پنجم ، شماره 1291 ژوئن 1997 ، سال تير 1376 ، 30 دوشنبه 9
|
|
بشري حاكميت در اشتراك ;دموكراسي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
:اشاره
از پسميشود گذاشته بحث به دموكراسي مفهوم ابتدا مقاله اين طي در
مطالعه عرب جهان واقعيتهاي با را مفهوم اين ارتباط آننويسنده
كه دارد خاصي ماهيت عرب جهان جابري ، محمدعابد دكتر نظر به.ميكند
در.گفت سخن كشورها اين در دموكراسي از راحتي به نميتوان آن مطابق
دموكراسي پذيرش آينده ، و كنوني دنياي در اعراب حضور شرط حال همان
به كرد ، خواهد تنگ ممالك اين بر را فضا جهاني عرصه آن ، بدون و است
حاكميت به منوط آينده آنهادر حيات استمرار و اعراب وحدت ديگر عبارت
.است دموكراسي
مقالات سرويس
شمار به اضافي امري آنها ، كردن مطرح ظاهرا كه دارند وجود پرسشهايي
پرسشها ، اين به پاسخ كه ميكنند فكر مردم زيرا.ندارد موردي ميرودو
ميكنند تصور آنان نتيجه دراست بديهي و شده شناخته و يگانه پاسخي
امر در كردن شك آميز ، پرسش درموضعي شده شناخته پاسخ اين قراردادن كه
زيبايي و احسان و نيكوكاري نظير انساني ارزشهايوالاي همانند آشكاري
خودي به خود شكل به مردم كه است نوعپرسشهايي همان از ايناست...و
سوال مورد كه پرسشي.ميورزند آناجتناب از ناخودآگاه فشار اثر بر اما
از وهمگي هستيم دموكراسي خواهان همگي ما:كه است اين ميگيرد قرار
دموكراسي؟ چرا بپرسيم خودمان از كه اين اما.كردهايم حمايت مطلب اين
را تحملش كنوني شرايط در كم دست يا ميدانيم بد را آن كه است امري
ما ميان در كسي و ورزد اصرار خود پرسش بر ما از اگريكي اما.نداريم
فرمود كهخواهد پاسخي باشد ، داشته صدر سعه پاسخگويي براي كه باشد
چرا:بود خواهد زير اعتراضي پرسشهاي نوع از ديگر پرسشي اغلب
كه است آن معناي به اين آب؟ چرا ، هوا؟ چرا نان؟ ، چرا آزادي ،
.دارد ضرورت زندگي براي نان و آب همانند و آزادي همانند دموكراسي
پاسخ.شاعرانه پاسخ يك عنوان به فقط اما است صحيح -البته -اين
ملاحظه بدون بار اين و -عربها ما همه كه گونه همان نيز شاعرانه
.است استوار مجاز بر و دور به واقعيت از كه است پاسخي ميدانيم -كاري
ابداع وجوه از وجهي و شده بيان سخن مزاياي از مجاز ، گرفتن كار به
نكته هر بيان ، علم علماي خود قول به اما.نيست شكي اين در.است
هر در بلكه و ما كنوني وضع در -كم دست -دموكراسي مكان و دارد مكاني
.مجاز نه است واقعيت مكان وضعي ،
هستيم؟ دموكراسي خواهان چرا كه بپرسيم ازخود مسئوليت و جديت با لذا
؟ داريم انتظاري چه آن از و
نه و باشد آن پيامدهاي و دموكراسي ابعاد بايد پرسش اين طرح از هدف
فكر و شود توهم دچار كسي است زيراممكن.آن براي تعريفي صرفتدوين
بر مردم حاكميت يعني آن تعريف در كلي طور به دموكراسي از هدف كه كند
گاهي.شود خلاصه مردم اراده با ضعيفترينحالتهادرحكومت در يا مردم
نمايندگي ، مجالس خود درون يا انتخابات بههنگام ملت اراده كه ميبينيم
را ملت افراد آزادي مجالس ، اين كهميبينيم يااين.ميشود تزوير يا مسخ
را فقيران يا ميكنند خم ماليات زيربار را كمرشان يا ميكشند زنجير به
تصويب به را پيمانهايي مينماينديا ثروتمندتر را ثروتمندان و فقيرتر
.مينهند پا زير حقوقشرا از حقي يا نقض را كشور حاكميت كه ميرسانند
تصور ميدهدكه رخ دموكراسي نام به -گفتيم كه طور همان -اينها همه
حتمياين پيامد.است ملت اراده طبق حاكميت آن از هدف و حقيقت ميكنيم
مردم كردن دور صورت اين در كه بود خواهد دموكراسي به كفر همانا امر ،
اغلب شعارها اين.يافت خواهد ضرورت جايگزين شعارهاي طرح و ازآن
در امر اين.نميگيرد قرار سوال مورد و است وشاعرانه برق و پرزرق
را سخناني ما.داد رخ عرب جهان در دههشصت كل و پنجاه دهه اواخر
