پنجم ، شماره 1288 ژوئن 1997 ، سال تير 1376 ، 25 چهارشنبه 4
|
|
است نياز بردباري به فقط
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
برامس يوهانس سالمرگ صدمين مناسبت به
نه نودو فاماژور در ويولونسل تصنيفسونات براي سال 1886 در برامس
كرد دريافت مارك هزار
مي هفتم در وي.است برامس يوهانس سالمرگ صدمين سال 1997:اشاره
اوليه درسهاي پدرش نزد كودكي از و شد متولد هامبورگ در سال 1833
در پيانو نوازندگي كار به جواني سالهاي در.گرفت فرا را موسيقي
را خويش زندگي مخارج تا پرداخت بزمي موسيقي وتنظيم تماشاخانهها
و ديداركلارا.كرد نابود را آثارش اين تمامي بعدها اما كند تامين
درزندگي تحولي سرآغاز بولو فون هانس با ملاقات همچنين و شومان رابرت
سال 1862 برامسدر.كرد خلق را آثارش ويمهمترين آن از پس و بود برامس
همين در سال1897 در و كرد آغاز را آرامي آنجازندگي در و رفت وين به
كه زماني تا و كرد راشمارهبندي خود قطعات و آثار برامسگذشت در شهر
اپوس 122 مرگش از پس.بود كرده شمارهگذاري خود را اثر زندهبود 121
مجموعه بزرگترين.شدند اوشمرده آثار از ديگر شماره بدون اثر و38
كه شده تاسيس لوبك دانشكدهموسيقي در برامس زندگي اسناد و آثار
پژوهشهاي كليه مركز دراين.ميشود اداره هافمان كورت و رنات توسط
ميگذرد نظرتان از كه مطلبيميگيرد انجام نيز برامس آثار به مربوط
.است شده نوشته برامس مرگ سال صدمين دليل به
را او عدهاي ميگيرد؟ قرار كدامگروهبندي در برامس يوهانس
هنرمنداني انقلابي خصوصيات از راعاري او و ميخوانند سنت احياكننده
نمونه برامس يوهانس افرادي چنين براي.ميدانند واگنر چونريچارد
:ديدهاند آموزش سنتي شيوه به كه است متوسط طبقه روشنفكران از كاملي
موسيقي توانست كند فكر آينده به اينكه بدون كه است آهنگسازي برامس
.دهد جاي مردم دلهاي در را خود
.هستند عقيده هم شومان بارابرت او بسيار علاقهمندان ديگر ، سوي از
عنوانراههاي با ماندني ياد به مقالهاي نوشتن با سال 1853 شوماندر
الههاي چون را برامس فراواني اشتياق و شور با ،(Neue Bahnen) تازه
را برامس نام همه كه مييابد اطمينان مقاله اين با و ميكند توصيف
.نميكند بسنده شاعرانه نثر نوشتن به تنها شومان اما.شنيد خواهند
ميكند راپيريزي جوان قهرمان اين اساسارتقاي جديت با آن از پس وي
.است پرداخته هنر كسب به هنر شرايط دردشوارترين برامس ميگويد و
را كهپيانو مينواخت تسلطي چنان با را پيانو برامس شومان ، گفته به
سوناتهايي.ميكرد تبديل شاديآور نواهاي و مرثيهها از اركستري به
و كردهاند پنهان را كاملي سمفوني خود درون در ميرسيد نظر به كه نوشت
داشتند نامعمول طبيعتي حدي كهتا بود كرده خلق پيانو براي قطعاتي
ميتوان خلاصه بهطور.ميخورد چشم به آنها فرم در فراواني ظرافت اما
رموز به را شگفتانگيزتري نابغهنگاههاي اين بود معتقد شومان كه گفت
.كرد خواهد عرضه خرد جهان
همين به نيز وي مخالفان بوداما برامس علاقهمندان سخنان اينها
سرسختترين از يكي هوگوولف.داشتند تبحر سخنگويي اندازهدر
لحن تنها و.ميكرد پافشاري بسياربرنظرش شومان مانند مخالفانبرامس
از بيش انديشه بدون هنر برامس آثار در:بود متفاوت او گفتارشبا
او سمفونيهاي بگويد كه رفت پيش آنجا ولفتا.ميخورد چشم به چيزي هر
