پنجم ، شماره 1267 مه 1997 ، سال خرداد 1376 ، 29 پنجشنبه 8
|
|
مشاركت دهنده تشكيل عناصر و ويژگيها
سياسي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(آخر بخش) سياسي مشاركت
نهفته نكته اين در زمينهاي ، هر در افراد فعالانه مشاركت انديشه جوهر
مانده ، عقب موجودي عنوان به - خاص زمينه آن در -انسان به كه است
برعكس ، .است راهنمايي محتاج همواره كه نگاهنميكند مهجور يا و صغير
و صلاحيت نوعافراد در كه است استوار بنياني فرض اين بر مشاركت
و انسان به واقع ودر دارد وجود طريق طي براي لازم شايستگي
.است خوشبين استعدادهايش
كه بهگونهاياست ساختاري باتغييرات فرايندمشاركت ميان پيوند
.ميباشد مشاركتغيرممكن پيششرط بهعنوان كسبقدرت ساختن مستثني
اين و دارد اقدام به احتياج بنياني تغييرات ايجاد مشاركتبراي
دليل ، مشاركت بههمينداد صورت ميتوان قدرت موضع از تنها را اقدام
از هم رايجتري تغيير.است شده ناميده دادن قدرت تحتعنوانفرايند
قدرت ;قدرت كسب با است برابر آنمشاركت براساس كه دارد وجود مشاركت
قدرت فرايند ، اين واقع در.لازم منابع به دسترسي معنايتوان به
داشته ، وجود قبلا قدرتيكه تركيب با تا ميكند ايجاد را خنثيكنندهاي
.كند مقابله است ، بوده دارا كه خاصي زمينه هر با
اقدام مستلزم بلكه ;نيست شده كنترل مساعي تشريك اساس ، مشاركت براين
به دستيابي راه.كنند نفوذ اعمال اوضاع روند بر بتوانند تا است مردم
امكان تا دستيابند اقتدار يا قدرت نوعي به مردم كه است اين مهم اين
در قدرت توزيع به مشاركت.بدهد ايشان به را رويدادها بر تاثيرگذاري
تا ميسازد قادر را گروهها كه است اينقدرت زيرا ميشود ، مربوط جامعه
منابع توزيع ازطريق كساني چه ونيازهاي نيازها تعيينكنندكدام
.خواهدشد برطرف
فرايند در شركت به كساني دعوت مستلزم سياسي انديشهمشاركت حقيقت در
نقشي تاكنون كه ميباشد ، قدرت در سهيمشدن و كشوري كلان تصميمگيريهاي
و حكومت توسط ضرورت ، هنگام به حداكثر و نداشتهاند جامعه اداره در
.ميشدهاند بسيج معين مقاصد براي
وجنبشهايي گروهها سازمانيافته سياسيتلاش مشاركت ديگر ، سوي از
شرايطاجتماعي در نظمدهنده موسسات و برمنابع كنترل افزايش براي
مستثني چنينكنترلي اعمال حيطه از تاكنون كه كسانياست بر مشخص ،
انتخاب آنها از هدف كه اعمالي به كلي بهطور سياسي مشاركت.بودهاند
در.ميگردد اطلاق است ، عمومي سياستهاي بر تاثيرگذاري و سياسي رهبران
دادن قرار تحتتاثير بهمنظور كه ميشود تلاشهايي شامل حال عين
.ميپذيرد صورت محلي نهادهاي و اداري دستگاههاي
بهاقدام احتياج چيز هر از بيش و مردماست مشاركتحق آنكه سوم.
نيست ، يادعوتي تحميلي امري مشاركتآنهادارد خود سوي از آگاهانه
قدرت اعطاي با توام ضعيفپيشين ، گروههاي به نوعيتوانبخشي بلكه
داشته نقش خود مشكلات ، با مقابله در تا ميباشد آنها ، به فراگير
آن بايد بلكه كردني ، وضع نه و است فرمايشي نه مشاركتي چنين.باشند
.ميدهد خويش اتباع به حكومت كه نيست امتيازي يعني.آورد دست به را
تقويت و آمادهسازي براي كه است فعاليتهايي حاصل مشاركت حقيقت در
طراحي عمومي ، امور در فعالانهتر دخالت بهمنظور و پيشين مطرود گروههاي
در خدمت مانند ندارند ، داوطلبانه جنبه كه اعمالي است بديهي.ميشوند
دولتي ، دستگاههاي در عضويت يا و ماليات پرداختن مسلح ، نيروهاي
.نميشوند محسوب متعارف بهمعناي مشاركت
نهايي و ثابت محصول نه فراينداست ، يك مشاركت آنكه چهارم.
