پنجم ، شماره 1263 مه 1997 ، سال خرداد 1376 ، 25 يكشنبه 4
|
|
راست شانهء روي كوچك پرندهاي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
ويرايش هنر كتاب انتشار بهانه به ايران در ويرايش وضعيت به نگاهي
باشيد داشته پذيرا و باز ذهن هميشه كه است آن مستلزم ويرايش
ترجمه به را ويرايش كتابهنر ويرايش مجموعههنر از كارنامه ، نشر
لاريسامك را كتاب اين.است كرده منتشر كساييپور ، احمد و دقيقي مژده
انتشارات ويراستار -گاتليب رابرت با غيرمستقيم مصاحبههاي فاركراز
سردبيري هم زماني مدت كه شوستر و سايمون انتشارات سرويراستار و كناپ
با و (تا 1992 از 1987)داشت عهده بر را نيويوركر هفتهنامه
مايكل لوكاره ، جان لسنيگ ، دوريس ماريسن ، توني -سرشناس نويسندگان
مردخاي و كارو رابرت اوزيك ، هلر ، سينيتا جوزف پاتاك ، كيم كرايتون ،
ديگر.است كرده تنظيم و ويرايش را آثارشان و داشته آشنايي -ريچلر
نشريه در گاتليب همكار گرات ، مك چارلز كتاب ، اين شوندگان مصاحبه
.هستند نشر كارگزار نسبيت ، لين و نيويوركر
-ايران در ويرايش فن پيشگامان به احترام اداي با را كتاب ناشر
حكيمي ، محمدرضا انور ، منوچهر امامي ، كريم سلطاني ، اديب آقايان
احمد سعادت ، اسماعيل روحاني ، محمدحسين دريابندري ، نجف حيدري ، عليرضا
حسن مجتبايي ، فتحالله كامرانفاني ، صنعتيزاده ، همايون گيلاني ، سميعي
افزوده ، كتاب بر كه مقدمهاي در و كرده ، آغاز -نجفي ابوالحسن و مرندي
گذرا اشارهاي ايران نشر صنعت در ويرايش كنوني وضعيت و پيشينه به
از بيش ترجمه مورد در ويرايش عمل فعلا كه ميرسد نظر به:است كرده
فعاليت صحنه ويرايشگر حضور حال هر به ولي ميگيرد ، صورت تاليف
يك از مترجم و مولف ميان تازهاي مناسبات و داده تغيير را انتشاراتي
.است آورده وجود به ديگر طرف از ويرايشگر و ناشر و طرف
و مولف با او همكاري كيفيت و ويرايشگر اختيار و عمل حدود كه آنجا از
قاعده و قرار هيچ حسب بر نه و نشر صنعت عرف در نه هنوز مترجم
...نيست ، اشكال از خالي مناسبات اين است ، نشده معين ديگري
همه از و داده نويد را ويرايش زمينه در ديگري آثار انتشار سپس ،
و خاطرات تا است كرده دعوت ناشران و ويرايشگران مترجمان ، نويسندگان ،
در و بياورند كاغذ روي بر زمينه اين در را خود تجربياتارزشمند
.بگذارند آينده ونسلهاي حاضر نسل اختيار
صنعت در ويرايش فن عمر آمده ، هم ويرايش مقدمههنر در كه طور همان
هم اين از كلمهويرايش خود عمر و نيست بيشتر چهاردهه از ايران نشر
.است كمتر
ادبيات عرصه سرشناس جايزههاي كه نويسندگاني از جهان ، در كه حالي در
.نميگذرد ويرايش بيمدد كارشان پرطرفدار ، نويسندگان رابردهاندتا
در محدودتر هم آن از تاليفو عرصه در كم دست كه ادعاكرد ميتوان
كه برد نام را نويسندهاي نميتوان ما كشور در -داستاني ادبيات عرصه
.كند ويرايش صلاحيت ، صاحب چقدر هر ديگر ، كسي را اثرش باشد شده حاضر
سر بر يا دوستي براي را كارشان كه نويسندگاني توك و تك هستند البته
نظرهاي و انتقادها از بعضي به احيانا و بخوانند محدود و معدود جمعي
در ويرايش اگرچهكنند لحاظ كارشان در را آنها و بدهند گوش آنها
بار يك با كه آنجا از اما است ، هيچ از بهتر هم اندازه و حد همين
قدرت و ضعف به و دريابد را ظرايفكار همه ميتواند شنونده نه شنيدن
ويرايش يك به كه است حاضر نه و ميتواند نويسنده نه و ببرد پي آن
اندازهاي و حد در ويرايش ، نميتوان را آن عملا دهد ، در تن بنياني
ويرايش حد از كار ندرت به هم ديگر موارد در.آورد شمار به واقعي ،
ويرايش هم صورت آن در و ميگذرد در جملهها كردن ريست و راست و نگارشي
ترجمههاي با بالا دست يا آن اصل با ترجمه متن مقابله به ميشود منحصر
