پنجم ، شماره 1273 ژوئن 1997 ، سال خرداد 1376 ، 8 يكشنبه 18
|
|
...پروانه مثل پ شمع مثل ش!كنيد دقت
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
مدرسه مدير كه آن با.بود مانده خيره در دستگيره به چشمشان اوليها
باور اما است بستري و بيمار آموزگارشان كه بود گفته آنها به
امتحانات در هم باشد ، آن گذارده تنها را آنها معلم خانم كه نميكردند
ميسوخت ، پروانهفرو مثل و ميافشاند پرتو شمع كهمثل او سال ، پايان
.دلگرميبدهد اوليها به و بماند زنده امتحانبچهها فصل تا ميخواست
.كندنپذيرفت استراحت و برود خانه خواستبه او از مدرسه مدير وقتي
سالتحصيلي بگذاريد.كردهاند عادت من بچههابه ميشود؟ مگر:ميگفت
من ازغيبت بچهها ميترسم.كنم استراحت برايهميشه ميدهم قول شود ، تمام
.قبوليبگيرند نمره و بدهند امتحان نتوانندخوب و شوند ناراحت
معلم اما رفتند ، و دادند امتحان شان نگرانيها دل همه با اوليها
.بازنگشت مدرسه به وقت هيچ ديگر خوبآنها
كرج (س)زهرا فاطمه دبستان كلاساول فداكار آموزگار زعفراني فريبا.
ياد اما شد ، خاموش برايهميشه ميكرد پنهان همه از را خود كهدرد
چند اين.است هموارهباقي بود دوستيها و مهربانيها يادهمه كه او
چون كه اولباشد كلاس آموزگاران همه از تجليل كنيدتا چاپ را خط
نيمكت روي نخستبار كه هستند بچههايي مراقب پروانهوار و ميسوزند شمع
.ميكنند تجربه را مدرسه و درس و مينشينند مدرسه
ابتدايي اول كلاس آموزگار يك