پنجم ، شماره 1267 مه 1997 ، سال خرداد 1376 ، 29 پنجشنبه 8
|
|
نكنيم عادت كه كنيم عادت
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
كشور مدارس در فراگيران شناخت عدم و تنبيه زيانبار اثرات به نگاهي
معلم يك تربيتي خاطرات قالب در
كنيم عادت بياييد پس ميشود ، آغاز عادتها شكستن از معنا يك به تربيت
نكنيم عادت كه
هرچقدر كه است همچونپويندهاي كند ، اقدام عملي به بصيرت بدون هركس
ميشود هدفدورتر از كند ، حركت سريعتر
تشويق بايد داشته ، ارتقاء هم درجه يك اندازه به كه را دانشآموزي
باشد يا 9 به 8 نمره 7 از او رسيدن ارتقاء ، اين اگر حتي كرد ،
تجاوز نفر از 15 دانشآموزان شمار كه كشور محروم مكانهاي از يكي در
نظر ازداشتم عهده به را كلاس آموزگاري و دفترداري معاونت ، نميكرد ،
بهتر هرچه كه بود اين بر تلاشم ولي نبوديم ، رفاه در زندگي ، امكانات
حساسي مراحل در كه گلهايپاكي پرورش يعني مسووليت ، انجام به قبل ، از
شرايط گرفتن نظر در كه داشتم خاطر به هميشه.بپردازم بودند ، زندگي از
از پيام ، هنگامانتقال به اجتماعي و رواني مكاني ، -زماني وموقعيت
انتقال در بايد معلم يك ديگر بهعبارت.است برخوردار بسزايي اهميت
سخنبگويد دارند ، قرار آن در مخاطبين كه خاصي شرايط توجهبه با پيام ،
كه دانشآموزي هر لذا.كند پيشگيري خود رواني انرژي رفتن هدر به از و
بالاتر را خود رتبه شده كه هم درجه يك ميتوانست خود ، كوشش و سعي با
بر تا ميداد ياري مرا آنچه.ميكردم تشويقش صبحگاهي مراسم در ببرد ،
در كه ميداد اطمينان من به و بود معلمي شوق و شور آيم ، فايق مشكلات
سرد روزهاي در.باشم داشته عمدهاي سهم كودكان ، آينده شكلپذيري
دانشآموزان سوزناك ، سرماي آن در ميشدم ، كلاس وارد كه زمستان
.ميكردند استقبال من از گرم بانگاههاي
و كودكان والدينبه بيتوجهي و عاطفي مشكلات كلاسم ، عمده مشكلات
از آنها مراقبت و بيماريهايعفوني علت به آنها مكرر غيبتهاي
از بيش تكراري كوتاه غيبتهاي.بود برادرانكوچكترشان و خواهران
يكي در.ميرساند آسيب آنها تحصيلي پيشرفت به اتفاقي ، طولاني غيبتهاي
غياب و حضور از بعد شدم ، كلاس وارد كه زمستان ، سرد روزهاي آن از
خواندم ، گذشته ، درسهاي از پرسش جهت را آنها از يكي اسم دانشآموزان ،
.ميورزد خودداري تخته پاي به آمدن از او كه شدم متوجه تعجب كمال با
قيافه با.بيايد تخته پاي كه خواستم او از پافشاري و اصرار با
پاي كه برخاست خود جاي از عاجزانه نگاه با و آهستگي به و شرمگين
او امتناع علت متوجه كه بود برنداشته قدمي چند هنوز ولي بيايد ، تخته
با كفش ، بدون او برفي ، روز آن در.دريافتم را نگاه آن معني و شدم
بود ، نتوانسته ديگر او پاهاي و بود شده حاضر كلاس در برهنه پاهاي
كه دريافتم لحظه آن در.بكشد زمين بر پارگي فرط از را پاره كفشهاي
هر كه است پويندهاي همچون نمايد ، اقدام عملي به بصيرت بدون هركس
اگر شرايطي چنين در.ميگردد دورتر هدف از كند ، حركت سريعتر چقدر
با اينكه تا هستيم نزديكتر هدف به ندهيم انجام كاري و حركتنكنيم
خاطر به را (ص)رسولاكرم حضرت تكاندهنده حديث اين.نمائيم حركت شتاب
آنكه از پيش نمايد ، كاري انجام به اقدام آگاهي بدون هركس كه آوردم
.شد خواهد تباه كند ، اصلاح
انتقاد مورد فردي عمل وقتي كه باشيم داشته توجه نكته اين به بايد
انتقاد شخص ميشود ، داشته نگه محفوظ او حرمت و شخصيت ميگيرد ، قرار