و انداختهها جا كشف نتيجه در و ديگر زبان دو يكي به متن همان ديگر
و ويرايش جهان ، نشر صنعت عرف در ديگر كه حالي درمترجم سهوهاي
همين از كه گونه همان.اثر دوباره خلق حد در است چيزي ويراستاري
آثار آمادهسازي در دريافت ، ميتوان ويرايش و كوچكهنر كتاب
شكلگيري در تنها نه و است ، ناشر دستيار و مشاور ويراستار نويسندگان ،
از بسياري در بلكه ميكند كمك نويسنده به خلاقانهاي و موثر شكل به اثر
آن تاليف بر و ميدهد سفارش نويسنده به ابتدا از را كتاب حتي موارد
.ميكند نظارت
يا نگارنده كه دارند وجود -محدود شكلي در چند هر -هم مواردي البته
به دارد جا و است شنيده آنها مورد در يا و بوده خبر آنهابا از
شاهد نزديكتر از كه آنها بلكه بشود مختصر اين در اشارهاي آنها
در ويرايش هنر مستند تاريخچه از را ما و ببرند قلم به دست بودهاند ،
.نگذارند بينصيب ايران
و ويرايش براي بود موسسهاي اساسا كه بگذريم كه فرانكلين موسسه از
كردند تجربه كسب موسسه اين در سرشناس ويراستاران از بسياري ترجمه ، و
آنجا تا بخشيدند ، هويت ترجمه براي كم دست -ويرايش امر سالهابه طي و
خود ، كار و كسب رونق روزگار در نيل ، انتشارات اطلاعدارد ، نگارنده كه
ترجمه جهت را كتابهايي تنها نه كه ميبرد بهره چندويراستار همكاري از
كيشوت دن ترجمه مثلا -ميدادند سفارش صلاحيت صاحب بهمترجمان و انتخاب
پيشنهاد را آن چاپ ناشر به و ارزيابي را تاليفهايي هم درمواردي بلكه
-نداشت تاثيري ارزيابيها اين در مولف رسم و اسم سنت وبرخلاف ميكردند
.مدرسي بيبديلتقي و اول كار او ، تنهايي يكلياو رمان كشف مثلا
صادقي بهرام داستانهاي بقيه دنبال و بشود كنجكاو كسي من مثل اگر
بر كه دارم حتم نيامدهاند ، خالي قمقمههاي و كهدرمجموعهسنگر برود
و برگزيدهسنگر مجموعه.گفت خواهد آفرين گردآورنده انتخاب دقت
كه است صادقي آثار كل از شده دستچين بخشي درواقع خالي قمقمههاي
جمعآوري ، را آنها سرشناس ، ويراستار و محقق و مترجم نجفي ، ابوالحسن
بهرام كه شنيدهام براين ، افزون.است سپرده ناشر به و كرده گزين
فرهيختهاش دوست و مشوق اين براي را داستانهايش هميشه صادقي
.است ميكرده اعمال را آنها بعضا و ميشنيده را او نظرات ميخوانده ،
مورد كمتر خواند ، ويرايش را آن نتوان شايد كه نظارت شكل همين اما
بود نخواهد اغراق.بهويرايش رسد چه.ماست نويسندگان احترام و توجه
پذيرا چنين نويسندهاي نه ما ، داستاني ادبيات عرصه در بگوييم ، اگر
از را خود كه داستاننويسي فن بر مسلط ويراستاري نه و دارد وجود
خوانندهاي چون تا نگهدارد دور سليقهاي و ناروا بيجا ، دخالتهاي
افراط جلو بتواند درنتيجه و بسپارد كتاب رابه خود پرتجربه و حرفهاي
ما نويسندگان همه يا بيشتر اگرچه.بگيرد را نويسنده تفريطهاي و
قدر ويراستاري هميشه معاصر نامدار نويسندگان كنار در كه باخبرند
كوچك پرندهاي:فوقالذكر كتاب در سينتيااوزيك ، بهقول دارد ، حضور
آنها به اما اوست ، كارهاي مراقب كه نويسنده راست شانه برروي
;دارد ويرايش به احتياج كتابشان بگويند آنها به اگر برخواهدخورد
زبان و داستان به ناوارد يا بيسوادند ، باشد گفته آنها به كسي انگار
نوعي ميدانند ، الهام يكجور را نوشتن ما نويسندگان بيشتر.فارسي
اينكه واز خصوصي و فردي خلاقيتي حاصل حداقل يا نوشتن غريزي و خودجوشي
.ميشوند غيرتي و برآشفته شود ، سهيم يا ببرد دست كسي خلاقيت اين در
هركس.نيست ويرايش از بينياز نيز شعر ، يعني هنر ، ملهمترين كه درحالي
شعرهاي مشهورترين از يكي اليوت ، .اس.تي سروده هرز منظومهسرزمين
باشد ، خوانده -فارسيزبان علاقهمند خوانندگان نزد دستكم -را انگليسي
درواقع يا ويراش سختگيرانه شكلي به را آن ازراپاوند كه است باخبر
