پنجم ، شماره 1268 مه 1997 ، سال خرداد 1376 ، 31 شنبه 10
|
|
نميكنيد؟ دل چرادرد
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
دادن گوش يا كردن دل درد براي فرصتي كسي ديگر و گرفته شتاب زندگي
ندارد ديگران دل درد به
جوش نقطه به حد از بيش حرارت با كه هستند آبي ديگ مانند انسانها
كنند تخليه را خود رواني نظر از كه دارند لازم و ميرسند
من زندگي مورد در آنها از اگر وجود اين با دارم ، زيادي دوستان من -
و نگرانيها مشكلات ، ندارم دوست چون نميدانند ، چيزي هيچ سوالكنيد
.بگذارم ميان در ديگران با را تشويشخاطرهايم حتي
نگرانيهايتان از ديگران با گاه هيچ ايشان مانند هم شما چطور؟ شما
از دسته اين جزو اگر نمينشينيد؟ دل بهدرد آنها با و نميزنيد حرف
:چون دلايلي.داريد دلايلي خود كار اين براي يقينا هستيد مردم
جزئيات از همه تا كند باز همه پيش را دلش سفره آدم ندارد لزومي -
.بياورند سردر او زندگي
زندگي از زدن نق حال در دائم و غرغرو آدمي را من مردم ندارم دوست -
.بدانند
من و بدهند نشان دلسوزي و ترحم من به نسبت است ممكن صورت اين در -
.بيزارم رفتار ازاين
آنها بستن كار به با كه بگذارند راهحلهايي آدم پاي پيش است ممكن -
.شود چندان دو مشكل
و رفع دلي بادرد تنها و شوند مي ما ذهني دغدغه باعث مسائلي گاهي
حرارت با كه هستند آبي ديگ مانند انسانها كه چرا هستند ، رجوعشدني
و شغلي دلايل به هم ما از يك هر.ميرسند جوش نقطه حدبه از بيش
قرار مرحلهاي چنين در كه زماني ميرسيم ، جوش نقطه به گاه خانوادگي
اما كنيم ، قلمداد بزرگي مشكل را موضوع كوچكترين است ممكن ميگيريم
خارج مرحله آن از مناسب فردي با موضوع آن گذاشتن ميان در با تنها
.شود رفع بوديم دچارش كه ذهني كشمكشهاي و شده
هر كه زندگي از لحظاتي چنين درباره (روانپزشك) دژكام محمود دكتر
:ميگويد كرده تجربه فرديآنرا
انسان به مشكلي با شدن روبهرو هنگام به كه حالاتي شايعترين از يكي
فرد.است تنهايي و خشم ناكامي ، بيپناهي ، نااميدي ، احساس ميدهد ، دست
اين بنابر است ، عاجز و درمانده موجودي كه ميكند حس حالت اين در
حالت اين از را او كه است ورزشي فعاليتهاي مثل چيزي وحتي كسي بدنبال
مواقع اين در (دارد وجود كه فردي تفاوتهاي با البته) انسان.درآورد
هيچ شخص اين است ممكن حال.كنند گوش او مسائل به كه ميكند پيدا نياز
شخص كه همين اما نكند ، عيني كمكهاي يا راهنمايي جهت در اقدامي
از ميكند درك را او و ميدهد گوش او به كه دارد وجود كسي ميداند
.ميشود كاسته او دروني آشفتگي ميزان
هيچ كه ميكنيم را عظيمي مشكلات تصور زندگي مشكلات عنوان شنيدن با گاهي
به مسائل اين اعظم قسمت كه صورتي در ندارد ، وجود آنها حل براي راهي
باشد ، داشته نزديكي ما با ذهني نظر از كه فردي با كردن دل درد وسيله
.ميشود حل براحتي و باشد هممناسب روحي نظر از
.ميرسيم خاطر آرامش به و ميپردازيم رواني بهتخليه ترتيب اين به
رنجهاي به ابتلاء امكان ننشينيم دل درد و صحبت به كسي با اگر اما
كه بگيريم پيش در رفتارهايي است ممكن و دارد وجود وروحي جسمي
كردن دل درد مثبت جنبههاي درمورد دژكام دكتر.شوند تلقي ناهنجار
:ميگويد
مثبت جنبههاي ميتوان حتي.است شده تاييد دنيا تمام در كردن دل درد