با نيز و سياسي دموكراسي نوعي ارتباطبا در عامه مشاركت.توسعه
بدان واژهتوسعه كه رشدي و اجتماعي تغيير فرايندهاي بهكارگيري
كليدي عنصري را آن عدهاي دليل بههمين.ميكند پيدا مفهوم دارد ، اشاره
را آن بتوان اگر كه ميكنند قلمداد كشورها اقتصادي توسعه در حتي
.خواهدشد تضمين موفقيتش گنجانيد ، توسعه درفرايند معناداري بهطور
گمشدهاي راحلقه آن مشاركت ، به مربوط متون از بسياري كه نيست بيجهت
.ميدانند توسعه فرايند در
فرصتهايشركت مجدد توزيع و وسيلهافزايش خلاصه ، مشاركت طور به
شدن بهرهمند و كشور توسعه در همياري و سياسي تصميمگيريهاي در جستن
.است آن ثمرات از
لذا استو درجات داراي و كيفي -فعاليتيكمي آنكهمشاركت پنجم.
مشاركت وسعت.مهمميباشد درعينحال و آنمتغير ژرفاي هم و گستره هم
نيز وسعت بدون عمق و ميگرداند آسيبپذير و سطحي را آن كافي ، عمق بدون
.نميشود ناميده مشاركت
دعوتميكند ، مهم اصلاحات انجام به دولتهارا غالبا فعال ، مشاركت
كليه در فرايندهايدموكراتيك وايجاد ومديريت قدرت يعنيتوزيع
واقعيت زمان آن از فقط كامل مشاركت دليل ، بههمين.تصميمگيري سطوح
و بپذيرند را انتخابات نتيجه رغبت و بهرضا حاكمان كه ميكند پيدا
.گيرند كناره قدرت از عنداللزوم
تصميم بر مقدم است زيادي فعاليت متضمن كامل مشاركت آنكه ششم
دادن راي كه كرد خواهند فعاليت رايزنيهايي در شركتكنندگان.نهايي
شدن تسليم چرا و بيچون نه سياسي ، مشاركت.است آن پاياني مرحله فقط
همرنگ انديشه ، و بيتامل نه و (فاشيستي كشورهاي مانند) است پيشوا به
افكار يا و اكثريت مد ، از پيروي مانند) ميباشد شدن ديگران با
.(عمومي
به باكمك نهتنها شهروند فعال ، و مشاركتموثر در كه است آن مطلوب
حد تا بلكه شركتنمايد ، حكومت در زيد و ميانعمرو كردن انتخاب
پيشنهادها بيان و نتايج تشخيص به است ، او قدرت در كه معقولي
مورد مطالب كند ، ارزيابي جهات همه در را دلايل و قراين بپردازد ،
نامزدهاي معرفي به دهد ، توضيح را آنها اساس و بگويد را خود اعتقاد
و كند تقويت را مشورت و شور كلي بهطور و كند ، كمك حزبي و انتخاباتي
.بخشد نيرو
زيرامعني.ميباشد دوسويه دارايپيامدهاي مشاركت آنكه هفتم.