.است كرده پيرايش
دقتنظر بر شعرشناسان همه شد ، منتشر پاوند حذفي بخشهاي كه بعد سالها
ناپيراسته شكل همان به شعر آن اگر بسا اي كه گذاردند صحه ازراپاوند
حشووزوايد ، آن در پنهان شايد ، و بايد كه چنان بود ، شده چاپ خود
.نميآمد بهچشم اليوت شاعري قريحه
روحيه نشدن بنياني و كنند پيجويي را مسئله ريشهايتر هم بعضي شايد
را مكرر تاريخي شكستهاي نتيجه در دموكراسي درونينشدن مشاركتخواهي ،
تلقي همين هم آنها در كه مشابه وضعيت با را كشورهايي و بياورند دليل
هردليل ، به و حال درهر.بزنند مثال دارد وجود نويسندگي و ويرايش از
كه پرسش اين به همه تقريبا كه ما ، نويسندگان بر حاكم روحيه است اين
كه دارند يكسان بيش و كم پاسخي ميدهند ، ترجيح را اثرشان كدام
كه اينجاست گفت ميتوان.بگذارند فرق خود فرزندان بين نميتوانند
از را تاسره دارد اعراب از محلي وجودش ويراستار ، يعني فرقگذار ،
قابلتوجهي بخش كه است فرقگذار اين غيبت زمانه در.دهد تمييز ناسره
قابل آنها اوليه هسته اگرچه كه ميدهند تشكيل آثاري را ما ادبيات از
شكل يا كرده گور و گم را آن مزاحم برگهاي و شاخ يا اما است ، تامل
دگرگون ، را آنها توانا ، ويراستاري ميبايد درحاليكه.روايت نادرست
.ميداد نشان نويسنده به را درست نظرگاه و ميكرد حذف يا تعديل
غياب درنداشتيم بسيار اگرهاي و اما با شاهكارهايي ما درنتيجه
وقتي ميگيرند ، برعهده را او نقش كم و بيش خوانندگان ويراستار ،
فلسفه تا وانهاده را رمانش خواندني ماجراي نويسندهاي ميكنند مشاهده
و ميكنند پيدا را صفحهها يا پاراگراف آن سروته تمام باخبرگي ببافد ،
انتقاد به آنكه از بيش هم ، منتقدان از بسياري.ميپرند آنها سر از
ساختي ، اشكالهاي و ميكنند تقبل را ويراستار وظيفه بپردازند ،
يا روايت نحوه از اعم -كمبودها درازنفسيها ، و زيادهگوييها
مولف به و رديف را املايي و دستوري اشكالهاي حتي و -شخصيتپردازي
.ميكنند گوشزد
و دردسرساز بيهودهو امري را ويرايش ما ناشران بيشتر ديگر ، ازسوي
بعضا و رسمالخط رعايت به را ويراش هم تعداديميكنند تلقي هزينهسوز
.ميدهند تقليل نثري و دستوري اشكالهاي تصحيح
درحد و كوچك هرچند ويرايش ، چونهنر كتابي برشمرديم ، كه دلايلي به
اگر.بجاست و لازم بسيار ويرايش ، از ديگري تلقي دريافت براي كليات ،
معضلهاي از معضلي هم وعده خلف كه -كند وفا خودش قول به محترم ناشر
چشمبهراهداستان بايد ويرايش ريزهكاريهاي از اطلاع براي -ماست نشر
از است رماني ويرايش ماجراي كتاب اين.باشيم تامسولف نوشته رمان يك
خود قلم به خواندني گزارشي بهصورت انتها ، به تا ابتدا از تامسولف ،
تواناي دستهاي با است ، رمان كردن سوار و پياده يكجور.نويسنده
كتابهنر از تامل درخور و جالب نكتههاي اما وويراستار و نويسنده
:ويرايش
يك مثل چيزي مينويسم ، كه مواقعي بيشتر در حالا:اوزيك سينتيا.
كارهاي مراقب كه زيركي پرنده ;است نشسته راستم شانه روي پرندهكوچك
.بياورم دست به را آن بايد -ميخواهم را پرنده اين تائيد مناست من
من به اما است ، گران بار يكجور است ، خيليايرادگير پرنده اين
.است گاتليب باب ذهن اينپرنده.ميدهد اعتمادبهنفس
مثل را ، كلمات اين بايد نويسندهاي هر من نظر به:كرايتون مايكل.
خالكوبي پيشانياش روي معكوس بهصورت آمبولانسها ، روي كلمهآمبولانس
.دارند احتياج ويراستار به همه:كند
اينصورت در.كند تسليم كتاب به را خود بايد ويراستار:گاتليب
بيشتر هرچه.ميخورد ذوقش توي بيايد ، بهنظر ناجور كتاب در مطلبي وقتي
.ميشود آزاردهندهتر برايش آن اشتباهات شود ، تسليم كتاب به
...باشيد داشته پذيرا و باز ذهن هميشه كه است آن مستلزم ويرايش..
ابركوهي كيومرث