پنجم ، شماره 1268 مه 1997 ، سال خرداد 1376 ، 31 شنبه 10
|
|
عاطفي و معنوي ابعاد در امداد
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(آخر بخش) آسيبديده منطقه بر حاكم رواني وضعيت شرح
مردم چادرها كردن وبرپا زندگي اوليه وسايل توزيع و رفتوآمد با -
خود همنوعان با همدردي به را آنها و نگهميدارند سرپا و سرگرم را
.ميسازند دلگرم و مستظهر
نيز خارجي كمكرسان باشدگروههاي گسترده خيلي فاجعه كه صورتي در -
.ميشوند عمل وارد
براي را گرم غذاي و ميكنند آغاز را خود كار صحرايي آشپزخانههاي -
.ميكنند فراهم كمكرساني نيروهاي و حادثهديدگان
بخش تسلي و گرم مردمحرفهاي حادثهديدگان ، آلام و درد كاهش براي -
به را جنسي و نقدي هداياي ميدهند ، همدردي و تسليت آگهي ميزنند ،
.ميدهند تحويل جمعآوري مراكز
كشش و جذبه باشد ، بوده دورتر شهري مراكز از ديده آسيب مناطق هرچه -
تحريك رابيشتر مردم كنجكاوي حس و است بالاتر ومعاونتها همكاريها اين
.ميكند
چه و ميگويند چه و چهميكنند شهريها ببينند ميخواهند بيپناه مردم -
براي چه ميكنند ، دلسوزي آنها براي حد چه تا و ميانديشند
.لمسميكنند را آنها درد كجا تا و ميبرند چه ميآورند ، آنها
نهاده زده آفت زخممردم به كه دارد را موقت مرهمي حكم امداد -
نيازهاي براي بايد ولي ميدهد پاسخ آنها فوري نيازهاي به و ميشود
و مردم با آزاد گفتگوهاي -.نمود اقدام حالا همين از آينده
انگيزه ايجاد و مردم مشكلات با آشنايي عموميدر گردهماييهاي
آسيبديدگان غالبا.باشد مفيد بسيار ميتواند امور در برايمشاركت
و تجزيه براي را لازم امكانات و وليمهارت ميدانند را مشكلات
ميتوانند سازمانامداد نيروهاي كه ندارند را آنها حل و تحليلمشكلات
.كنند كمك را آنها
اهدايي لباسهاي بدنشان كنسرو ، براي قوطيهاي و كمپوت شكمشان ، براي -
هلالاحمر ، براي چادرهاي موقت ، سرپناه عنوان وبه گرم پتوهاي و
براي هليكوپترها ، فراز و وفرود كاميونها و اتوبوسها حركت چشمانشان
وجود امدادگران رئوف قلب اشكشان براي و خبرنگاران گوش زبانشان
.دارد
گيرائي و رنگين ميكنداسباببازي گريه درد از كه طفلي بدست اگر -
اسباببازياسباب آيا ولي ميگردد ، ساكت طفلموقتا آن شود داده
شد؟ خواهد نيز او معالجه
برابر در يا و بلايايطبيعي برابر در همرزمي و همدردي صحنههاي -
راكتور از اكتيو راديو مواد نشت واقعه مانند) انساني اشتباهات
خصوصي نفعپرستيهاي و (سابق شوروي جماهير اتحاد در چرنوبيل اتمي
بوپال در يونيونكاربايد كارخانه از سمي نشتگاز سانحه همچون)
عاقبت ولي مشغولميدارد ، خود به مدتي تا را همه فكر خواهناخواه(هند
بتدريج و ميافتد آسياب از آبها پايانميپذيرد ، نيز مرحله اين
و گروهي رسانههاي آرامميگيرد ، وجدانها ميشود ، مرتفع اوليه كهنيازهاي
آسيبديده مردم مدتي از بعد تقريبا نميكنند ، خبريمنتشر ديگر جرايد
معلولين و مجروحين سر چهبر و گذشت چه ميشوند ، سپرده فراموشي به
پساز فعال مرحله نهايت در و شدند چه بچههايبيسرپرست آمد ، بازمانده
ديده آسيب مناطق تقريباكندبازسازي مرحله به را خود جاي بحران
.ميدهد
بشكل منتهي است امداد ادامه همان -بازسازي مرحله -4
رسميتر ، كندتر ، مراتب به اما بيشتر ، همبستگي با و اداريتر همگانيتر ،
...و بياحساستر
خود غم با و تنهايي به ديده آسيب بيدفاع انسانهاي مرحله اين در -
قبل روز چند شرايط به را خود جاي اداري بوروكراسي و شده رها
.ميشود جدي بسيار ارقام و ميدهدآمارها
اقدامات و عاطفيديگران حضور ادامه كه است هنگام اين در -
.ميآيد لازم خيرونيكوكار مردم انساندوستانه
فلزي اتاقكهاي يا و بتني پيشساخته ديوارهاي اقدام اولين عنوان به -
ويرانشده قبلي خانههاي جاي به سرعت به و ميشوند منطقه وارد مسكوني
