پنجم ، شماره 1262 مه 1997 ، سال خرداد 1376 ، 24 شنبه 3
|
|
برانگيز سوال شهرت
پيانيست هلفگات ديويد جديد اجراي و درخشش فيلم درباره
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
غيرعاديترين شايد و دههاخير پيانيست ناهنجارترين ساله هلفگات 49
.تاريخباشد طول در پيانيست
با كودك.است استراليايي پيانيست يك واقعي زندگي حكايت درخشش فيلم
.ميشود رواني بيماري دچار رسيدن شهرت به از پيش كه استعدادي
:اشاره
امسال كه است كارگرداناستراليايي هيكس اسكات از فيلمي درخشش
بازيگر بهترين اسكار ميان اين در.بود اسكار جايزه هفت دريافت نامزد
به درخشش.شد اهدا فيلم اين در بازي براي راش بهجفري مرد اول نقش
.هلفگاتميپردازد ديويد نام به استراليايي پيانيست يك واقعي زندگي
شهرت به اكنون هم نيست روانيبرخوردار تعادل از اينكه با پيانيست اين
كشورهايمختلف در موسيقي اجراي براي او از و است دستيافته توجهي قابل
.ميشود دعوت
نقد بر علاوه مطالب اين در كه است بوده بوستون در او اجراي تازهترين
:ميرسد چاپ به بوستون در هلفگات اجرايموسيقي بر هم يادداشتي فيلم ،
"SHINE"درخشش (edp film)آلماني فيلم ماهنامه از خشم و نفرت ترس ،
كودكبا.است هلفگات ديويد استراليايي واقعيپيانيست زندگي حكايت
يك.ميشود رواني بيماري دچار رسيدن ، شهرت به از پيش كه استعدادي
.محبت و زور و پسر و پدر ميان رابطه از قديمي داستان
را جملاتي لب مدامزير كه ميدهد نشان را مردي چهره فيلم نخست نماي
موتور مثل و بردارد كار اين دستاز نميتواند او.ميكند تكرار
در موجود تضاد كه دايرهاي از زيرا ميكند ، تكرار را لغات بيوقفه
او.بچرخد آن دور به بايد و ندارد نجاتي راه است كشيده برايش زندگي
يك بلكه نيست شوخي يك اين نه ، است ، شوخي همه اينها:ميگويد لب زير
.است مضحك تراژدي
واقع در ميشود اجرا راش جفري درخشان بازي با كه كلمات تكرار اين
پريشانيهاي ميان است سرگردان و معلق ديويد.است فيلم قسمت مهمترين
پارههاي تكه باز اينجا.ميرسد كودكياش دوران شوك به همواره و ذهنياش
كه كسي تنها.است بيرحم زندگيشد پيروز بايد:ميشوند ظاهر خاطراتش
فلاشبك نخستين در.نبود قوي ديويد اماميبرد بدر سالم جان باشد قوي
بچهاي پسر ;ميشود داده نشان كودكياش دوران جهنم در ديويد فيلم ،
.هراسان و كنجكاو نگاهي با خجالتي
پسر.ميرسد خانه كارهاي به بزند حرفي آنكه بدون فيلم تمام در مادر
كارگردان هيكس ، اسكاتميكند عمل قديمي وصيتنامه يك مفاد براساس
از پرهيز با او.ميكشد تصوير به سادگي به را خانه اين صحنههاي فيلم
ايجاد عهده از خوبي به روانشناسي اصول كمك با و اضافي آرايش هرگونه
را غروب رنگ هميشه آنها فقيرانه خانه در نور.برميآيد فضا اين
حركت هر با.ميشود ارائه بزرگ و طبيعي اندازه از بيش پدر تصوير.دارد
.نميماند خالي كنارش در فضايي هيچ و ميشود پوشيده صحنه تمام پدر
پراحساس ، و خبيث انسان يك نقش در پدر ، نقش بازيگر اشتال مولر آرمين
نگاهش فريادي ، مثل جملهاش هر.ميكند بازي تلخي جديت و حرارت با