روا ترديد و شك آن فايده و دردموكراسي تنها نه كه ديديم و خوانديم
از بسياري عمومي وكتابخانههاي مخزنها.ميكرد هجو را آن بلكه ميداشت
نسبت بدگويي و هجو از مملو كه دارند كتابهايي همچنان عربي كشورهاي
.است آن نهادهاي و دموكراسي به
زيرا.نداريم دادند ، نشان را واكنشها آن كه افرادي نيت در ماشكي
عرب جهان در ميلادي پنجاه دهه آغاز و چهل دهه در تجربهدموكراسي
توجيه نوعي به بتواند نوميدي آن اگر همه اين با.بود نوميدكننده
را ما مقابل در بايد باشد نشدني كنترل و آميز خشونت واكنشهاي كننده
آن بزرگتراز واژه اين زيرابكشاند نيز اميد خود در نظر تجديد به
سر نوعي يا هوا در شده ساخته كاخهاي شبيه و باشد بايد كه بود چيزي
-دموكراسي به اميد - ايناميد در بنابراينبود برف در فروبردن
هدف بيگمان ، دموكراسي؟ چرا كه بپرسيم ديگر بار و كنيم نظر تجديد
حاكميت مشكل حل براي ممكن صورتبندي بهترين ايجاد دموكراسي ، مستقيم
انجام محكومان اراده برابر در حاكمان تسليم با كار ايناست
و نهادها و بود خواهد قانوني و سرسپردگي ، منظم تسليم اين.ميگيرد
سوي از كه نمود خواهند عملي را آن و كرد خواهند نظارت آن بر موسساتي
انتخاب آزادانه باشند ، رسيده رشد سن به كه ملت بالغ افراد همه
.شد خواهند
كمترين از كمتر در حتي يا و خود حد كمترين در را جنبه اين ما اگر
در بخشد ، تحقق را آن تا بخواهيم دموكراسي از و نظربگيريم حد ، در
آرزو را عرب جهان وضعيت مختلف جنبههاي در دگرگوني وقوع واقع
همه برگيرنده در بلكه حال تنهاشاملزمان نه وضعيت اين.كردهايم
برپا امپراتوريها واميرنشينهاو كشورها آن طي كه است تاريخي مرحلههاي
با دراكنون هم گذشتهو در هم عرب ، جهان در دولت وضعيت.شدهاند
در كهدموكراسي است حالي در اين.ميشود مشخص حاكم فرد از شريك نفي
بهيگانگي ايمان.نيست حكومت اداره در مشاركت جز چيزي خود محتواي
اما كنيم محافظت آن از بايد كه ماست ديني عقيده سنگزيرين خدا ،
اساس گيرد ، قرار كثرتگرايي اساس بر بايد جوامع اداره كه ايناعتقاد
ويژگي بايد ، كه است بشري حاكميت امور ، اين راس در.دموكراسياست
و عربها -ما كه زماني تا اينرو از.كنيم آنسلب از را وحدانيت
دموكراسي به نميتوانيم نياوريم ، ايمان سياست در مشاركت به -مسلمانان
.بدهيم روشني اجتماعي و ابعادفكري آن ، محتواي به و معنا
انتظار كه تاريخي دگرگوني پديدههاي جمله از كه باشيم داشته ياد به
و انديشه عرصه در دگرگوني كند ، ايجاد عرب جهان دموكراسيدر داريم
ميان تفكيك آن ، بنياد كه دگرگوني.آگاهياست در دگرگوني و اعتقاد
.است سياست و حاكميت عرصه در چندگاني و الوهيت عرصه در وحدانيت
ارتباط علت به زمينه اين در واژهشرك از خوانندگان از برخي شايد
از رهايي من ، اعتقاد به.نيايد خوششان خدا به آنباشرك دلالتآميز
تشابه براثر صرفا موانع گونه اين چون است ، ضروري رواني موانع چنين
.ديگر چيز نه است ، زبان سيلان ناشياز و ميآيد پديد واژهها ميان لفظي
ساختار شكستن راهيبراي نميتوانيم زبان سيلان تاثير از رهايي بدون ما
ذهنيت تغيير بايد دموكراسي رو ، اين كنيماز پيدا مردم ناخودآگاه ذهني
به دموكراسي گرفتن كار شايستگيبه تا دهد قرار خود هدف را عرب انسان
ضروري عربنيز جامعه تغيير براي دموكراسي.كند پيدا را واقعي شكل
درعرصه وشرك كثرت به وحدت از نه را جامعه بار ، اين كه تغييري.است
عرب جهان در اگر واقع در.برساند وحدت به كثرت از برعكس بلكه ذهنيت
حالتها از برخي در دارد ، چيرگي سياسييگانگي كاركرد درعرصه و
از ما منظور.است اجتماعي عرصه در مسلط واقعيت تشتت بلكه و چندگانگي
و فرقهها كثرت بلكه نيست كشوري كيانهاي تنهاكثرت اينجا در چندگانگي