ذهني و بيهوده تلاشي از نشان كه دروغين ، بامحتوايي بودند ، بد بسيار
:بود روشن كاملا برامس موضوع ولف براي.دارند مغشوش
سرعتي همان به و بود نهاده قدم درآن آهنگساز اين كه تازهاي راههاي
برامستحت آيا.بيحاصل پايان يك:مييافت پايان بود شده آغاز كه
قرارميگرفت؟ داوريهايي چنين تاثير
كاهش باعث داوريهايي چنين اينكهحداقل يا نه ، مستقيم بطور شايد
اعتماد خود به برامس كه بگوئيم نتوانيم اگر.نميشد او نفس به اعتماد
به كامل اطمينان كه بگوئيم ميتوانيم حداقل داشت ، كامل نفس به
او ناراحتي باعث سخناني چنين اين بنابر و داشت خويش استعداد
.نميشدند
وي به را اظهاراتي چنين بودهيچوقت اشرافي خانوادهاي برامس اگر
قديمي بخشهاي از گانگويرتل درمنطقه برامس اما.نميدادند نسبت
اويك پدرداشت معمولي وخانوادهاي بود شده متولد هامبورگ شهر
نوازندگي به بعدها و ميكرد خدمت بورگرو در كه بود زن شيپور
سادهاي زندگي آنان.پرداخت شهر اركستر در double bass (كنترباس)
برامس روي بر زندگي اين كه است فراواني تاثير مهم مسئله اما داشتند
دوران اين در او زندگي بارز خصوصيت دلچسب اما دشوار.است داشته
اين نوشتهاند را برامس نامه زندگي كه كساني از بسياري و است عمرش
باشد گستاخ صريح ، ميتوانست او كه ميشود گفته.بردهاند بكار را عبارت
در برامس طولاني تجربه:ميگويند او درباره نيز را افسانه اين و
مهارت با را بزمي موسيقي هرگونه تا ساخت قادر را او تماشاخانهها
به مسئله اين اما.بخواند موسيقي درباره كتابي همزمان و بنوازد تمام
.نكرد وارد لطمهاي هيچ او خود موسيقي
اصلي درونمايه هنري ذوق بهموسيقيو اشتياق اين درخشان ، شعله اين
عقايد ميگوئيم ، سخن برامس گرايشات از كه هنگامي.اوست آثار تمامي
محافظهكارانه ديدگاههايي او كه نيست شكي.ميشود ابراز متفاوتي
موهومي حرف است بوده مرتجع او كه بگيريم نتيجه اگر اما داشته ،
مترقي رابرامس او بعدها شونبرگ چراآرنولد اينكه.زدهايم
تكنيكدگرگوني و مجلسي موسيقي ارايه در او باارزش ژانر به ميخواند ،
آموخته برامس از كه نكته چهار به شونبرگدارد ارتباط او تكامل روبه
عبارات ، به توجه و تكامل زماني ، دگرگونيهاي:ميكند اشاره چنين
براي بيشتري فضاي به نياز اگر اينكه ديگر نكته.اثر پيكره ساختار
حركتها ، ساخت براي قانونمند شيوه يك از بايد دارد وجود صراحت و دقت
.كرد استفاده پرمايگي و صرفهجويي
احترام ضمن و بسازد آهنگ صرفهجويي عين در چگونه كه بود آموخته برامس
از بتهوون ، و هايدن موتسارت ، باخ ، بخصوص خود پيشينيان به گذاشتن
استادان كار سبك در انقلابي تا كرد تلاش اين بنابر.نميكرد پيروي آنان
ليستو فرانتس برخلاف موقعيتي رادر خود عمدا و آورد بوجود پيشين
جديدياز اجراهاي با را خود برامسپيوسته.داد قرار واگنر ريچارد
فراوانو اشتياق با او.ميكرد نيزمشغول كوپر و هندل باخ ، آثار
.مينوشت باره اين در چيزي ميگفتيا سخن موسيقي از باطني ميل
سال1857 اكتبر در.دارد ادبي كهاستعداد نكرد ادعا هيچگاه برامس
خودرا سخنان اينگونه كه ببخشيد مرا:نوشت چنين كلاراشومان به
كه هيچگاهنياموختهام من.بنويسم واقعانميتوانم اما ميكنم ابراز
.كنم بيان مناسبي شيوه به را آنها و ببخشم خويشساماني تفكرات به
براي كه هنگاميبود قهاري نامهنگار برامس اينجاست اصلي نكته البته