پدرش كه آنچه بايد ديويد.است تهديد يك دستش حركت هر و دستوري
.بزرگ موسيقيدان يك:بشنود ميخواهد
مداوم ، درگيريهاي باوجود و فضايي چنين در استعدادهايش ترتيب بدين
.ميشود شكوفا
بايد ديويد و.خوشبختهستي پسر يك تو:ميگويد پسرش به مدام پدر
اجازه ديويد.كند تكرار پدرش صداي مثلانعكاس درست را جمله اين
ميكند ، فاش پدرش براي بعدها.باشد پدرش آرزوهاي مجري جز چيزي نداد
بر پدر كه را آنچه يعني ;بشود موسيقيدان يك ديويد تا نگذاشت او كه
آقاي دنياي خانوادگي ، جهنم چنين متضاد تصوير !است داشته تاكيد آن
.ميدهد درس ديويد به رايگان به كه است ثروتمند معلم يك او.است روسن
آنجا از خطر كه ميداند اوميآورد آنجا به را ديويد ميلش برخلاف پدر
.است دشمن سراسر استجهان معتقد زيرا ميكند تهديد را ديويد
زندگي ميانچمنزار در سفيد ديوارهاي با زيبا ويلاي يك در روسن
طرف يك از ;ميكند حكايت آن از فيلم كه است تضادي همان اين.ميكند
طرفي از و پدر مطلق حكومت با پدر خانه بيرنگ و تيره و دلمرده زندگي
.روسن آقاي اميدبخش دنياي
در و است ، بلوغ درآستانه و بدبخت عصبي ، نوجواني ديويد ، بعد سال ده
.مييابد تشديد درونياش مشكلات كه است برهه اين
به او شديد وجودتمايل با پدرش ، اما ميشود دعوت امريكا به ديويد
و روحي بيماري ترتيب بدين.ردميكند را دعوت اين سفر ، اين
و ميكند رختخوابشادرار در شبها ديويد ميشود بيشتر افسردگياشمدام
كودك هم باز بايد شود ، بزرگ اجازهندارد او كه است اين نشانگر اين
پدرش از شديديكه كتك از پس ميكند ترك را خانه او سرانجام.بماند
با او رفتن از بعد پدرش.لندنميرود به دانشجو عنوان به ميخورد ،
.ندارم پسري ديگر من:ميگويد بسيار عصبانيت
از و ميشود خانه ، گناهكار ترك خاطر به طرفي از ديويد كه اينجاست در
يك به و دهد انجام را پدر ديگر خواست تابتواند برود بايد ديگر طرف
.شود تبديل بزرگ نوازنده
.ميكشاند فيلم اواسط تا را لندن در ديويد اقامت به مربوط قسمت هيكس
را پدرش خصوصيات بيش و كم كه معلمش نظر زير آنجا در ماهها ديويد
انجام را ديگر خواست يك بايد هم اينجا در.ميپردازد تمرين به داراست
اجراي شب.كند اجرا را راخمانينوف پيانوي كنسرتو سومين بايددهد
نقش صدا SHAINE فيلم در.ميشود تبديل فيلم اوج نقطه به كنسرت اين
ميكند اجرا را راخمانينوف قطعه ديويد ، وقتي.ميكند ايفا را مهمي
ميگيرد ، كمك صحنه اين براي خود زيباييشناسانه اصول تمام از هيكس
ميان اين در كه صدا ، و كوتاه و سريع برشهاي و [ اسلوموشن] آرام حركت
.ميگذارد ژرف تاثيري
روي ضربهها تقههايمكانيكي صداي فقط و ميشود ناپديد موسيقي صداي
ديويد ، آخر در و ميپرند تصاوير كه نظرميرسد به.ميشود شنيده پيانو
خيره نگاهي و باز چشمان با پوشانده عرق را بدنش سراسر حاليكه در
.است افتاده برزمين
.مييابد نجات بيهوشي چنين از بعد ، سال بيست او
يك زندگي غمانگيز بهنمايش واقعي داستان يك از فيلم صحنهاي چنين در
:ميشود تبديل رمانتيك موضوع اين به فيلم موضوع.ميشود تبديل هنرمند
هنرمند شخصي ناكاميهاي و رنجها و ميكند اثرش فداي را خود هنرمند