ميكشندبلكه رنج كه نيستند تودهها كهتنها است اين مشاركت واقعي
گيرد ، قرار آن خدمت در بايد كه بالقوهاي منابع از اجتماع هيات كل
بنياني تغييراتي باشد ، موثر مشاركت كه است بنا اگر.ميگردد بينصيب
در و بجوشد جامعه درون از بايد كه ميطلبد عمل و انديشه در را
.يابد تبلور دولت جامعهو مقبول و پايدار قالبهايي
بها آن و مشتركدارد نقطه يك مشاركت مربوطبه ايدههاي خلاصه ، بهطور
به آنان ودسترسي سياسي ، تصميمگيريهاي در نظرمردم و نقش به دادن
.است قدرت منابع
در كه ملل سازمان اجتماعي توسعه موسسهتحقيقات تحقيقي گزارش برطبق
:است اصلي عنصر سه دربردارنده مشاركت شد ، منتشر سال 1982
.قدرت در شدن سهيم 1ـ
و گرفتنسرنوشت دردست براي گروههاياجتماعي سنجيده كوششهاي 2ـ
.زندگيخودشان شرايط بهبود
.فرودست گروههاي براي فرصتهايي ايجاد 3ـ
عموميوفراگيري گفتوگوي و دوخصيصهبحث دال ديگررابرت طرف از
وي بهنظر ميداندكه دستهجمعي حكومتي ضرورينظام شرايط از را
تعارضات مشوق گفتگويعمومي و بحث.است بانظامدموكراسي مترادف
همراه بافراگيري اصل اين چنانچه.است آشكار اجتماعي برخوردهاي و
در و بوده انتقاد حق داراي همه كه آمد خواهد پديد جامعهاي شود ،
طولاني داغ ، بحثهاي احتمالا كلي ، نتيجه.كرد خواهند دخالت تصميمگيري
.ميباشد پرسروصدا و
امورسياسي در مشاركت براي بالغ تمامافراد حق مبين نيز فراگيري
كليه شناختنحق بهرسميت و عموم به حقراي اعطاي با امر اين.است
سياسيتضمين رهبري نهايتا و مقامنمايندگي احراز براي افراد
افراد بين اوليه برابري سياسي ، حقوق زمينه در ترتيب بهاين.ميگردد
امور در مشاركت آماده مردم اعظم بخش كه ميشود فرض چنين و برقرار
داشته وجود بدونفراگيري ميتواند عمومي گفتگوي و بحث.هستند سياسي
گسترش نيز شنود و گردد ، گفت رعايت اصلفراگيري هرگاه اما باشد ،
.يافت خواهد بيشتري
وجودجامعهاي بهمعني وفراگيري گفتگويعمومي و بنابراين ، بحث
طريق از كهتعارض زماني تا هرچند مبتنيبرتوافق ، نه است ، متعارض
نشود ، منتهي دموكراتيك حقوق انكار و بهنفي اقداماتغيرقانوني
.گرفت نخواهد قرار تهديد مورد (دستهجمعي حكومتي نظام) دموكراسي
وسيله - هدف عنوان به مشاركت -ج
در.است آزادي و دادناختيار فرايند ثمره هدف ، يك عنوان به مشاركت
هدف توسعه فرايند در موثر مشاركت به دستيابي و اختيارات كسب واقع
.ميكند تلقي محوري مسالهاي را مشاركت بينشي چنين.است فعاليت اين
براي استراتژي يك عنوان به ميبايد مشاركت ، به كه معتقدند برخي حتي
.نگريست نامحدود اهداف با جديد روشهايي كشف
به بلكه دنيايديگران ، محكوم عنوان به نه انسان به اساس ، براين
مورد كه آنچه.ميشود نگريسته خويش بردنياي حاكم موجودي مثابه
طريق از فرد كه ميباشد اختياردهي فرايند نوعي تاكيداست ،
كسب رهبران انتخاب و سياستها بر تاثير براي را لازم قدرت سازماندهي ،
.ميكند
را فرض دارد ، كهتكيهگاهمردمي بالا به پايين مشاركتاز نوع اين
پيش بلكه است ، هدف يك تنهايي به نهفقط مشاركت كه ميگذارد اين بر
و اقتصادي توسعه موفقيتآميز استراتژي هر براي ابزاري اساسيو شرطي
.ميباشد نيز فرهنگي حتي و اجتماعي
مدنظر فعال يكفرايند عنوان به وقتي تنها مشاركت كه نيست ترديدي
خود حق از و شده پيشقدم نظر ، گروهمورد يا شخص كه ميگيرد قرار