ولياگر.آورد خواهد عمل به استقبال انتقادي هر وپذيرش قبول از شونده
به دفاعي حالت شخص شود ، آن طرف هويت و شخصيت متوجه انتقاد تيز لبه
بار ديگر.پرداخت خواهد مقابله به قبولانتقاد ، جاي به و گرفته خود
دير تو باز چرا:گفتم بود ، آمده دير كه شاگردان از يكي به كه وقتي
پاسخ در باشي؟ پذيرا را مدرسه انضباط و نظم نميتواني تو آيا آمدهاي؟
ميآيم ، دير چرا كه گفتيد من به دائم شما خانم:داد جواب سوالم به
با كجاست؟ تو منزل و ميآيي دير علت چه به نپرسيدي من از وقت هيچ ولي
از بعد.كردم مكث لحظهاي و خورده يكه ناگهان دانشآموز ، جمله شنيدن
قيافهاي با او كجاست؟ شما منزل راستي كردم سوال او از كوتاه ، سكوت
مسير شنيدن با.كرد عنوان ميآمد آنجا از كه را مسيري پيروز ، و حاكم
آيا:گفتم چنين خود به و گرفتم قرار تاثير تحت دانشآموز ، منزل
هر است ، مدرسه جوار در خانهاش كه آن با ميآيد دور راه از كه شاگردي
درس كلاس به رسيد وقت هر كه دادم اجازه او به ديگر هستند؟ يكسان دو
قبل و آمده ، مدرسه به ديگران از زودتر او كه ديدم آن از بعد.بيايد
.ميكرد پيدا حضور كلاس در زنگ خوردن از
عوض او با طرزبرخورد و تربيتي روش اما بود ، نكرده تغيير او راه
و نميكرد ، پاك سياه تخته روي رااز معلم نوشتههاي ديگر.بود شده
.ميكرد محو را معلم نوشتههاي رنجش و باحسرت ميشد مجبور اگر
كنيم عادت بياييد پس.ميشود آغاز عادتها شكستن از معنا يك به تربيت
نيز روزها و ماهها فصلها ، در تحول و طبيعت دگرگوني.نكنيم عادت كه
انسان كه است چنين نيز هستي آرامش كه است حقيقت اين بيانگر
عمرش همه اگرانسان.نكند عادت ثابت و معين شرايط يك در ماندن براي
كنترل پرخاشگري و خشم با را رفتارديگران كه باشد كرده عادت هم را
تازهرفتار انديشه و فكر با و بشكند را عادتها كه قادراست باز كند ،
.كند آغاز را ديگري
براي را او استغاثه كه وقتي كردم ، مطالعه را كودكي نامه كه وقتي
او كه كلماتي و الفاظ كه دريافتم خواندم ، خانه به مادر بازگرداندن
هر از و گيراتر جذابي ، هر از و لطيفتر لطيفي ، هر از برده كار به
.است سوزانتر آتشي
آمده سخن به كه بود او جان و دل بلكه ميگفت ، سخن كه نبود او زبان
جاري را خوانندهاي هر اشك و ميطلبيد كمك كه بود او شكسته دل و بود
نفوذ وجودش اعماق تا و ميسوزاند را خوانندهاي هر دل و ساخته
.ميكرد
و نيستم ادامهزندگي به قادر او بدون بگوييد مادرم به معلم خانم
مادرم به.دارم خاطر به ميكرد نقل بسترم كنار در كه را قصههايي هنوز
را خود عمر لحظات آخرين و افتاده بيماري بستر در كوچكم خواهر بگوييد
دوست جانم همچون كه را كوچكم خواهر برنگردد او اگر ميترسم ميگذراند ،
...و بدهم دست از دارم
اينكه بدون تسخيركنند ، را شاگردان اجسام ميكوشند معلمان از بسياري
زيرا.باشد دوست خود شاگردان بايدبا معلم كنند ، نفوذ آنها دل در
معلم وقتي.ميگردد عملي بهتر شاگرد تربيت امكان رهگذر اين از
مادران و بهپدران شاگردان كه را مسائلي شود ، خود شاگردان اسرار محرم
.بازگوميكنند خود معلم براي نميگويند ، خود
عميق زندگي ، اثرات بيشمار مسيرهاي در والدين گوناگون نمونههاي
يكديگر به نسبت كه والديني.ميگذارند جاي به كودكان بر مختلفي
و جنگ به هم با خود فرزندان حضور در آشكارا و هستند ، ومحبت بيمهر
يكديگرنمايان از را خود نفرت مختلف انحاي به و ميپردازند ستيز