نظر در نيز روانتني و فيزيكي بيماريهاي به نشدن مبتلا نظر از آنرا
آنها از يكي كه است تاثيرگذار عامل چندين مغزي سكته در مثلا.داشت
است ، كردن دل درد استرس با مقابله راههاي از يكي و.است استرس عامل
يك هر.ميشود ريخته بيرون دروني منفي هيجانات وضعيتي چنين در كه چرا
بار يك از بيش را هيجاني موضوعي وقتي كه كردهايم تجربه را اين ما از
اول بار از كمتر آن هيجان ميزان خودمان حتي كس هر براي ميكنيم مطرح
.بود نخواهد اثري شدتهيجان آن از ديگر دفعات در طوريكه بهاست
را بليط ميرسد ، راه از اتوبوس كسي؟بالاخره چه براي كردن دل درد
هوا مينشيند كنارم و مسنيميآيد خانم.ميشوم سوار و ميدهم راننده به
ميگيره ، دلش كهآدم هم خونه.سرماش نه معلومه ، گرماش نه !راميبيني
.واشه دلم شايد خواهرم خونه برم سر يه گفتم
هنگام كه كرد پيدا ادامه جايي تا و ميشود شروع صحبتها جا همين از
سالها اينكه و نوه ، چند و دارد داماد و عروس چند ميدانستيم خداحافظي
بچهها ، زمانه ، از دلش كه ميدانم همينطور و است ، فوتكرده همسرش پيش
.پراست ديگر چيزهاي وخيلي گراني زندگي ، مشكلات
حل بداند كه صورتي در چيست ، زندگيش مشكل نميداند دقيقا خانم اين
كه است شنوندهاي است مهم او براي كه آنچه نيست ، مهم چندان آنهابرايش
به كسي چه با و كجا در نميكند تفاوتي پس.بزند حرف دري ازهر او با
چيز هر از او براي شنونده يك وجود از اطمينان است ، تنها نشسته حرف
.است رضايتبخشتر ديگري
هم را جانبي مسائل مينشينند كردن دل درد به اگر مردم از ديگر دستهاي
گفته كس هر نزد شخصيشان مسائل -خودشان قول به تا ميگيرند ، نظر در
.نشود
اوقات گاهي:دارد اعتقاد جغرافيا و تاريخ دبير -گوزلو قره مريم
مواقع اين در باشم ، داشته بزرگي مشكل بيآنكه ميگيرد ، ميآيددلم پيش
چه هر.ميزنم حرف خواهرم يا مادر يا شوهرم نزديكانمثلا از يكي با
در هم آنها البته.بزنم غريبه به را كهحرفدلم است اين از بهتر باشد
.است كمك بهترين حرفهايم اماشنيدن كنند ، كمكي نميتوانند مواقع اين
تا سه -دو:ميگويد نيز دبيرستان دوم سال دانشآموز -كاوسي بهزاد
را آدم بهتر دوست بالاخره.ميگويم آنها به را حرفهايم كه دارم دوست
شد رد كنارم از كه كس هر به خيابان توي بيايم نميتوانم ميكند ، درك
به را چيزها بعضي.نميكنند درك كهمرا هم مادر و پدر.بزنم را حرفم
و دوره اين بچههاي ياميگويند حرف شد هم اين ميگويند ميگويم ، آنها
.درستميكنند خودشان براي غريبي و عجيب مسائل عجب زمانه
مژگان ميكنيد؟ انتخاب كردن دل درد براي را كسي چه شما چطور؟ شما
ميكند انتخاب موضوع اين براي كه فردي مورد در -تكنسينآزمايشگاه همتي
باعث كه چيزها آن يا و مسائل بيان فقط اوقات بعضي:متفاوتيدارد نظر
باري انگار ميكند ، راحتي احساس آدم آنها گفتن است ، با مهم شده نگراني
است بهتر و دارند مختلفي انواع مسائل اما.است شده برداشته دوشش از
كه بگويم كسي به ميدهم ترجيح منخودم.شود گفته خاصي فرد به كدام هر
موضوع از و كند درك فردمرا آن اينكه بر علاوه نشوم ، پشيمان بعدا
بين يا و محيطكار در كه حرفهايي مثلا.بياورد در سر هم نظر مورد
بااو هم قدر هر حالا.بگويم بزرگم مادر به نميتوانم را است همكارانم