موثر مشاركت ديگر ، عبارت به.كند استفاده و خويشدفاع مختاري
تعيين به كه ميباشد كساني وسيله به خلاق اجتماعي مداخله از فرايندي
فعاليتهاي در انفعالي شدن سهيم يك نه كار اين.علاقهمندند خود سرنوشت
ثمرات از بهرهبرداري صرفا نه و است ، ديگران توسط شده طراحي
تصميمگيري در شدن پيشقدم نوعي بلكه اجتماعي ، و اقتصادي فعاليتهاي
.ميباشد كشوري كلان سياستهاي به راجع
مستقيم بادسترسي مردم موثر مشاركت كه ميكند تاكيد وكلي پيترا
در تاثيرگذاري نيز و دخالتفعال ، نوعي و لازم ، منابع به آنها
توان فعال ، مشاركت.دارد ارتباط منابع آن در موثر تصميمگيريهاي
به مستقيم دسترسي متضمن بايد و است حوادث سير بر مثبت تاثيرگذاري
.باشد رويهها و مشكلات تعيين در فعال مداخله و تصميمگيري مراجع
اهداف خدمت در ، معمولا(وسيله عنوان به) خود حداقل صورت در مشاركت
اما ،(رژيم مشروعيت حفظ يا و توسعه به دستيابي براي ولو) است دولت
پيامدهاي بر علاوه آن ، در كه دارد اشاره فرايندي به كامل مشاركت
توسعه برنامه اجراي و دولت نيازهاي رفع جمله از) مناسب اجتماعي
.دارد مشاركت تعالي و رشد در را تاثير بيشترين (..و
جلوگيري قدرت ازانحصاريشدن اينكه بر علاوه فعال ، مشاركت نتيجه در
را نقش مهمترين ميشود ، كشور اقتدار موجبتقويت حال ، عين در و ميكند
اجتماعي همپيامدهاي فلذا ;دارد انسانها استعدادهاي كردن درشكوفا
آنچنان هم ، و (كشور اقتصادي پيشرفت و سياسي ثبات تضمين) دارد موثري
تا ميسازد ، شبيه يكهدف به بيشتر را آن كه دارد مهمي فردي تاثيرات
سياسي مشاركت در واقع در.سياسي نظام ثبات تداوم براي وسيلهاي تنها
نقش كه هستند مردم اين وكامل ، بالا ، موثر پائينبه فعال ، از
اعمال و رهبران كليدي ، انتخاب مشيهاي خط تصويب و تدوين در را اصلي
ايفا قوانين اجراي و تصميمگيري كليهفرايندهاي بر كنترل و نظارت
افراد از بيشتري تعداد كه ميزاني به بينشي ، چنين برمبناي.ميكنند
مشاركت اين كه ميزاني به و نمايند ، شركت خويش سرنوشت تعيين در
.است كاملتر مشاركت پذيرد ، صورت مستمر و مسئولانه آگاهانه ،
به فقط نه اما مردماست ، حداكثر همكاري جلب كامل مشاركت از غرض
اكثريت ، به حكومت واگذاري طريق از تنها نه و نيز ، عمل به بلكه زبان ،
هر.اقليت آزاديهاي و حقوق رعايت و شناختن رسميت به با همچنين بلكه
به قريب اكثريت بسيج به ولو انسانها ، حقوقي برابري نافي انديشه
با نهايت در و باآزادي ابتدا را خود پيوند شود ، منتهي مردم اتفاق
.كرد خواهد قطع مشاركت
اطاعت و تكاليف وانجام قدرت مراتب سلسله بر صرف تكيه منطقي نتيجه
ترتيب اين به.سياسي مشاركت نه است درتسليم برابري مردم ، سوي از
گروههاي حقوق بيشتربه توجه:از بود خواهد عبارت فزاينده مشاركت
.شده تثبيت ويژه امتيازات صاحبان پايگاههاي با مبارزه و مطرود
وسيله عنوان به مشاركت -د
در.ميكند راايفا اول نقش دولت آن در كه دارد وجود مشاركت نوعي
دادن نوعيآگاهي برابر حالت ، مشاركت اين در كه گفت ميتوان واقع
مكتب اين.است شده اتخاذ قبلا توسعه ، به مربوط اساسي تصميمهاي و است
.نمايد منفك دولت كنترل و مسئوليت حيطه از را نميتواندمشاركت فكري
مردم ياحداقل ، پايينو به بالا مشاركتانفعالي ، ابزاري ، از در
