پنجم ، شماره 1258 مه 1997 ، سال ارديبهشت 1376 ، 19 دوشنبه 29
|
|
(ع)سجاد امام شهادت انگيزه روزبه يادداشت
حق رحمت درهاي گشايشگر
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
ميانه 0 حاشيه 0:شعرموازي -:311
دري كوبي گر كه پيغمبر گفت
سري آيد برون در زان عاقبت
تطبيقي چاپ انتهاي-:114
ميآفريند حيات باران ، قطرههاي نزول همچون يزدان ، با انسان گفتن سخن
غيابدعا در پرستش ، و بندگي.ميبرد ميان از را عطش و ميسازد پاك و
امام اينرو از هم.داشت نخواهد جلوهاي و مفهوم هيچ نيايش ، و
و برگرفت روزگاران ظلمانيترين در را رفته ياد از سلاح اين ،(ع)سجاد
.فرمود تجديد مومنان استغاثههاي و ذكر زمزمههاي در را احياگري نويد
هدايت عالم ستاره آن زبان بر بدينگونه خداوندي ، رفته ياد از آتشهاي
:شد جاري
.بالهدي وانطقني الهم
.ساز گويايم راستكرداري و هدايت به من پروردگار اي
.التقوي والهمني
.كن پرهيزگاري از سرشار من قلب بر را الهام بارش و
.كي از هي للتي وفقني و
.گونهها پاكترين به مرا ده توفيق و
.هوارضي بما واستعملني
.فرما خود خشنودي رهين مرا كردار و
.المثلي بيالطريقه اسلك اللهم
.نه فرارويم را سلوك راه برترين ;من خداي
.واحيي اموت ملتك علي واجعلني
.شوم زنده و بميرم تو آيين بر كه ده قرار آنگونهام و
و سلوك اطمينان ، خضوع ، به لاجرم كه پرستش ، شيوه و نيايش آيين است اين
سجده به وادي اين در ناآرام قلبهاي باري ، .مييابد اتصال آرامش
مودت و توحيد پيوستگي در را كثرت عالم تنهاييهاي و ميافتند
خويش زبان ميرسند ، كه بدينجاي پرستنده ، ارواح زيباترين.بازمييابند
عالم پلكان بر او زبان از و وامينهند خويش معصوم مقتداي بيان به را
...ميكنند عروج بالا
از عصمتپس امانتهاي و ارزشها همه ميراثدار كه (ع)عليبنالحسين امام
.كرد نيايشآغاز سفينه با را خويش معراج بود ، نينوا خونين قيامت
وبرعليه (ع)حسين خونخواهي به انقلاب و انتقام بيرقهاي كه هنگامي
آشوبهايجانسوز ، آن تبوتاب در ميشد ، افراشته اموي سفله خاندان
رفيع ازحصن مرزباني.داشت پاس اينگونه را الهي معارف زلال جويبار
ممكن انسان بهروي آسمان دريچههاي گشودن با آن ، گسترش و (ص)محمد دين
باغستانهاي به را ، بشر خفتگان چشم (ع)زينالعابدين امامبس و بود
را آن رازناك قفلهاي و فرمود بيدار بود دريچهها اين پس در كه مخلدي
.بازگشود جاودانهاش و بلند نيايشهاي رمز به
را دلشكسته نشستگاني است ، شده داده نيايش و دعا از همواره كه تفسيري
تفسير ، اين.آوردهاند پناه در بدين بيپناهي از كه ميآورد بهخاطر
زيرا.را حقيقت از گوشهاي فقط اما ;دارد نهفته خود در را حقيقي
خداوند جز ميشود ، گشوده خويشتن بر بهراستي انسان چشم كه هنگامي
.يافت نخواهد پناهي
عين در و عزت سر از بلكه نيست ، مذلت سر از بيپناهي اين ولي
عالم در.خلقتاند عالم بينيازان درگاه ، اين نيازمندان.استغناست
هم باران و نسيم و درخت و سنگ بنگريم ، بصيرت چشم به اگر مخلوقات ،
و بگذرد غفلت به آدمي اگر وااسفا ;حقاند انعام شاكر و تسبيحگوي
.بگريزد
.بازميگشود را نيايش صحيفه خويش ، معنوي مدرسه در ،(ع)سجاد امام
براي متعالي آموزشهاي همه و زندگي عرصههاي همه صحيفه ، اين درسهاي
در و ;رستگاري و رحمت طلب سوي ، يك در.داشت دربر را انسان تربيت
:اجتماعي بزرگ رسالتهاي ديگر ، سوي
و خشم ، تيزي و آزمندي ، آشوب از.ميبرم پناه تو به پروردگارا
و مردمان ، بدي و قناعت ، قلت و شكيبايي ، بر ناتواني و حسد ، چيرگي
از شدن يكسو به و نفس ، هواي پيروي و نخوت ، بندگي و شهوت ، ستيهيدن
نيايد ، كار به آنچه در درافتادن و غفلت ، خواب به فرورفتن و خير ، راه
و معصيت شماردن خوار و گناهان ، بر اصرار و حق ، بر باطل داشتن مقدم و
.(سجاديه صحيفه هشتم دعاي از).طاعت شمردن بزرگ
و شود ستم كسي به من روي پيش در كه ميخواهم پوزش تو از من ;خدايا
آنرا سپاس و گردد ارزاني من به نعمتي يا نكنم ، ياري را او من
يا.نپذيرم را او عذر و خواهد عذر من از گناهكاري يا.نگويم
مرد حق يا.ندارم مقدم خود بر را او و طلبد چيزي من از حاجتمندي
را باايماني مرد عيب يا.نشمارم بزرگ آنرا و آيد گردنم بر باايماني
.(سيوهشتم دعاي از)...نپوشانم آنرا و ببينم