پنجم ، شماره 1271 ژوئن 1997 ، سال خرداد 1376 ، 3 سهشنبه 13
|
|
تكراري تمهاي از جديد صور
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
احمدي مسعود اشعار آخرين به نگاهي با شاعري ، زمينه در يادداشتي
و منتظم كلمات از شبكهاي كه وقتي:هنرياست اثر يك نهايي ساخت
ميگذارند بهنمايش را شعر وجهتم كمال ، برجستهترين و تمام به منسجم
حقوقي محمد
و تنيتر نامروحيخيس ، با احمدي شعرمسعود مجموعه آخرين چاپ از
خواننده يك براي كه مدتزماني.ميگذرد سال چهار ساكاكنون در صبح
مجموعه چهار با مقايسه در اين از پيش كه قلم اين صاحب خاصه كنجكاو ،
ميآورد بوجود را توقع اين است ، گذارده صحه آن اعتبار به شاعر ، پيشين
چه اگر كه شاعري از بجا توقعي.شود روبهرو ديگر دستاوردهايي با كه
چهاركتاب در اوليهاش ، و شعرهايابتدايي چاپ كار به زود بسيار
با منزل ، درآخرين توقف سال سه با اماخوشبختانه داد ، رضا مجزا
سريع بسيار روح ، عرقريزي با همراه ممتد ، كار و منتقد اشارات به توجه
با كه شد سبب توفيق اين و.يافت دست...خيس شعرهايروحي فضاي به
تا همچنان كه سفريچهارساله.بندد سفر دوباره نو ، بار تجارب كولهبار
مستقل كتابي در همهرهآوردهايش هنوز اگرچه و.دارد زمانادامه اين
كه نشانميدهد چنين او شعر دوره اينچند حاصل اما است ، نيامده بهحاصل
صوري و ظاهري محدودهزبان در ويرايشگري ، كار دردايره احمدي مسعود
احتصالو در خاصه.است بوده شاعريموفق (زبان با صرف ونهبرخورد) خود
جوان شاعران اكثر شعر در كه فارسي ، سلامتزبان و سلاست از حدي اكتساب
و ناخشنودي همانحس سبب به اين و.نميشود ديده اخير سالهاي
.است مانده محفوظ كههمچنان اوست قناعت و عدمرضايت و ناخرسندي
به رسيدن از نكند ، اتكا آن تمامبه و كمال به شاعر يك تا اصليكه
طريقمقايسه از جز اين و.ماند محرومخواهد شعر در اعتنا قابل حد
.بود نخواهد ميسور او گذشته و حال شعر
آراستن پيراستنو در جسارت به باعنايت كه است مقايسه اين هم و
تربيت و ذهن ميزانتربيت و فضا و فكر بهكيفيت را شاعر شعر ، زبان
و اثر كل با و يكديگر ارتباطبا در عبارات ، و تنظيمكلمات و
ولاجرم برد خواهد راه آن نهايي غاييو شكل و انسجام به سرانجام
سطححرف بر كه شعر افقي خط ازتعقيب را مستعد خواننده نگاه
خواهد دارد ، متمايل عمق به رو كه خطعمودي ، بر حركت در ميگذرد ،
را شعر ذهني شكل بتوان كه كلامي معماري آنچنان بسامتوقع چه و.كرد
آرماني ، مرز اين به رسيدن البته كه.آورد تصور و تجسم به نيز
جهادي به آن اكتساب و نيست كس همه دست در كه است سرمايهاي نيازمند
.دارد نياز اجتهاد حد تا عظيم
ميتوان زمينه اين در كه تلاشهايي جملهنخستين از اما ، همه اين با
جديد صورت به قادرند كه است تازهاي بيانهاي به دستيابي در كوشش كرد
اين و.كنند حركت معين يكتم از نو تصوير و توضيح و توصيف طرف به
نهايي همانساخت كه است اصلي هدف به رسيدن براي تجربه راه يك خود ،
و تمام به منسجم و منتظم كلمات از شبكهاي كه وقتي:است هنري اثر يك
مثلادوست.ميگذارند نمايش به را شعر وجهتم برجستهترين كمال ،
كدام هر در كه است ، احمدي دورهمسعود اين شعرهاي همه كهتم داشتن