بر نامطلوب اجتنابناپذير ، تاثيري گونهاي به آنان رفتار ميكنند ،
.حساس خانه محيط به نسبت و بچههامقلدند.گذاشت خواهد فرزندانشان
كه او در تمركزذهن و آرامش ايجاد براي تلاشم شدم متوجه كه وقتي
نكته اين به ندارد فايده دادهبود دست از نيز را تحصيل توانايي
كوچكو جثهدارد وجود مادرش و پدر بين وكشمكشي اختلاف كه پيبردم
كه بدهي با مادر و نداشته مطابقت او توانايي با او پريده رنگ چهره
شده گم او فارسي كتاب و نداشته او براي قلم يا مداد خريد توان داشت ،
نتيجه اين به نداشت ، رنگي كاغذ و مقوا كاردستي ، كردن برايدرست و
كه است مقدسي ساحت بلكه متشكلنيست ، چند ديواري از كلاس محيط كه رسيدم
و واجتماعي ، اخلاقي -روحاني راهنمائيهاي از است ديوارشمحدودهاي و در
نيازهاي آنها به گوشدادن و شاگردان پذيرش راه از بايد معلم
.دهد پرورش را آنها آموزش ، تاضمن كند درك را دانشآموزان
هستيم ، نونهالان و كودكان شخصيت ساختن عهدهدار كه معلم عنوان به ما
شناخت.بپردازيم آن تزكيه و تربيت به و بشناسيم را خويشتن بايد
ما خود شناخت از پيچيدهتر و دشوارتر مراتب به كودكان روحيه و شخصيت
.است بزرگسالان و
بيان و ميسازد ، ظاهر سادگي به را خود عواطف و احساسات بزرگسال يك
را خويش پيچيده عاطفي و روحي تمنيات و خواستهها كودك يك ولي.ميكند
.كند بيان سادگي به نميتواند
برگزار امتحان صبح ساعت8 بود قرار بود ، فرارسيده سوم ثلث امتحانات
.ميشد شروع تعطيلات امتحان ، اتمام از بعد و بود امتحان آخرين.گردد
را آنها و كرده دانشآموزان كردن صف به شروع مانده به 8 دقيقه از 10
يكي كه زهرا شدم ، متوجه غياب و حضور از بعد.فرستادم امتحان جلسه به
پنج كردم نگاه ساعت به است ، نيامده بود ، كلاس خوب دانشآموزان از
تحويلم را امتحاني املاء متن راهنما معلم.ميداد نشان را به 8 دقيقه
اول سطر نمودم ، املا متن قرائت به ناچارشروع به.نمايم قرائت تا داد
به بياختيار.درآمد حركت به در دستگيره ناگهان كه بودم ديكتهكرده را
در پشت كه ديدم را زهرا.كردم راباز در شتاب با و دويدم كلاس در طرف
از عصبانيت با و زدم او صورت به را كشيدهاي معطلي بود ، بدون ايستاده
و كرد دراز كيفش طرف به را خود دست بودي؟ كجا الان تا:كردم سوال او
با و آورد ، بيرون كيفش داخل از را گلي شاخههاي خود ، لرزان دستهاي با
.بچينم گل برايتان بودم رفته خانم:داد جواب بريده صداي
پرگل شاخه قامتنيلوفرش با او و شد گلزاري برايم او نگاه در زندگي
شباب ، گل گيسو ، گل ديدم گل خرمن يك نحيفاو اندام در.بود گلزار آن
مولاي فرمايش هميشه كه گرفتم تصميم آن از بعد و سپيد فرداي عفت ، گل گل
نه تصميم ، نه خشم ، هنگام به:باشم داشته خاطر به را (ع)علي متقيان
.تنبيه نه دستور ،
ابرو خمبه طوفانها متلاطم امواج برابر در است ممكن انسانها
زانو به كوچك محبت عاطفهو يك برابر در افراد همين ولي نياورند ،
آفريده الله..خليفه عنوان به انسان اينكه ، مهمتر همه از.درميآيند
موجودات وهمه است شده گفته بارهاش در احسنالخالقين وتباركالله شده
او وجود طفيل به كرات و وكهكشانها حيوانات و نباتات قبيل از ديگر
هيچگاه گرامي ، مربيان و معلمان اميدوارم ولذا.شدهاند آفريده
عزت و نگهداشتآبرو و حفظ با بلكه نساخته ، لكهدار را شخصيتكودكان
.سازند بارور درآنان را صحيح تربيتي بنيانهاي شاگردان ،
خلخاليه شهين