پنجم ، شماره 1260 مه 1997 ، سال ارديبهشت 1376 ، 21 چهارشنبه 31
فراموش مصلحتهاي و انتخابات روز يادداشت
شده
انديشه و تفكر گستره در را عرصه چنان تبليغات ، گرم چندان بازار
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
عدم يا انتخاب گويي كه بسته مطبوعاتي دوستان از برخي بر فرهنگي
خورده گره آنچنان آنها سرنوشت و سرشت با نظر مورد كانديداي انتخاب
حريم مردم ، فهيم باورهاي باروي و برج به بيوقفه هجوم با حاضرند كه
در.كنند مهيا را تنش و هياهو از لبريز محيطي و شكسته را حرمتها
چندان حكمفرماست ، اباحيت به معطوف آزادي نوعي كه چنين اين فضايي
به را آراء جلب مسئوليت ناپسند ، تبليغات تكنولوژي اگر نيست عجيب
خود براي ابلاغ از بيش رسالتي تبليغ كه شرايطي در اما ;بگيرد عهده
رسانيدن معناي به ابلاغ ، زيرا.نمييابد مستقيمي مبناي نيست ، قايل
چنين چاشني.ميگيرد خطاب در را انديشهها و افكار عليالقاعده پيام ،
تكنيك و هنر از بهرهگيري عين در كه است تبليغات از خاصي نوع مائدهاي
ايضاح تبليغاتي چنين مبناي.است بركنار تبليغاتي معمول غوغاسالاري از
.است احتجاج بنيه تقويت و مدعا كردن روشن مواضع ،
ميزان مردم روز ، راي چند از كمتر و چرخيد خواهند عقربهها سرانجام
ولي گذشت خواهد نيز تاب و تب و پرشور روزهاي اين.شد خواهد محكمهها
جوانمردي ، جوهر ماند ، خواهد برجاي هماوردي اين عرصه گردوخاك از آنچه
مرز كه است حكمت و عفت بر مبتني كلام رعايت و ديني غيرت ملي ، وفاق
مييابد بيشتري حساسيت وقتي نكته اين ;گرفت خواهد نشانه را قبح و حسن
.ميشود تاكيد اخلاق استواري و عقيده فخامت بر كه
و ايمان ارتفاع استبه خاكريزي تنها سالم ، گفتوگوي منطق روزها اين
كه است آزموني و نميتابد بر را بيمغز و سبكسرانه گويشهاي كه مروت
ميكند ، متمايز هم از را وتخريب اصلاح ميكند ، جدا عقيده از را عقده
نميكند ، پشت اسلامي ارزشهاي به نميگيرد ، نشانه را انسانها شخصيت
....و نميدهد ترجيح ملي وفاق بر را گروهي و فردي منافع
تقويت مواضع ، برايضاح سرانجام ;سنجاند نكته ما مردم !كنيم دقت
!گردن رگهاي بر نه زد خواهند تكيه استدلالحكيمانه و احتجاج بنيه
محكي و معيار است ، اما سياسي مبارزه براي ميداني چه اگر انتخابات
به اخلاق جوهره تيغ اگر اصولا.هست نيز اخلاقيات به پايبندي براي
عمل كند عرصههايي چنين در رفتار ، كنترل دروني سازوكار از بخشي عنوان
كرد؟ خواهد عمل تيز معركههايي چه با مواجهه در پس كند ،
سود هدف به رسيدن وسيلهايبراي هر از امروز كه گروهي اينجاست سئوال
رقيبان بر را سالم رقابت ميدان خشمگين و داده كف از عنان و ميجويند
مخرب و تهاجمي ادبيات چگونه رقيب ، پيروزي صورت در فردا ميكنند ، تنگ
؟!ايستاد خواهند موقف كدام در اصولا و كرد خواهند كنترل را خود
اخلاق كه جرياني عنوان به ليبراليسم پديده بر ما كه است اين نه مگر
اخلاقي ارزشهاي و اصول بر را فردي منفعتطلبانه و سوداگرانه
حربه همين به را رقيبان و ميگيريم خرده و ميتازيم حق به برميگزيند ،
ميكنيم؟ چنين خود كه است چگونه پس ;ميكنيم صحنهبدر از
عمومي ، پاسداشتمصلحتهاي است ، تكليف انتخابات در ازاصلح دفاع اگر
