پنجم ، شماره 1285 ژوئن 1997 ، سال تير 1376 ، 22 يكشنبه 1
|
|
شريعتي انديشه بنيانهاي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
آخر بخش شريعتي آرمانهاي و انديشهها
خداوند يگانگي و وحدت صرفا از بيشتر چيزي توحيد شريعتي ، نگاه در
است ، جهانبيني يك توحيد هست ، هم همهءموحدان قبول مورد البته كه است
وآخرت ، طبيعت دنيا به آن تقسيم نه وحدت يك صورت به جهاناست همهء تلقي
جسم و روح و معني و ماده طبيعت ، ماوراء و
شريعتي علي ازآرمانخواهي ملهم عميقا نگرش اين طرفداران از بسياري
اسلامي راديكاليسم مبلغ و معلم مردميترين و محبوبترين (1356-1312)
هم و سخنران ، هم بود ، معلم هم كه شريعتيجديدند ايران در
از نقطه درهيچ ديگري مسلمان متفكر هيچ كه داشته نفوذي نظريهپرداز ،
نظري مباني پروردن و درپيشبردن فقط نه نفوذ اين و نداشته ، اسلام جهان
اشاعه در بلكه ميفهمند ، تحصيلكرده جوانان آنچنانكه اسلامي سوسياليسم
معيارهاي ازنظر شايد او آثاراست بوده نيز مبارز اسلام دادنويژگيهاي
آثار اين هم واقع در و داشتهباشد ، ايراد و عيب مدرسي و قديمي تحقيق
و اصطلاحات كه چرا ميگيرد قرار ديني متون آثارو حوزهدقيق از خارج
اصولي ازعقايد تازهاي تفسيرهاي و تعبير نيز و فراوان مفاهيمبيگانه
نيز اسلام از او شناختي عميقاجامعه برداشت.بردارد در كهن اساسي و
از كربن هانري عرفاني برداشت با كه باشد طبعكساني مخالف بشدت بسا چه
عنوان رابه دين شريعتي كه است درست.مانوسند تشيع ، از وبويژه اسلام
و تلاش صلاي مدام كه وليآرمانخواهييي ميگيرد ، نظر در آرمانخواهي يك
امام به منسوب است قولي نوشتههايش در او كلي شعار.درميدهد مبارزه
در.قول همين از تعبيرهايديگري يا جهاد ، و عقيده الحياه ان:(ع)حسين
و الهيات ، تاريخ ، شناسي ، اسطوره) اسلامي جنبههايفرهنگ همه او تعاليم
دو هر كه است عمل و دادننظر جوش ضرورت تابع (فقه از حتيعناصري
را كلاميش عقايد كه است ايراني نخستيننويسنده او.توحيدند اصل جلوه
كه است اصطلاحجهانبينيكلمهاي اين و است ، كرده جهانبيني به تبديل
يك معادل عنوان به بيست سالهايدهه اوايل در ايراني ماركسيستهاي
درفارسي چه كردهاند ، وضع Weltanschauung سياسي معتقداتدنيوي از نظام
بوده نظر مورد جهان يا عالممادي كه معناست اين مفيد تركيب اين قديم ،
.ياجان معنوي عالم نه است
است ، خداوند ويگانگي وحدت صرفا از بيشتر چيزي توحيد معني ، اين در
يكجهانبيني عنوان به اما.هست همهموحدان قبول مورد البته كه
همه تلقي توحيدي ازجهانبيني مقصودم و نظريه.ميگويم من كه است
و طبيعت آخرت ، و دنيا به آن تقسيم نه وحدت ، يك صورت به است جهان
صورت به وجود همه تلقي يعني.جسم و روح معني ، و ماده طبيعت ، ماوراء
و احساس و خرد ارادهو يك داراي و شاعر زنده اندام يك و كل يك
يكنظريه عنوان به فقط اما توحيدمعتقدند ، به خيليها...هدف
به را منآن اما.بيشتر نه و همين بيشتر ، نه و است يكي خدا.فلسفي
طرح را آن مفهوم اين به اسلام كه معتقدم و ميفهمم جهانبيني يك عنوان
شرك كه معني بدين ميبينم ، زاويه همين از هم را چنانكهشرك ميكند ،
پر ناهماهنگ مجموعه عنوان به است جهان تلقي است ، جهانبيني يك نيز
و ناهمساز مستقل قطبهاي داراي ;تجانس عدم و تناقض و تفرقه از
و هدفها و ضابطهها و حسابها و خواستها و ذاتها و متنافر حركتهاي
شرك و ميبيند امپراتوري يك را جهان توحيد.نامربوط و متفرق ارادههاي
ميكند اشاره توحيد سياسي و اجتماعي استلزامات به سپسفئوداليسم يك