بهتر زندگي خصوصي مسائل مورد در يا و باشم داشته نزديكي احساس
.بزنم حرف شوهرم كهبا ميبينيم
بهترين را كردن دل درد كه هستند هم برخي دل درد و امروزي زندگيهاي
با نميتوانند دلايلي به اما ميدانند ، روحي آرامش به رسيدن براي روش
.بنشينند گفتگو به كسي
آرامش به و فرد روحيه براي كردن دل درد:ميگويد كرامتي افسانه
آرامش احساس ميزنم حرف دوستانم با وقت هر من است ، بسيارخوب رسيدن
دارم دوست و كردهام تجربه را اين خودم اينكه باميكنم پيدا خاطر
.نميشود پيدا كار اين براي امافرصتي كنم دل درد شوهرم با گاهي
اصلي به اعتقاد باوجود كه گرفتهاند شتابي چنان امروزي زندگيهاي
فقط شوهرم منو ميكنم احساس اواخر اين.بست كار به را اصل آن نميتوان
حرف موضوعاتكليشهاي از فقط و ميكنيم زندگي سقف يك زير وظيفه برحسب
خبر؟ چه بيرون نباشي ، خسته مثلسلام ، :ميزنيم
لحاظ از را افراد ميتوان كه دلهمانگونه ودرد مختلف شخصيتهاي
نظر از كرد ، تقسيم درونگرا و برونگرا دسته دو به اجتماعي و شخصيتي
.داد قرار مدنظر را بندي تقسيم اين ميتوان نيز بحث مورد موضوع
و ذهن قلمرو يعني آنهاست ، ذهن درونگرا افراد عمل حوزه كه طور همان
و اطراف محيط خارج ، جهان ميباشد ، درونگرا فرد تاز و ميدانتاخت فكر
درونگرا فرد اساس اين بر.است برونگرا فرد يكهتازي عرصهء اجتماع
در شده او ذهني مشغوليت باعث كه مسائلي خودو امور فتق و رتق براي
براي حلي راه هم اگر حتي رجوعميكند ، خود ذهن به و ميرود فرو خود
فرد اما ;درگيرميكند را خود ذهني لحاظ از هم باز نباشد موضوع
.بيابد حلي راه خود اطراف در و خارج محيط در ميكند سعي برونگرا
البته:ميگويد مواقعي چنين در افراد تفاوت مورد در دژكام دكتر
كساني مقابل نقطه است ، متفاوت كاملا مشكلات برابر در افراد واكنشهاي
اعتقادي كه ميبينيم را افرادي ميكنند ، انتخاب را دلكردن درد مسير كه
را كردن دل درد واقعي نياز كه چند هر اينهاندارند كار اين به
.راندارند اينكار شده احساس نياز اما دارند ،
ميگيرند ، فاصله ديگران ، از مواقعي چنين در اينها چرا اينكه اما
.است نشده تشكيل خوبي به اينها در اعتمادي سيستم كه است اين دليلش
را خود درون راحتي به نميتوانند دارند ، ترديد مردم صداقت در آنها
و ميدانند ديگران از بينياز خودرا اجتماعي نگاه در اينها.كنند فاش
.است لازم برايشان كردن دل درد كه نميدانند
حتي -رفتاري هر كه باشيم داشته نظر در را موضوع اين بايد كلي بطور
تلقي مثبت تعادل حد داشتن نگه صورت در -رفتاري شيوههاي مثبتترين
اجتماع و خود براي دهنده آزار رفتاري به مبدل اينصورت غير در ميشود ،
.ميشود پيرامون
از را كردن دل درد رفتاري شيوه افراطي حد دژكام دكتر چنانكه هم
به شخصيت انواع در:ميگويد داده قرار تشريح مورد لحاظروانشناختي
مسائل از ديگران نزد تنها نه افراد اينميرسيم شخصيتهايخودشيفته
جسمي ، اجتماعي ، مسائل گرفتار را خود روز بلكههر ميگويند ، سخن خود
تاثير تحت را ديگران تا نالهميكنند و ميدهند نشان...و خانوادگي
.جلبكنند خود به را آنها ترحم حس و دهند قرار
به تمارض فرد شديد حالات در حتي -نيست عمدي كار اين كه چند هر -
.ميكند جسمي و رواني بيماريهاي
كاظمي فريبا:تنظيم و گردآوري