق آنها به خود وهم از خرافه و افسانه
و ميبرند ميان از آنرا افتخار و آموزندگي حماسه ، الهامبخشي ، زيبايي ،
روح محرك و حماسه و عظمت الهامبخش آنكه بهجاي و ميكنند نابود
حوادث مقابل در تسليم و بدبختي و زبوني الهامبخش باشد ، سلحشوري
.ميگردد
رشداجتماع ، عدم دراثر كه است نوعحوادث آن از كربلا تاريخي واقعه
حماسه شده ، زيبائيهايشفراموش و عظمتها تمام.است شده معكوس و مسخ
و جهالت و ضعف و زبوني آنها بهجاي و شده محو افتخاراتش و شور و
.است آمده ناداني
تاريخباعظمت نگهداري و حفظ براي ملتاست اين رشد عدم نشانه اين ،
.خويش پرافتخار و
بگوئيم بايد عامه و توده طبقه ازنظرخصوص اما.ملت عموم نظر از اين
علما به اختصاص گذشته پرافتخار تاريخ نگهداري و حفظ مسئوليت كه
به بستن دروغ كه همانطوري.بداند مسئول را خود بايد فردي هر ندارد ،
كردن مصرف دروغ شنيدن ، دروغ است ، حرام گفتن دروغ بهصورت حوادث اين
.است حرام هم
(حج ، آيه 30 سوره) قولالزور واجتنبوا:ميفرمايد يكجا كريم قرآن در
مروا باللغو اذامروا و الزور لايشهدون والذين:ميفرمايد هم و
چون و نكنند شركت مجالسباطل در آنانكه و (فرقان ، آيه 72) كراما
يك در زور قول و شرك و نمايند عبور كرامت با كنند گذر كارلغوي به
چنين مشرك زيرا است ، زور باب از خود شرك ، كه چرا گردآمدهاند رديف
پرستش از:فرموده آيه اين در گويا و است پرسش شايسته بت كه پندارد
گرفته ازورار و زور از زور و..بپرهيزيد زورهاست همه راس كه بتها
.است انحراف بهمعني كه شده
گفتناست شامل هم كه ميگويد را قولزور از اجتناب فقط اول آيه پس
رسما دوم آيه ولي;است مصداقين اظهر البتهگفتن ، و استماع هم و
و باشد باطل شنيدن براي حضور خواه ميكند منع را باطل درمجالس حضور
.باطل ديدن براي يا
هرچيزيكه پس.ميكند نهي را اعانتبهاثم نوعي درواقع آيه اين
در اشتراك زباننوعي و گوش.است حرام شنيدنشنيز است ، حرام گفتنش
مصرف گوش اگر ;است زبان كالاهاي مصرفكننده گوش دارندزيرا وظيفه
مجعولات و اكاذيب نكنند مصرف گوش اهل اگر و نميكند توليد زبان نكند ،
چشم كه همانطوري ;نميگويند زبان اهل كفرهارا ، و دشنامها و غيبتها و
مصرف اينها اگر هستند ، فيلمها قلمهاو آثار مصرفكننده قرائت و
.نميكنند توليد آنها نكنند ،