با و بيان سادهترين با هم آن.است كرده حركت آن طرف به شكلي به
و تشبيه تحمل از و دارند را خود حقيقي معاني تنها كه واژههايي
كه...خواهمماند تو شعربا همچون.سبكبارند و رها نماد و استعاره
نظر در كه روست اين زمان ، از و تقويم از و ميكند مرگآغاز از شاعر اگر
اگر كه غروبها ، شعراين در يا.كند برجسته را عشق وقت اغتنام دوست
حالت اعتبار به حقيقت در ميگذرد ، كند سخت كه ميكند آغاز غروبي از
در و او ياد با ميگذارد ، گلدان در را داوديها همچنانكه كه است شاعري
او آمدن هنگام اگر كه چرا ، شعرراستي در يااوست آمدن باز انديشه
آنچنان سبب واقعبه در ميكند ، تخيل برفي شبي يا باراني غروبي در را
آن يا شب آن در را محبوب ورود از پس رفتار حتي استكه ذهني مشغله
در نيز را ترساش باچتر ، همراه و ميآيد كه محبوبيميبيند نيز غروب
با سطر به سطر را هشيار خواننده ترتيب اين به و ميگذارد اطاق گوشه
بسيار بياني شگرد به توجه با واژهها پاياني ايستگاه در تا ميبرد شعر
:تازه حال عين در و ساده
راستي
ميآيد باران نه چرا
برف نه
تعينيافته شاعر ذهن در تنها درحقيقت همه اين كه شود متوجه تازه
.است
كهدر منتخب ، كلماتي با همه همينشكل ، به هم شعرها ديگر در و
نقطهدوست در همچنان تا ميخورند وچرخ ميروند پيش مناسب فضايي
كه اين موفقتراز و بهتر بسا چه و.تلاقيكنند را همديگر داشتن
همانتم كه ثقلشعر ، مركز به رو منظم ، يكحركت با هست ، اكنون
هولنيامدن و داشتن حرصدوست تا شوند سوار هم شانه استبر اصلي
باران ، برف ، همچون طبيعت ، مظاهر و مفاهيم و اشياء شيشه پشت در را
قاب تقويم ، خانه ، خيابان ، پنجره ، گل ، انتظار ، مرگ ، پاييز ، غروب ،
و صورتيدرخشانتر به سبد ، و ميز چتر ، ترس ، اتفاق ، عصر ، صبح ، عكس ، سكوت ،
.دهند نشان برجستهتر
در معماريكلام تجلي و تبلور تا كهاگر است آرماني شعر همان اين و
اما دارد ، هنگامنياز دير و دورياب بهجهادي اندام ، به ساختي
و مختلف بارهاي با وهماوا هماهنگ كلمات همنشيني آندر ظاهري جلوه
رسيدن) معنيرسيدن به توجه همچون.پيداست آشكارا گوناگون معاني
و موزون آهنگ يا وبرگشت همنشينيگشت يا (خرمالوها رسيدن و محبوب
:جايآراستهام به وآرائيدهام مقفايچيدهام
برسي تا
رسيدهاند هم خرمالوها
برگشتهام گشت از من و
چيدهام را ميز
آرائيدهام و
:شعرجفت در يا
گاهي
ميبارد باران ديروز مثل كه
برف امروز مثل يا
ميكنم را تو هواي
چه و )وزيبا ساده چه برفي ، و روزباراني در پنهانهوا واژه كه
تو صورتهواي به او ، دلتنگي ميان از (شود شاعرمتوجه اينكه بي بسا
.است شده پيدا ميكنم را
موجب سرانجام كه ممارستهاست همين تلاشهاو همين اينكه سخن كوتاه و
و پردهبردارد شعر بيروني و صوري شكل از مشتاق و مستعد خواننده ميشود
حركت از را نگاهخود و گذارد نمايش به را شعر دروني و ذهني شكل
عمق وبه درآورد بهحركت عمودي خطوط در و رد دا شعرباز افقي برخطوط
خصوصيت ديگر كه ژرفاست زلالاين در توقف در تنها زيرا راهبرد شعر
عين در بل نيست ، مخصوص معشوق ، چهره كه چرا.كرد نميتوان حس شعررا
به را همه كه نيرومندي جاذبه چنان با و است سرمدي و اسطورهاي ماديت ،
.ميشود عاشقان همه معشوق معشوق ، و ميكشد خود سوي