تصميمات بر اثرگذاري و پايين به دوم درجه رهبران انتخاب براي حداكثر
صندوقهاي پاي به شده تعيين پيش از خطمشيهاي تصويب يا و غيراستراتژيك
سياسيبسيج رژيم به بخشيدن مشروعيت براي حقيقت ، در و ميروند راي
.ميشوند
چند يا يك در مردم داوطلبانه مشاركتشركت نگرشي ، چنين براساس
ميگردد ، تلقي دارند ، نقشي ملي توسعه در ميشود فرض كه عمومي برنامه
نقش ملي كلان سياستهاي شكلگيري در كه نميرود انتظار مردم از اما
.نمايند انتقاد آنها محتواي از يا و باشند داشته
يك چارچوب در مشاركترا ميتوان كه است معتقد مكتب اين حقيقت در
ديگر نگرش كه حالي در كرد ، معينكنترل زمان يك در و خاص موضوع
در البته.است صحيح روندمشاركت بودن غيرقابلپيشبيني به معتقد
يكديگر با هدف -ياوسيله عنوانوسيله به مشاركت مفهوم دو كه اين
وحدت نوعي آنها بين ميتوان اينكه در يا و نه يا دارند ، سازگاري
نبايد حال ، هر در اما.دارد وجود بيشتري تامل و بحث جاي كرد ، ايجاد
اشارات ضمني ، طور به كه است بنيادين تفكيك يك اين كه كرد فراموش
آن به نيل جهت شده پذيرفته رهيافتهاي و ماهيتمشاركت به متعددي
.دارد
تاسفآور قرارندارد ، خود اصلي جايگاه در كامل طور به مشاركت اينكه
كه است انسانها با برخورد جاذبه ويك نسنجيده روش فاجعه ، اما است
صغير حتي و منفعل مصرفكنندگان و كمكگيرندگان صورت بيشتربه آنها به
.ميشود نگاه
انسانها عمل و مشاركت -ه
كنار مشاركتندارند ، حق مردم اينكه بر مبني ديرينه تصور بايد هم
كردن اقدام با چرايي و ارتباطبيچون كه مشاركت ، هم و شود گذاشته
سايرين توسط نبايد اقدام اين كه گردد استوار پايه اين بر دارد ،
كه مرحلهاي هر در وضعيت ، از مردم خود شناخت بر بايد بلكه شود ، تعيين
.گردد مبتني ميگيرد ، صورت اقدام اين
بر صراحتا كه كليدياست امري مشاركت ، بودن ماهيتداوطلبانه هرچند
دلالت رهبران يا سياستها از حمايت عدم يا حمايت در مردم بودن مختار
ايجاد خطرناك وضعي تنهايي ، به مشاركت ارادي جنبه بر تكيه اما دارد ،
اراده و حق يك عنوان به صرفا سياسي مشاركت تعريف كه چرا ميكند ،
ساير به نسبت ما تعهدات و وظايف انكار معناي ضمنيبه طور به فردي ،
به سياسي ، مهمرشد بسيار جنبههاي از يكي آنكه حال.است شهروندان
دخالت و وظيفهشناسي جديد ومعيارهاي شهروندان نقش به عمده صورت
فرهنگ كتاب در ووربا زمينه ، آلموند همين در.بستگيدارد آنان
رابطه است ، سياسي زيربنايمشاركت كه بارزي اهميت:مينويسند مدني
در كه است ، نظام به فرد وفاداري با تواناييمشاركت و احساس ميان
.ميكند پيدا بازتاب نظام مشروعيت و ارزيابيكارآمدي
هر در افراد فعالانه مشاركت انديشه جوهر كه نيست تصريح به لازم
به -خاص زمينه آن در -انسان به كه است نهفته نكته اين در زمينهاي ،
همواره كه نميكند نگاه مهجور يا و صغير مانده ، عقب موجودي عنوان
كه است استوار بنياني فرض اين بر مشاركت برعكس ، است ، راهنمايي محتاج
واقع در و دارد وجود طريق طي براي لازم شايستگي و صلاحيت افراد نوع در
هر در ديدگاهي چنين براساس.است خوشبين استعدادهايش و انسان به
اعتماد انسان به ميبايد و ميتوان پذيرد صورت بايد مشاركت كه عرصهاي
انتظار خلاف.داد هم مشاركت فرصت و قدرت او به رهگذر ، اين از و كرد