.ميگيرند قرار
قرار سيماني ساخته قطعاتپيش برابر در انسانها اين مرحله اين در -
و غربت بوي و است بيخاطره كه خانههايي ميان در و گرفت خواهند
.شد خواهند محصور ميدهد ، بيگانگي
نيست ، آشنا سبز فضاي ديگر كه فضايي در بود خواهند مجبور آنها -
تلاش با خود ، فكر با خود ، دستان با سالها طي در خود كه نيست فضايي
.غلتبزنند بودند ، ساخته زندگي بهنام يكديگر ياري با و خود
نابودي و عزيزان بهمرگ وقوف با را تازه زندگي ناچارند آنها -
خود ديار نشسته جغد خرابههاي بر.سرگيرند از خود داروندار
بزنند ، بيل خويش ونزديك دور كسان اجساد و اموال روي بر و بنشينند
بگيرند ، جشن و كنند عروسي بكوبند ، پاي كنند ، زندگي بسازند ، ساختمان
.بردارند محصول و بكارند محصول
و برانند خود تجسم ازحيطه را مزاحم اشباح پيوسته ناگزيرند آنها -
مسكن از جديدي شكل با حال عين در و بفرستند فاجعهلعنت زشت تصور به
و آباء كوچك اجتماع گسسته هم از نسج و بگيرند خو زندگي و كار و
و بگيرند روحيه بدهند ، خرج به حوصله كنند ، بازسازي مجددا را اجدادي
.كنند خوش دل دادهاند وعده آنها به كه آنچه به و بدهند روحيه
ترسيم خويش مبهم آينده براي دورنمائي و كنند اجرا و بچينند نقشه -
.بنمايند
آسيب مناطق بازسازي برنامهريزيبراي ابتكار اصل يك عنوان به بايد -
و سپردهشود اهالي خود دست به ذيربط ، راهنماييكارشناسان با ديده ،
و گردد استفاده سليقه با و ذوق با و محلي جوان بازمانده نيروهاي از
و شهرساز كارگرفتهشود ، به مانده ، جاي به خودي آداب و عرف از كه آنچه
قالبهاي در و بگيرد قرار روستائي دراختيار برنامهريز و جامعهشناس
.كنند عمل او فرهنگي ومعيارهاي فكري
نيازهاي برآورد و مالي خسارات ارزيابي آمارگيري ، سرعت ، به ميبايست -
.شود آغاز مادي
كه است اين دارد ، فوريت كه آنچه مهم بسيار اصل يك عنوان به -
شود ، تنيده دوباره سريعتر هرچه انساني گسيخته هم از بافتهاي
را روستاهمديگر اهالي نمايد ، كار به آغاز مجددا شهري نظام
هياهوي صداي و بفشارند آغوش در يكديگررا خانوادهها افراد بازبيابند ،
.بيافتد براه درس دركلاسهاي بچهها
براي.هستند وبينيازي شجاع و نفس به قائم مردم روستاها ، مردم -
شهري تفكر به.ندارند نياز شهري بهخانوادههاي فرزندانشان نگهداري
بازسازي در حتماميبايست پس نيستند محتاج دهياري و خانهسازي در
.شود گرفته نظر در مهممحلي مسائل روستايي مناطق
بهتر سرگرداني و بيماري آسيبديدگي ، خستگي ، عين در آسيبديدگان خود -
ازهركسي بهتر ميدهند ، تشخيص را خويش زندگي رسم و راه ديگري هركس از
به ديگران ياري و كمك.سامانميبخشند را خود به مربوط كارهاي ديگر
كوشش و حينتلاش در آنها خود كه باشد چيزهائي آن به ميتواندمنحصر آنان
ميكنند فكر ديگران كه چه آن نه و طلبميكنند نوسازي و بازسازي براي
.نيازمندند بدان كهروستائيان
به كار جنبههاي همه به بود نخواهد قادر روستائي فرد كه است بديهي -
و معماري گونه به را خويش مصالح همه و بنگرد تخصصي ديده
برنامههاي در را خويش سليقه و سبك ميتواند ولي بينديشد مهندسي
با را الزامات و عادات با را وضروريات دهد دخالت فني و كارشناسي
.نمايد سنتهاتلفيق
آنان ، نظريات از واستفاده محلي آسيبديده افراد عقايد به احترام -
نقش انساني جوامع بهتر هرچه راهاندازي بازسازيو سرعت در
.دارد موثري
اگر و بدانيم بايد ما راكه آنچه است ذكر به لازم مجموعه اين پايان در
است حقيقت اين باشند ، آموخته ما بايدبه بلايا نميدانيم هم
كار نيازمند مانندايران بلاخيزي ممالك در عقلاني و منظم كه ، برنامههاي
و معنوي ابعاد در آنامداد در كه است ، كاري بنيادي تحقيقي و علمي
.كرد خواهد پيدا عاطفيمعني