پنجم ، شماره 1276 ژوئن 1997 ، سال خرداد 1376 ، 11 چهارشنبه 21
|
|
را خود ديرينه شهرت خوروبيابانك
بازمييابد
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
را خوروبيابانك حتي كه سياحان و نويسندگان از برخي نوشته بنابر
نيز فقر بيابان آن به آورده قلم به كوير وسط در را آنجا اند ، نديده
و نمك كوير مجاورت در منطقه اين زيرا تصورات برخلاف كلا كه گفتهاند
و دارد و داشته وجود سبز و پربوته بيابانهاي آن اطراف در و واقع لوت
وسيع است منطقهاي است ، فراواني زيرزميني ذخاير و طبيعي منابع داراي
.ساله هزار چند قدمت به روستاهايي با
بودن مستور و شرقيآن نواحي در جنگل وجود واسطه به پيشين سنوات در
در نخل وجود و تاق و بنه كوهيو بادام درختان از دشتها و كوهها
مذكور منابع از مردم حاصلخيز املاك باغاتو داشتن و آن مزارع
چوب از ذغال تهيه و دستساز وسايل توليد با و ميبردند شاياني استفاده
انقوزه ، قبيل از بياباني فراوردههاي نيز و جنگلي و كوهي درختان
ديگر نقاط به حمل قابل و انبوه نحو به غيره و تخمه و بالنگ زيره ،
را خودكفائي زندگي و بودند برخوردار خوبي مالي وضع از اهالي
وجود واسطه به كشاورزي و طبيعي منابع از استفاده بر علاوه و داشتهاند
و خار و ترخ -قيچ چون بياباني بوتههاي از پوشيده و سرسبز بيابانهاي
قرون در و است بوده شتر خصوص به پرورشدام براي مناسبي محل غيره
مختلفياز افراد و اقوام خدادادي منابع همين وجود بهعلت متمادي
و زمان مرور اثر وليدر گزيدهاند سكني و مهاجرت آنجا به نواحي ساير
آسماني ، نزولات شدن كم و محل منابعطبيعي از بيرويه بهرهبرداري
كمي موجب كه نحوي به يافت تقليل ممكن حداقل به مراتع گياهي پوششهاي
تا كه گرديد شهرها سوي به اهالي از عدهاي مجدد مهاجرت و مردم درامد
.داشت ادامه قبل سال چند
آثار نيز منطقهو اين بودن آباد برگرديم عقب به هرچه بنابراين
و ويران نيمه و موجود حال در و شده نابود قلعههاي و دور اقوام زيستي
خاصه ميگردد ، مشهود آن جاي جاي در سرزمين اين قدمت ديگر متعدد آثار
ريشههاي با نقاط اسامي و آن روستاهاي در باستاني لهجههاي وجود آنكه
و (فعلي ارديب) ارابه و (فعلي ايراج) ايرا چون اوستائي و آريائي
مسجل آنجا ديرين سابقه غيره و بازياب و بهين و (مهرجان) مهرگان
.ميگردد
بيابان نام به اوليههجري سدههاي در را خوروبيابانك تاريخي متون در
به جندق و بياذه اسامي و فارسناميدهاند و خراسان صحراي و بزرگ
جندق يا بيابانك نام به بعدها كه ميباشد بزرگ بيابان معني همان عربي
وضعيت به بنا كه يافت شهرت خوروبيابانك نام به قاجاريه از بعد و
و مستقل نيز گاهي و كوير مجاور شهرهاي از يكي تابع زمان هر اقليمي
.ميباشد نائين شهرستان تابع هماكنون
فارسي زبان درامتزاج كه يادآوريست به لازم آن تسميه وجه يافتن براي
ميرفت كار به گ آن در كه كلمات برخياز هجري اوليه قرون در عربي و
به هم بزرگ بيابان و گرديد عربي كلمات از بسياري شدو تبديل ك به
باقي وضع همان به حال به تا و شد مصطلح بيابانك نام به و تصغير ك
قبل سال هزارها در آنجا كه است معني بدان خور تسميه وجه و است مانده
به رود پيش خشكي در كه دريا از رشتهاي كلا و داشته وجود مركزي درياي
نام اين و است فراوان آن مشابه اسامي ايران در و ميگفتهاند خور آن
آنست ميباشد اهميت حائز كه مطلبي ميباشد خور شهر باستاني اسامي از
آنكه بخصوص و منطقه اين در آتي و فعلي پيشرفتهاي علت به كه
زمان دارد قرار اسلامي جمهوري محترم مسئولين توجه مورد بيابانزدايي
جنبه كه ديگري نام و يابد تغيير بيابانك و خور نام كه رسيده آن
انتخاب آن براي باشد موجود پيشرفتهاي با منطبق و حفظ آن تاريخي
كنند انتخاب منطقه اين براي نامي مبصرين و مطلعين كه است اميد.گردد
تناقضگوئي دچار خود سكونت و زادگاه معرفي در ولايت اين مردم كه
.نشوند
تاريخي وجنبه ميرسد نظر به مناسب بيابانك و خور براي كه اسامي
اينكه توضيح دشت ايران -بهينشهر - كيانيه - مكان ايران مانند دارد
كلمه و بوده آرياها اوليه جايگاه تاريخي طبقمدارك بيابانك و خور
و كيانيان سلسله آنكه جهت به كيانيه -گرفته نشئت مكان آن از ايران
.ميزيستهاند هم منطقه اين در آنها از بعد و قبل اقوام ساير و پارتها
ثابتي فرزين