.ميپردازد كه است هنرش بهاي همان
يك پدراست شده تمامپنهان ظرافت با فيلم اين در هم ديگري حقيقت
كار به آلماني لغت چند روسن آقاي با گفتگو يكبارموقع.است لهستاني
اين و جهان سوي اين به را او ميتوانسته شوم اتفاق يك تنها.ميبرد
.بكشاند محقرانه زندگي
دشمن ، از پر آن جهاناطراف و است قلعه يك خانواده است معتقد پدر
را آن كسي وقتي و [ يهوديها مخصوص محلههاي]گتو يك مثل خانواده
و ميگذارد تنها را سايرين زيرا است ، گناهكار ديويد ، مثل كند ، ترك
.ميرود
من برادران و تو مرگخواهران و رنج از روسن آقاي اين:ميگويد پدر
.ميكند نگاه او به مادر كلمهاي هيچ وبدون !چيز هيچ ميداند؟ چه
بدون و شود آدمسوزي كورههاي از صحبتي اينكه بدون ترتيب ، بدين
برده بدر سالم جان مهلكه از كه خانوادهاي خاطرات به مستقيم اشارهاي
.ميشود مطرح موضوع اين است ،
ننگ جز چيزي زيرا بماند باقي راز صورت به بايد موضوع اين پدر نظر از
.نيست رسوايي و
يافتهاند ، نجات كورههايآدمسوزي از كه بچههايي همه مانند هم ديويد
طغيان آن برضد بتواند آنكه بدون ميپردازد خاطراترا آن تاوان تنها
.كند
.ميدارد نگاه پنهان را مسائل و نميكند بازگو را نگفتهها اين فيلم
گفتن ، تكرارميكندغيرقابل لب زير را لغات اين نوجوان ديويد حتي
را هلفگات ديويد تدريجي بهبودي بخشفيلم ، آخرين.گفتن قابل غير
به شروع ودوباره ميشود مرخص رواني آسايشگاه از او.نشانميدهد
.ميكند پيانو نواختن
همه علاقه مورد كه رفتاريدوستانه با است بزرگي كودك هم هنوز ديويد
اكنون بود رواني بيماري و درد جايگاه كهزماني مغزش.ميگيرد قرار
كه هنرمندي.هنرمند يك ظريف و برهم و درهم افكار از پراست
آشوب به همزمان و ميكند خود شيفته و مجذوب سادگياش با را اطرافيان
از كه زني با ديويد است ، آسماني نيروي يك عشق كه آنجايي از.ميكشاند
.ميكند ازدواج اوست ، از بزرگتر و ميكند نگهداري او
وجود با) ميرسد پايان به غمگين ملودي يك با غمانگيز داستان اين
.است ايستاده پدرش گور كنار بر ديويد صحنه آخرين در (آن خوش پايان
:ميپرسد او از همسرش
داري؟ احساسي ـچه
.چيز ـهيچ
چيز؟ هيچ ـحقيقتا
مياندازد بالا را وشانهاش.خشم و نفرت و ترس غم ، نظرم به ـچرا ،
اخير دهه پيانيست ناهنجارترين
هلفگات برگزاريكنسرتديويد بهانه به نيز اشپيگل آلماني هفتهنامه
خود امسال يازدهم شماره در كنسرت اين دربارهاجراي نقدي بوستون ، در
.است رسانده بهچاپ
شهرت به "SHAINE" فيلم از پس استراليايي ، پيانيست هلفگات ، ديويد
مختلف كشورهاي در كنسرتهايي است قرار كه طوري به يافت دست بسياري
:مينويسد بوستون در او اجراي شب نخستين توصيف در اشپيگل.كند اجرا
با و اجرا از قبل هفتهها از ساعت ، سه عرض در بليت و 625 هزار 2
متقاضيان كنسرت ، برگزاري شب اين ، وجود با.رفتند فروش به بالا قيمتي
بوستان سمفونيك سالن درهاي پشت بليت آوردن دست به براي زيادي
سالن وروديهاي تلويزيون و راديو گزارشگران.ميكردند تلاش نااميدانه
هيجان با همه.ميكردند سوالپيچ را تماشاچيها و بودند كرده محاصره را
