پنجم ، شماره 1287 ژوئن 1997 ، سال تير 1376 ، 24 سهشنبه 3
|
|
...وجود زمرآت ما عكس شده ظاهر
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
گلستان گالري در ميرصادقي ژاكلين عكس نمايشگاه بهانه به
گالري در تير اول تا خرداد از 26 ميرصادقي ژاكلين عكسهاي نمايشگاه
تركيه ازمير در سال 1340 به ايراني هنرمند اين.است گلستانداير
ادامه براي بعدها و كرد سپري سوئيس در را كودكي سالهايشد متولد
كارشناسي دريافت با سال 1983 در.آمريكارفت و انگلستان به تحصيلات
آيوا ايالتي دانشگاه جمعياز ارتباط و خبرنگاري رشته در ارشد
در دهكده فرهنگييك و اجتماعي اوضاع به عكاسي نگاه.شد فارغالتحصيل
جديدنبال را عكاسي كار زمان همين از كه بود وي تز موضوع فرانسه جنوب
ايران در بسياري دستهجمعي و فردي نمايشگاههاي در حال به تا وي.كرد
از عكاسي به او علاقه حاضر حال در.است كرده شركت جهان كشورهاي وساير
.است بيجان طبيعت و معماري ، طبيعت
به صادقي ميرحسين جديد ميشودنمايشگاه كوزهها مجذوب عكاس كه وقتي
:است نوشته موضوع بهاين علاقهاش توضيح در او.دارد اختصاص كوزهها
كوزهگري هميشه واقع دربرميگردد پيش وقت خيلي به كوزهها به من علاقه
هميشه ندارد عيبي..و كرد غلبه من بر عكاسي هنر اما داشتم ، دوست را
عكس مورد در.كرد فراهم را خاطر رضايت و كرد ، تلفيق را علائق ميشود
.هستند بيجان نوعيطبيعت اينها كه بگوئيد ميتوانيد كوزهها
اين به خواستم آدمي ، دستي كارهاي كهنترين از يكي يادآوردن به براي
.ببخشم جان طبيعتهايبيجان
قديمي عكسهاي رنگ به را گلدان يا كوزه اما سفيدند ، و سياه عكسهايم
و است ساخته را آنها كه دستي گرماي يادآوري براي شايد.رنگزدهام
بطن يادآور كوزه شكل شايد آنها ، اصلي اشكال كردن زنده براي شايد يا
...زندگيباشد جوشان چشمه و مادر
منطقهاي در من.كويري مناظر تا برفي مناظر از.مناظراند ديگرم ، علاقه
بيابانهاي به مرا سرنوشت دست تا - سوئيس - شدهام كوهستانيزاده
.بياورد ساوه شهرستان
به تا شد باعث همين و ديگر ، نهايتي به نهايت يك از دلچسب انتقالي
زمان نه و خاصي ، نام نه دارد ، خاصي مكان نه طبيعت كه آورم ياد
هم و ميشوند يافت سوئيس درژوراي هم برف ، از پوشيده درختان.خاصي
.بيابانهايساوه در
منطقهاي مختص و است جائي همه آن هواي و حال كه فضائي.شن تا برف از
.خاصينيست
عكاسي هنر لطف به.كرد تلفيق را علائق ميشود هميشه كه ميگويم هم باز
از گذر با.يافتم را طبيعت نهايت سراب ، - نامگذر با درمونتاژي
فرا تجربه يك هميشه كوير ولي.بالعكس و كويري طبيعتي به سرسبز طبيعت
.است فضا
را محدوديتها تمام و ميآيد حركت به روان ضرباهنگرمل با كه فضائي
تا.ميكند محو را هويتها تمام و ميبرد را ريشهها تمام پاكميشويد ،
و...بودن هماهنگيوجود هماهنگي مگر نميماند چيزي ديگر كه جائي
.ميشود متولد عكسها از رباعي يك سان بدين
:جامي اشعار از رباعي يك
وجود اعتبارات و وجوه ماييم
وجود ذات عارض علم و خارج در
مستوريم عدم ظلمت پرده در
وجود مرآت ز ما عكس شده ظاهر