پنجم ، شماره 1291 ژوئن 1997 ، سال تير 1376 ، 30 دوشنبه 9
|
|
نيست جنگ نبودن در فقط صلح
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(سال 1868) وصلح جنگ نوشتن زمان در تولستوي
انديشههايش و تولستوي لئو درباره
بلكه نميپردازد ، بيروني و ظاهري صلح و جنگ به تماما صلح و جنگ
ميگذارد نمايش به آدمها درون در را صلح و جنگ
طييك جهانبگلو رامين وسيله لئوتولستويبه انديشههاي و زندگي
وبررسي بحث ايران تاريخ نشر محل تيرماهدر دوم روز در سخنراني
.شد
زندگياين رخدادهاي بر مروري گفتارخود آغاز از پيش جهانبگلو
تبار با را شنوندگان و داد انجام نوزدهم قرن روسيه بزرگ نويسنده
پدر دادن دست از:از بودند عبارت وقايع اين اهم.كرد آشنا اشرافياو ،
با پيش از بيش نزديكي و قفقاز جنگ در جستن شركت كودكي ، در مادر و
نوشته روال همينطور و ازدواج مغربزمين ، ادب و فرهنگ با آشنايي مرگ ،
.مرگ و..تولستوي متعدد داستانهاي شدن
اساسي مسائل بر عمدتا را خود گفتههاي محور كه سخنران
مذهب و انجيل از را تولستوي تاثيرپذيري بود ، گذاشته تولستوي انديشه
بعدها كه برشمرد او انديشههاي و زندگي اصلي مولفههاي از يكي مسيح
شده ديده اخلاقياش آموزههاي نيز و رمانها در آن بسيار تاثيرات نيز ،
.است
(سال 1900)گوركي ماكسيم كنار در تولستوي
پايانرسيد ، به ميلادي در 1912 سال از82 پس كه را تولستوي زندگي
حال همه در تولستوي كه چرا حقيقتدانستهاند ، دائم جستجوي نوعي
كه گاه آن چه و ميكند شركت جنگ در كه گاه آن چه است ، حقيقت جستجوگر
منحط را شهري طبقه و اشراف زندگي و مينوردد خود اشرافي تبار بر
اصلي مرامهاي از كليسا ، ميكند اعلام كه بعدتر همينطور و ميشمارد
كه گاه آن چه و ميكند حمايت منحط دولتهاي از و افتاده دور مسيحيت
.ميداند خداوند با اتصال و شناخت راه را طبيعت و انسان به عشق
را وآن مينويسد سال هفت طول در صلحرا و جنگ كه هنگامي تولستوي
كننده تعيين نقش ميكند ، منتشر نشريات پاورقيدر صورت به مرور به
مشيت مقابل در را آنها و ميكند رد را تاريخ در ناپلئون مثل كساني
زمان اين در او تاريخي ديدگاه از منتقدين.ميشمارد ناچيز خداوندي
از ناشر نيز نينا چاپآناكار هنگام در همچنين.ميكنند انتقاد
به شدت به تولستوي كه چرا ميكند ، خودداري آن بخشهاي آخرين پذيرفتن
پاكي از انسان دوري باعث را آنها و كرده حمله اجتماعي منحط نهادهاي
.ميداند خداوند و اخلاق از دورياش نتيجه در و طبيعت و خود فطري
در روسيه ، قرن 19 بزرگ نويسنده سه گوگول ، و داستايفسكي تولستوي ،
معروف ناماينتليجنسيا به كه بودند محافلي جزو زندگيشان از دورهاي
آمد و رفت آنها با روسيه برجسته و روشنفكر چهرههاي اغلب و بود
كلي دسته دو به محافل اين.ميپرداختند نظر تبادل و بحث به و داشتند
و آن سنتهاي و قديم روسيه طرفدار كاملا آنها از يكي كه ميشدند تقسيم
و غرب تاثير تحت ديگري و بوده اشرافي مالكيت و ارتدوكس مذهب
.سنسيمون خصوص به و سوسياليستي انديشههاي همينطور و آن پيشرفتهاي
شركت آنان بحثهاي و دوم دسته محافل در گرچه بزرگ نويسنده سه اين
عده مثل گرچه آنها.ميكنند پرهيز ايدئولوژيك جهتگيري از اما دارند
برخلاف اما ناراضياند حكامش و روسيه وضعيت از همفكرانشان از بسياري
به و دروني تغييرات در ابتدا كه بيروني ، تغييرات در چارهرانه ديگران
مسيحيت احياي طرفدار نويسنده سه هر.ميدانند اخلاقيات تغيير ويژه
.دارد تفاوت كليسا تاريخي مسيحيت با گمانشان به كه هستند حقيقي
به انسان بودند معتقد شوپنهاور ، و هابس ، نيچه ، همچون انديشمنداني
نهاد يك كنترل تحت بايد هميشه و دارد بدي به ميل ذاتي خودخواهي دليل
(روسو ژانژاك همچون و) آنان برخلاف تولستوي اما باشد ، قوي اجتماعي
سالم طبيعي انسان كه ميكند فكر و انساندارد ذات به خوشبينانهاي نگاه
دور خود سلامت از را او است ممكن كه است اجتماعي وضعيت اين و است
كنار در و موازات به خدا و طبيعت انسان ، به عشق تولستوي نظر ازكند
كه است طبيعت كشف و عشق طريق از و است خداوند تجلي طبيعت.است هم
در) كهلوين هست هم دليل همين به.ميشود نزديك خداوند به انسان
به باز و ميآورد ، روي طبيعي زندگي و طبيعت به (آناكارنينا داستان
به ديگران از بيش طبعا كه -او دهقانانداستانهاي كه است دليل همين
است معتقد تولستوي.دارند درستتري و سالمتر زندگي -نزديكهستند طبيعت
خود اخلاقي آغازآموزههاي دليل همين به و است خير و پاكي منبع طبيعت
.ميدهد قرار طبيعت با انسان نزديكي و مبنايآشنايي بر را
و آناست پي در تولستوي كه است همانچيزي طبيعي هماهنگي و آرامش
تماما صلح و واقعجنگ در.است صلح و شاهكارشجنگ رمان مبناي همين
درون در را صلح و جنگ بلكه نميپردازد ، ظاهري و بيروني صلح و جنگ به
درگير ابتدا در كه رمان اين اصلي شخصيتهاي.ميگذارد نمايش به آدمها
دروني صلحي به آن پايان در سرانجام هستند ، خود با دروني جنگي
.ميرسند
درفلسفه ايمان و مرگ همچنين و بهعشق نگاهي با جهانبگلو سخنراني
.رسيد پايان به تولستوي