پنجم ، شماره 1263 مه 1997 ، سال خرداد 1376 ، 25 يكشنبه 4
|
|
!است؟ مرده عاطفهها
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
و مطالب نقشبندي نامهدا به نوجواني دختر با رابطه در پيش چندي
رنج داستان.آورد درد به را همه دل كه درآمد تحرير رشته به واقعياتي
.بود سرنوشت دست به احساس با نوجوان شدنيك پرپر داستان هموطن ، يك
ايران در آيا كه:شد مطرح برايم سوالاتي واقعيات اين خواندن از پس
هدايند؟ كه نيستند كساني آيا و دارد وجود نيازمند يك و يكهدا فقط
:دادم پاسخ خود به طور اين من
پرسيدم خودم از بازكرد نتوان محاسبه كه آنقدر.بسيارند خير ، خير ،
آورده خود درسرفصل پورناجي بنفشه زندگينامهخانم نويسنده چرا كه
هنوز كه ميآورد ، بايد من نظر به ،(است نمرده عاطفهها هنوز) بود
و بيمهريها و بيتعهديها ناميمون و زشت چهره زير در عاطفهها
!ناپيداست و گم بيعاطفگيها
...و وشهرستانها تهران جنوب بهبيمارستانهاي سري و برويم بايد
عمل پول صدم يك بهخاطر خانوادهاي زن يا مرد آنگاهكه بزنيم ،
پولسرسامآور نداشتن بخاطر كه آنگاه.نميشود زندگي جراحيهدامشمول
است؟ زنده عاطفهها آيا !كنند تنظيم وصيتنامه بايد مردم جراحيها ،
داشتن عاطفه نبايد ما.نداريم واقعبينانه ديد اما است وقت خيلي خير ،
بيدار:بگوييم فرياد با بايد.بباورانيم خودشان به دروغ ، به را مردم
چون نيست ، همدلي ، به دعوت و احتياج از نمادي عنوان به هدا شويد
رسيده اتمام به مهلتشان قبل سالهاي يا و ماهها كه بودندهداهايي
.است
بيشمار اقتصاديمردم ، مشكلات و ازپزشكان بعضي تعهد عدم و بيانصافي
.فرداهاست و امروز و ديروز به مختص كه است ساخته هداها
!منحرفكنيم؟ را عمومي افكار چرا!كنيم؟ فريبي عوام چرا پس
احساس دقتو با اگر چون شود ، فرداحساس يك عنوان به هدا نبايد
در هداها كمنيستند كه ديد خواهيم كنيم خودنگاه اطراف به وظيفه
به.نيست راستگويي از بهتر چيز هيچ اطرافمان محيط در و فعلي شرايط
ما جامعه در كه ميرود عاطفه كه بكشيم عزيزمان مردم رخ به بايد نظرم
.شوند بيدار باشندكه كساني هشدار اين پس در شايد تا شود ، كمرنگ
.التوفيق...ا من و...انشاءا
تهران از ساله ع220.ر