براي كه نامههايي با كاملا نامههايش لحن مينوشت ، دوستانش و ناشران
.بود متفاوت ;مينوشت شومان كلارا
شرايط از ناشي مسئله اين و نداشت چنداني معاشرت ديگران با برامس
.است ناگوار بسيار جوان يك براي كه شرايطي.بود كودكياش دوران دشوار
يا نبودهام راضي خودم از هيچگاه من:نوشت كلارا به سال 1858 در وي
براي من توانايي يا ميل اما.داشتهام احساسي چنين بندرت بسيار حداقل
است اندك آنچنان ديگران به نسبت استعداد يا ذوق نداشتن از كردن شكوه
.ميرسم نظر به متفاوت كاملا ناخودآگاه گونهاي به همواره كه
آلماني يك همواره او آورد بدست كهبرامس موفقيتهايي تمام بهرغم
.ظرافت و خودنمايي هيچگونه بدون ;ماند باقي متوسط طبقه از آبرومند
برامس از ميتوان كه است توصيفي كاملترين آلماني آهنگساز شهروند يك
.كرد ارائه
واگنر يا ليست فراگير و روشنفكرانه بهشهرت نتوانست هيچگاه برامس
به سفر دوران در حتي خويش اهداف و نيات بيان براي اوبيابد دست
رهبري مينواخت ، كامل موفقيت با برامس.نگفت سخن آلماني از غير زباني
آهنگسازان ساير برخلافميكرد تصنيف موسيقي و ميگرفت بعهده را اركستر
مثل اثري براي ابتدا در وي.بود برامس اصلي درامد منبع موسيقي
هزار تا 15 بعدها اما كرد ماركدريافت هزار دو اپوس 45 دوئيچ ، ركوئيم
سونات خلق براي سال 1886 در برامس.كرد دريافت سمفوني هر براي مارك
.كرد دريافت مارك هزار نه نودو فاماژور ، ويولونسلدر
خويش همعصران مانند و نداشت مرفهي زندگي هيچگاه وي وجود اين با
اهميت برامس براي آنچه.نبود خويش زندگي ظواهر آراستن انديشه در
از حتيپس نشدن تسليم و اجرا به تمايل مداوم ، كار وظيفه ، احساس داشت
.افزايشميدهد را انسان توان همواره عاداترايج با مقابله.بود شكست
به نسبت كهابتدا كساني از بعضي رواجيافت ، بعدها او آثار شك بدون
با مقايسه در.پرداختند او از طرفداري به بودندبعدها بدبين او
او باخ ، بويژه مينگريست احترام ديده به آنها به برامس كه كساني
يك برامس چه اگراست تنبل نامهنگاري در كه شمارميآمد به آهنگسازي
قرن خاص منطق اين اما ميرفت ، شمار به هنرمند نيمه -آهنگساز نيمه
.ميشد او آشفتگي باعث همواره نوزدهم
آراستگي به شد روبرو فراوان موفقيتمالي با كه هنگامي حتي برامس
او اما ميخواندند بتهوون راجانشين او چه اگر.نميكرد توجهي ظاهر
مبالغه به را شكستهنفسي وهمواره داشت آگاهي خويش بهمحدوديتهاي
ژانرهاي تمامي با نبود ، پرمدعا و متظاهر كه وجودي با.ميداد ترجيح
براي آوازهايي پيانو ، سوناتهاي وداشت آشنايي موسيقي (نوعهاي)
آوازهاي ويلن ، و پيانو كنسرتوهاي اركستري ، اثار تكخواني ، يا كورال
.است كرده تصنيف پرلودكورال و زهي سازهاي كوارتتهاي كاپلا ،
وي.شدهبود غالب او بر ناگواري برامساحساس عمر پاياني روزهاي در
مارس در 29 سپس.است كرده بيان را مسئله سال 1897اين مارس ماه در
و ميكشد رنج كبد دردمزمن از كه نوشت خويش براينامادري سال همان
ابراز خويش نامه ادامه در وي.بنويسد نامه ديگران براي نميتواند
نياز بردباري به تنها هميشه مانند و نيست نگراني جاي كه بود كرده
.دارد
هنورمردم كه است مانده بجا او ازآثار مجموعهاي برامس مرگ از پس
.ميدهد قرار تاثير تحت را آنان نوعي به كه موسيقي ميدهد ، تكان را
.نميخواست اين از بيش چيزي برامسهيچگاه يوهانس شك بدون
:منبع
Deutschland