در مردم مشاركت سياسي ، توسعه به مربوط ديدگاههاي اغلب در كه نيست
شكل به است ممكن مشاركت.ميشود محسوب اصل يك سياسي فعاليتهاي
در اما پذيرد ، صورت اقتدارگرايانه بسيج صورت به يا و باشد دمكراتيك
به تشويق مبنا ، اين بر.بشوند فعال شهرونداني بايد افراد مجموع
آنان توان و درك افزايش نتيجه در و مردم حساسيت برانگيختن مشاركت ،
تشويق مفهوم به نيز و استراتژيك ، خطمشيهاي به پاسخگويي براي
كه شود گفته اگر نيست اغراق لذا.است ملي و محلي سطح دو در ابتكارات
فرايند در مطرود گروههاي براي موثر نقش كسب راه تنها سياسي ، مبارزه
.است سياسي رشد
رهايي يعنيفرايند اتكايي ، خود از نشان مردم نظر اظهار حق همچنين
براي.دارد پيشين فرهنگي اقتصاديو سياسي ، اسارتبار پيوندهاي از
مثلا.دارد ويژهاي اهميت سازماندهي اينخوداتكايي ، به دستيابي
مقامات برتصميمات ميتوانند كه ميفهمند تنها نه اعتصابكنندگان
اقدامات تواناييهاي از بلكه تاثيرگذارند ، (خودشان آينده به مربوط)
برد ، كار به سياسي مشاركت در ميتوان كه اعتصاب و تظاهرات يعني ويژه ،
.ميشوند آگاه
سياسي بهآزادي بخشيدن تحقق به قادر عمل و انديشه با تنها آدمي
بخش قدرت عاملي مثابه به ازمشاركت آشكارا داد.ايچ.سي.است خويشتن
:از عبارتند سياسي رشد موجد عناصر وي بهنظر.ميكند ياد
حكومت قدرت تمركز و گسترش 1ـ
سياسي نظام با مردم يگانگي احساس 2ـ
حكومت در مردم بيشتر هرچه مشاركت 3ـ
.مشاركت و ايجاددولت ، ملت:از عبارتند سياسي رشد اجزاي واقع در
جديد قوانين بتواند فرد اگر:كه است باور اين بر نيز ميلز رايت.سي
نايل سياسي مشاركت به دهد ، تغيير را موجود قوانين عنداللزوم و وضع
.است آمده
پژوهشگران ازديدگاه مشاركت تعريف فوق ، مباحث گرفتن نظر در با
سازمان ناموفق ، يا موفق وداوطلبانه ، ارادي عمل هر از است عبارت
كارگيري به شامل مستمر ، يا گاه به گاه نيافته ، سازمان يا يافته
كلي خطمشيهاي و تصميمگيريها بر تاثيرگذاري هدفش كه مشروع روشهاي
و ملي مختلف سطح در سياسي رهبران انتخاب و جامعه امور اداره كشور ،
.ميباشد محلي
مشاركتي نظامهاي ويژگيهاي -و
ميپذيرد ، مطلوبيصورت نسبتا نحو به سياسي مشاركت آن در كه نظامي
:ذيلميباشد خصوصيات داراي فهرستوار
جمله از اصليجامعه ، نهادهاي تنظيم در شهروندان مستقيم مشاركت 1ـ
.محلي انجمنهاي و اجتماعات در و كار محل در
.متعدد جمعيتهاي و احزاب وجود 2ـ
.مردم منتخب و مقتدر پارلمان وجود 3ـ
.گوناگون اقليتهاي آزاديهاي و حقوق رعايت 4ـ
تغيير به طرف ازيك كه سويه دو پديدهاي مثابه به مشاركت از تلقي 5ـ
تجديد به ديگر سوي از و ميپردازد دولت قدرت تحديد و توزيع و شكل
قائل ارزش فرد استقلال و خودمختاري اصل براي يعني.مدني جامعه ساختار
.ميكند طلب وي از را وظايف و مسئوليتها انجام اينكه عين در ميشود ،
آزادي به نهادن احترام و آزاد گروهي رسانههاي و مطبوعات وجود 6ـ
گوي و گفت براي مناسب فضاي ايجاد و انساني كرامت و بيان و عقيده
.آزاد
واحدهاي به وتوجه اداري و سياسي تمركز عدم سوي به برداشتن گام 7ـ
.آنها به اقتداربخشيدن و مركز از خارج دولتي
كارها پيشبرد بر قرار اگر زيرا آموزشي ، نظام در اساسي تحول ايجاد 8ـ
.دارد بسزايي اهميت مردم فكري رشد باشد ، همكاري و مشورت طريق از