كه است تضادهائي همه نفي مستلزم توحيدي جهانبيني چنين ميگويد و
طبقاتي ، تضادهاحقوقي ، اين اينكه از اعم است ، آدمي پيشرفت مانع
فطري ذاتي ، (ژنتيك) ارثي خوني ، خاكي ، قومي ، نژادي ، سياسي ، اجتماعي ،
و ماترياليسم نفي با همراه كه جهانبينييي ، چنينباشد اقتصادي حتي و
مذهبي عميقا متفكر يك را شريعتي وجه هيچ به است تجربه اصالت
ماده ذاتي هماهنگي و سازگاري باب در شديدش تاكيد چنانكه نمينماياند ،
و:دارد برخورد دنيوي زندگي از قرآن نكوهش با جسم و روح و معني و
انما ;انعام ، 32..خير الاخره للدار و لهو و الالعب الدنيا ماالحياه
متاع الا الحياهالدنيا ما و ;محمد ، 36..لهو و لعب الحياهالدنيا
طرفداران تا ميپيمايد را درازي راه ولي.حديد ، 20...الغرور ،
اين براي و بجويد را خاطرشان يا كند سلاح خلع را ديالكتيك ماترياليسم
از اعم انسان ، رستگاري كه است برآن نيز اسلام كه ميكند اثبات كار
در نيست ، آرامناپذير و دروني كشاكشي برآيند جز چيزي معنوي ، يا مادي
كه توحيد ، اصل نهايي پيروزي تا اجتماعي و فردي زندگي سطوح همه
و طبيعت و ميپيوندد ، باز را انسان هستي پراكنده و متعارض اجزاي
عنوان به را مطلق برابري و ميآورد گرد وحداني جهان يك در را جامعه
را ديالكتيك اصطلاح شريعتي.ميدارد مستقر اجتماعي زندگي اوليه شرط
يك جستوجوي حتي عربش ، همتايان از بعضي برخلاف و ;ميبرد بكار آزادانه
يا جدالي يا جدلي مثلا نظير فارسي يا عربي از اعم) اسلامي معادل
نظر ازنميداند لازم آن براي (قديميند معادلهاينسبتا كه را جداليه
ديگر و تاريخاست فلسفه يكي ديالكتيك اصل مهم كاربرد دوزمينه او
چهارچوب يك عنوان به قابيل هابيلو داستان از استفاده با.جامعهشناسي
اين از يك هر كه مخالف نيروي دو بين راكشاكشي تاريخ استعاري ،
با داستان اين قرآنبه.ميكند تصوير آنهاست از يكي نماينده و دوشخصيت
.قابيل و هابيل بردن نام حتي ميكند ، بدون اشاره تمامتر هرچه ايجاز
ميدهدكه امكان شريعتي به امر همين.ميگردد ظاهر درتفاسير دو اين اسم
موضع بيآنكه سابقهندارد ، قديم تفاسير در كه شيوهاي به را داستان
فحوائي داستان اين.كند تفسير و بدهدتعبير نشان خود از بدعتگرانهاي
غيرمسلماننيزكه يا مسلمان از اعم ديندار مفسران و اخلاقيدارد آشكارا ،
همين نديدهاند ، ويژهبرادركشي به قتل و طمع محكومسازي جز چيزي آن در
دارد استشعار اخلاقي بعد اين به نيز شريعتيكردهاند آن از را برداشت
صلحدوست ، ايمان ، با انساني هابيل:سنخ دو بين تضاد بر تاكيدرا و
جنبه به فقط ولي.برادركشميگذارد متجاوز شهوتپرست قابيل و فداكار ،
و رواني خودتحليل آنچه مدد به ميكوشد نميشود ، و راضي داستان اخلاقي
عمقداستان به مينامد طبقهشان و شغل و محيط جامعهشناسي علميو تعليل
و هابيل بين نزاع علتواقعي كه است اين بررسي اين نتيجه.پيببرد
نظامهاي و توليد زيربناي يعني كارشان متضاد شيوههاي در قابيل
:مختلفشان طبقاتي موقع در كوتاهتر تعبير به و است ، نهفته اقتصاديشان
قابيل و است توليد ابزار جمعي مالكيت دوره نماينده و دامدار هابيل
.است خصوصي مالكيت نظام استقرار و كشاورزي دوره نماينده و مالك
شمردن منتفي از است عبارت عمدتا مدعا اين تاييد در او استدلال
دوبرادر شخصيت بين نهادن فرق در ميتوانستند كه عواملي از بسياري
خانوادگي زمينه از نميتوانناشي را آنها تفاوت ميگويد.باشند موثر
تعلق نژاد يك به و مادرند و پدر يك از هردو چه دانست ، محيطشان يا