اين در.ميكشيدند انتظار را آسماني هديهاي انگار.بودند او منتظر
بودند داده سينمابروها به را جايشان كنسرتبروها عجيبي طرز به ميان
.بودند ديده را "SHAINE"فيلم مشتاق گروه اين اغلب اين از پيش زيرا
فيلم و يافت دست سوالبرانگيز شهرتي به فيلم اين با هلفگات ، ديويد
با او فيلم نمايش از بعد و كرد معرفي نابغهروانپريشان را او
ديوانه [ پيانيستامريكايي هوروتيس ، ولاديمير]هوروتيس عنوان
.شد شناخته
اكوستيك باقدرت و باشكوه سالني بوستون ، موسيقي سالن سن روي بر
قرار گل از پر بزرگ گلداني و باچهارپايهاش پيانو يك فوقالعاده ،
.دهد راارائه برنامهاش جديد هنرمند اين بايد اينجا در.داشت
حقيقت در شب اين و ميكند آغاز اينجا از را كنسرتهايش برنامه هلفگات
.اوست برنامه كنندهترين تعيين و مهمترين
قدمهايي كه درحالي استاد شب هشت از بعد دقيقه ساعت 8 سرانجام
هلفگات ، 49 ديويد !شد حاضر مقابلتماشاچيان در برميداشت كودكانه
در پيانيست غيرعاديترين شايد و اخير دهه پيانيست سالهناهنجارترين
.باشد تاريخ طول
نقل و شمعمحفل اكنون ولي بود گمنام شخصي پيش ماه چند تا او
كه پيانيستي است قرار شب اين در بار نخستين براي.است شده مجالس
ليست ، از قطعاتي اجراي با و بيايد صحنه روي به ندارد رواني تعادل
.بزند كلاسيك دنياي در گشتي و شوپن
ناشيانه تعظيمي زدنحاضرين كف برابر در سالن ، به ورود از پس هلفگات
بود ، ايستاده تماشاچيان مقابل در وتبسم بسته چشم با او.ميكند
خود با زيرلب وقفه بدون و ميآورد در عجيب شكلكهاي صورتش با ميخنديد ،
درست بدنش اينكه از قبل و ميرود پيانو پشت شتابان بالاخره.ميزد حرف
Rondo Copriccioso كاپريچيوسو روند قطعه بگيرد ، قرار چهارپايه روي
.ميكند اجرا را بارتولدي مدلون از
ميكند تاكيد درجاهايي باشد لازم اينكه بدون و مينوازد سريع خيلي او
در و شد نواخته بسيارش آثار به پاساژهايمربوط.ميكند سكوت يا و
.ميدويد راست دست دنبال به عجله با چپ مياندست اين
به بتهون ، و شوپن ليست ، از قطعاتي با شد شروع شرمآور چنين كه اجرايي
.رسيد پايان به بدي خيلي طرز
اجراها در احساس ردپايياز هيچ و نداشت وجود او نواختن در نظمي هيچ
راز و رمز بدون و رنگ و آب بدون خيليخشك ، قطعات.نميشد يافت
.است هيچ راز و رمز بدون موسيقي نواختهشدهو
كرده خرابتر چيزرا همه نواختن حين در دهانش حركات ميان اين در
.ميكشيد فرياد گاه حتي و ميكرد ميزد ، فشفش حرف لب زير مدام او بود ،
لپهايش در را هوا چنان گاه.ميآورد در حيوانات صداي و بلندميخواند
اين كه ندارد تعجبي پساست ماشين اگزوز لوله پنداري كه ميكرد جمع
است اين حقيقت اما شود ، سينمايي سوژه يك باورنكردني ، و عجيب هلفگات
نه و است يافته دست تحولي و پيشرفت به نه تاكنون هلفگات ، ديويد كه
.است كرده پيدا بهتري وضعيت رواني نظر از
فتوحي مهرزاد
:عكسها شرح
فيلم از نمايي اولدر نقش بازيگر بهترين اسكار برنده راش جفري
درخشش
بوستون اجرادر هنگام استراليايي پيانيست هلفگات ديويد
پدر نقش در اشتال مولر آرمين