آزادي معناي به دموكراسي.هست كشورنيز يك درون نژادهاي و اقليتها
چندگانگي اين تا است چهارچوبمناسبي حزبي ، كثرتگرايي و بيان و انديشه
برايفرقهگرايي ، جايگزيني هيچ زيرا.يابد تبلور مثبت شكلي به
نمودي كه حزبي كثرتگرايي مگر ندارد وجود عشيرهگرايي و قبيلهگرايي
.است دموكراتيك زندگي نمودهاي اساسياز
روشن گزينههاي طبق سازمانهايشان و ميشود تثبيت احزاب وجود وقتي
هيچ اينها بدون كه ميگيرد شكل طبقاتي منافع وبراساس ايديولوژيك
موروث انداموار چهارچوب احزاب صورت ، اين در بود نخواهد حزب حزبي ،
آنها درون طبقاتي تناقضهاي و گسست خواهند هم از آساني به را اجتماعي
خواهند محدود را چيرگيشان و فعاليت و آورد خواهند در حركت به را
اجتماعي آميزش و يكپارچگي روي به را در تنها نه امر ، اينكرد
علمي و اقتصادي سياسي ، حاكميت مسالمتآميز انتقال بلكه كرد بازخواهد
خواهد آسان را مردمي بالنده نخبگان به قديمي آريستوكرات نخبگان از
از عرب جامعه اكنون هم كه دارد قرار بحراني وراي در انتقال اين.كرد
.ميبرد رنج آن
عرب جهان در بايد دموكراسي كه تاريخي دگرگوني نمودهاي ديگر از
گزينه و انديشه از تبعيت آن ، طي كه است دگرگونياي پديدآورد ،
يا قبيله شيخ مرده ، يا زنده -فرد از تبعيت جايگزين حزبي ، ايديولوژيك
جامد سازماندهي جايگزين حزبي متحرك سازماندهي و شود -طايفه رئيس
انتقال به دستيابي منظور به اينها همه.گردد طايفهاي و عشايري
گذشته در كه است لايههايي از -آن گسترده معناي به -قدرت مسالمتآميز
دست از را خود شايستگيهاي و امتيازها اساس امروزه ، و ميكردند حكومت
آورده پديد را آنها نوين تحولات كه است گستردهاي بهلايههاي دادهاند ،
پيدا را مسئوليت و فرمانروايي كيفيشايستگي و كمي نظر از و
كثرتگرايي خلال از را وحدتملي كه است دگرگوني همان اين.كردهاند
تا ميشود باعث و ميدهد قرار اجتماعي كهن چهارچوبهاي فراز بر حزبي
با همگام و طبيعي طور به جامعه پيكره در آن جريان و قدرت انتقال
كشوري -ميهني ضرورتي دموكراسي ، كه همانطورگيرد صورت رخداده ، تحولات
.هست نيز عربي -ملي ضرورتي حال عين در ميآيد شمار به
بينالمللي ، و سياسي اقتصادي ، بلوكبنديهاي دوران يعني دوران اين در
اعراب براي ضرورتيحياتي عنوان به آن اشكال از شكلي هر به عربي وحدت
وجودعربها و بقا اساسي شرط به وحدت كه ايناست منظور.است شده مطرح
امكانپذير دموكراسي راه جزاز وحدت تحقق امروزه.است شده تبديل
واقعيتي عرببه جهان در (القطريه الدوله) كشورها دولت اكنون.نيست
استوار و آشكار واقعيتهاي از يكي ايناست تبديلشده تغييرناپذير
آنها برفراز جهش با كشورها دولت ازاين رفتن فرا لذا.است جهانعرب
به و كشورها دولت خود ازدرون بايد فراروي بلكهفرآيند نميشود ، حاصل
همه.انجامگيرد آنها نيازهاي ازخلال و امكانات و دستگاهها واسطه
نميتواند كشورها-دولت مقوله از فرارفتن اينگونه يعني اينها
كه بديهياست.كشور هر درون دموكراتيك فشارهاي واسطه به تحققپذيردمگر
واقعي وضعيت يك در مگر داشت نخواهد دموكراسيتاثيري فشارهاي
تابع دولتي دستگاههاي و مردمي نهادهايآزاد بايد رو اين از.دموكراتيك
نيروهاي تا كنند آنهاكار نظارت زير و داشتهباشند وجود نهادها اين
وارد وحدت ، سوي به برايراهيابي را خود فشارهاي بتوانند مردمي
.بياورند
حاكميت انتقال و اجتماعي آميزش كردن آسان عربي ، ذهنيت ساختار تغيير
كار سه وحدت ، سوي به راهيابي و عرب كشور هر درون نخبگانجديد به
عرصه در مشاركت بدون لذاعرباند درجهان دموكراسي تاريخي كرد
و احزاب تعدد معناي به كه حزبي كثرتگرايي بدون و بشر حاكميت
.داشت نخواهد وجود وحدت سوي به راهي است ، واحد حزب درون كثرتآراي
محمدعابدجابري دكتر:نوشته
عزيزيبنيطرف يوسف:ترجمه