پنجم ، شماره 1262 مه 1997 ، سال خرداد 1376 ، 24 شنبه 3
|
|
ميدهد بهشت بوي !كنيد دقت
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
نخلهاي كنار در بيتالمقدس ، نام با.بود خورشيد جاويد حماسه
.رفت پيش تنومه تا خطش و شد آغاز كرخه و سوختهكارون
خاموش ساحل از را ، خورشيدجهانافروز ميخواستند ، پيروزي آنها
حس را يكديگر نفسهاي تنهاصداي عشق جاويد نخلستان از آغازكردند ،
در لينها.خون و عشق شهر به بود پل به همه چشمها ميكردند ،
.شد تندتر گامها و ميزد پرپر وطن بلند چشماندازهاي
كرخه ، و كارون از خاكشانميشتافتند ، سوي به بزرگ انسانهاي !ها
شبان مهتاب در و همينسانميجوشيد كه بودند ساخته چشمهساراني
.ميرفت مياننخلها
وحشيعبور صخرههاي لاي از شد ، آنانهمصدا با غرشكنان هم كارون رود
راخوار دشمن نعرهزنان و ميداد بويخرمشهر كه رسيدند آب به كردند
غرق حشمتخود در كه بود نهفته چه خاك اين ژرفاي و اسرار در.ميكرد
ايثار درموسيقي جهان.ميتاختند پيش وهراس باك بدون و بودند شده
روز و جستجوميكردند را روز آنهارسيدند بهپل آنها كه بود غرق
مهتاب با تا رفتند آنها بود ، كجا جاودان حقيقت.ميخواستند روز را
!ها.داشتند جنوب آهنگ نستوهان.كنند آبي را خرمشهر و بتابند
خرمشهر ، !ها بود ، شده اشغال خاك !هابودند افتاده خاك در برادران
ما شهادت تشنه و خونرنگ آمدهايم ، ما !ها.بود تپيده خون به عشق شهر
.رسيدهايم خود لين به ما - خرمشهر به آب ، به خاك ، به رسيدهايم پل به
بوي اينجا.شد آزاد خرمشهر درآوريد صدا به را آزادي هيجانبار شيپور
.ميدهد بهشت