آزاديطلبي ، و خويي رشديافتگي ، عدالت فرهيختگي ، رقيبان ، حرمت هتك عدم
است بالاتر تكليفي..و اسلامي دينيجامعه وجدان و كيان حفظ و سليم قلب
دامنه است ، مناقشه پر و دامنهدار نظرها اصلح ، اختلاف تشخيص در اگر و
.ميرسد نظر به محدودتر شده ياد تشخيصمصلحتهاي
خطير مسئوليت باراين نفر يك سرانجام نامزدها ، ميان از است بديهي
نه و - مسئوليت اداي انگيزه به كه تاجايي.گرفت خواهد عهده به را
مجموعهاي به توجه با باشد كه كس هر فرد اين است راجع - تشفيخاطر
قانون بوسيله كه مداري از خروج مجال اجرايي ، و قانونگذار عوامل از
قرار نظر تحت محترم مجلس و بزرگوار رهبري سوي از و شده تعيين اساسي
.اندك حيث اين از خلاف ثمره و است بسته دارد ،
جريانات و رسانهها ، نامزدها قانوني ، مراجع مواجهه نوع و عملكرد اما
چشمگير و ماندگار است پديدهاي اينگزينش ، با ارتباط در آنان حامي
گرفت قرارخواهد آيندگان و همعصران سوي از مهمي كانونداوريهاي كه
خواهد ثبت ما بزرگ ملت تاريخي حافظه در سكنات و حركات اين مجموعه و
.شد
حرمت رعايت ضرورت استكه بزرگي مصلحت قضاوتي ، چنين كه باشيم هشيار
.نيست اصلح انتخاب ازضرورت كم روي هيچ به آن حريم
از ناشي صورتگرفته ، ايران بزرگ خانواده در امروزه كه مناقشاتي
سرافراز و اسلامي مستقل ، آباد ، ايراني به دستيابي جهت در نظر اختلاف
از و ميكشاند بازار و كوچه به را درگيريها و مناقشات اين آنكه است ،
جز دستاوردي ميشود ، خارج جانبه وهمه سالم گفتوگوي و قانونمندي مدار
غير كلامي به خانواده فرزندان آموزش نيز و خانه از خارج دشمنان شادي
.نميكند تعقيب را متعارف
از پيشينهاي با استكوچك قارهاي اسلامي ، ايران باشيم ، داشته ياد به
تفكرات و جريانات از نيرومند باحافظهاي ماندگار فرهنگ و تمدن
زندگي تاريخي همبستگي و وفاق با آن بزرگ عرصه در گوناگونكه
قلبها حكمران ميتوانند بزرگ انسانهاي فقط كوچك قاره اين دركردهاند
يك چارچوب از مردم با گفتوگو براي امروز آنكهباشند ديدهها و
متين زبان آرام ، فضاي جاي به و ميشود گريزان خردمدار و زيبا مواجهه
حرمت هتك و برانگيزي جنجال به انديشهها رويارويي از مفاهمه روح و
خرد خالي انبان بر و ميهراسد خود مايگي تنگ از ميپردازد ، ديگران
!ميپيچد بسيار صدا مغزي بي ز گنبد در ميكوبدكه
از هستند ، رسانهها آن اصلي ميداندار كه تبليغ امر در كه است درست
عقل حق كه آنجا حتي بود ، نميتوان بينياز آن ، تحريك و هيجان و احساس
ترسيم و غوغاسالاري حرمتشكني ، قانوني ، حريمهاي نقض اما باشد ، شده ادا
خواهد را سازندگي شعف و شور روشن افقهاي تيرهوتار ، چشماندازهاي
تلخ عقل كام به را عرصه و تنگ تدبير و تامل بر را جاي و خشكاند
.ساخت خواهد
در كه هست سياسيبرخوردار و ديني بلوغ چنان از ايران بزرگ ملت
و ميدارد بر بانگ و ميدرد گريبان كه آهنگها ، كسي و رنگها هياهوي
هم از ميكند ، خبر را بيگانگان و ميكشاند بازار و كوچه رابه دعوا
.دهد تميز و بشناسد
اين بر كه محكمهاياست آخرين انتخابات عرصه اينكه ، آخر كلام و
كه است محكمه حكم مردم راي و خواهدداد پايان نكتهسنجيها و مدعيات
.بست خواهد تازها تاختو بر زبان