و وتربيتي تعليمي عوامل.بارآمدهاند يكسان محيطهاي ودر دارند
مرحله آن در چه باشد ، شده تفاوت اين باعث نميتواند نيز فرهنگي
اين در تفاوت كه بوده نرفته پيش حد آن تا اجتماعي زندگي ابتدايي ،
باقي آنچه شريعتي ، تحليل طبق بنابراين.باشد معتنابه بتواند مورد ،
و فرق اين باعث ميتواند كه است طبقاتي موقع و اقتصادي زندگي ميماند
عامل به اشارهاي او تحليل كه است ذكر شايان نكته اين.باشد فاصله
ميشود ، شمرده عامل قطعيترين ديني تبيينهاي در معمولا كه فردي فطرت
يا الهي اراده به يا كه است رفتاري انگاره فطرت ، از منظور.است نشده
يا گرفتاري به كه است مقدر دو ، هر از تركيبي يا فردي اقدام و عمل
بهديالكتيك او دقيقتر توجه در نظرگاه همين.بينجامد رستگاري
از ماركس ردهبندي او.است شده اتخاذ نيز تاريخ مراحل و جامعهشناسي
قول به يا سرفداري و بردهداري اوليه ، اشتراك) مرحله پنج به را تاريخ
و بوروژوازي ، يا سرمايهداري و تيولداري يا فئوداليسم سرواژي ، او
معيارهاي ماركس كه ميكند انتقاد ولي ميكند نقل (پرولتاريا پيروزي
كرده خلط را توليد ابزارهاي شكل و طبقاتي ، روابط شكل مالكيت ، شكل
زيربنا يك اساسا اول مرحله چهار كه دارد دريافتي چنين خود وي.است
است آخر مرحله فقط توليد ، منابع و ابزارها خصوصي مالكيت يعني دارند ،
هم همابزار ، ) دو هر همگاني مالكيت يعني دارد خصيصهجداگانهاي كه
ميتواند زيربنا دو فقط و فقط تاريخ طول در كه است آن بر لذا(منابع
سرمايهدارياست ، از فئوداليسم بين فارق فيالمثل آنچه.باشد داشته وجود
شكل نتيجه در و شكلتوليد و است توليد ابزارهاي بلكه نيست ، زيربنا
يعني دهد رخ است ممكن گاه هم اين همچنانكهعكس:توليد روابط بيروني
زيربنا ، تحول ولي بمانند ثابت ميتوانند توليد روابط شكلو ابزارها ،
يا انقلاب ، طريق از ميتواند كشاورزي جامعه يك فيالمثل.بيابد اساسي
گذرانده را توليد ابزارهاي كاپيتاليستي بيآنكهدگرديسي كودتا ، يا جنگ
و اينطبعآزمايي از شريعتي كه نتيجهاي.برسد سوسياليسم به باشد ،
بر دائر اوست پيشين مجددپيشنهاد تاييد ميگيرد جامعهشناختي نقادي
قطب (دارد1 وجود قطب دو فقط جامعه ونيزدر تاريخ در:اينكه
و اشراف مترفيعني يا) ملاء و مالك ،(مالكيت) ملك از قابيلمتشكل
و الله از متشكل هابيل قطب (راهب ، 2 متحدشان و (زور و زر خداوندان
به جامعه حقوق از سخن كه هرجا را اصطلاح دو قرآناين و ،(مردم) ناس
شريعتي.بكارميبرد همسان و مترادف كمابيش صورت به ميرود ، طوركلي
انتظار با توام خوشبيني قطب ايندو بين كشاكش نتيجه پيشبيني براي
جانشين جهانيند ، نهايي بهروزي به قائل راكه شيعه فرج و ظهور
كه يكانقلابجبري با فقط كشاكش اين او نظر طبق:جبرانگاريميكند
نظام كه جهاني در پايانميگيرد ، ساخت خواهد برقرار را هابيلي نظام
برابر در انقلاب ، و حركت مذهبآگاهي ، برابرشرك ، در انساني وحدت
در انساني وعدالت وحدت نظام موجود ، وضع توجيه و تخدير و مذهبخدعه
.قرارميگيرد نژادي و طبقاتي تبعيض برابر
فينفسه بيگانه و جديد مفاهيم با ديني معارف از بيپروايي تركيب چنين
و برانگيزاننده بهشدت مذهبي محققان و متفكران درنظر ميتواند
.برخورندهباشد
از شريعتي نيرومند آميزه كه است اين است مسلم كه چيزي گفت بايد ولي
ايران در را اسلام كه است بوده موفق اجتماعي عدالت و آرمانها
جوانانمبارز از عظيمي انبوه براي مبارزه ايدئولوژي تنها معاصر
.ميشدند دستچپي و آموزههايدنيوي جذب اينصورت درغير كه بگرداند ،
حميدعنايت دكتر شادروان