پنجم ، شماره 1293 جولاي 1997 ، سال تير 1376 ، 2 چهارشنبه 11
|
|
اجراي براي سينماگر يك نامه
آمادهايم منتخب برنامههايرييسجمهوري
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
اشاره
تلويزيونيسربداران مجموعه باكارگرداني مردم را نجفي محمدعلي
يك لاجوردي ، زمينآسماني ، گزارش شهر فيلمهايافسانه.شناختند
درمورد نامهاي وي.اوست ساختههايسينمايي ديگر از شب پرستار و قتل
كهازنظرتان است ، نوشته ما براي سيدمحمدخاتمي آقاي جمهوري رياست
:ميگذرد
بسماللهالرحمنالرحيم
حسنخاتمت به ده بشارت را جم خاتم
اهرمن دست كوتاه او از كرد اعظم كاسم
(حافظ)
ابوذر ميآوري ياد به
بسيار آنان و بودي تنها تو
ميدادي دشنام را مظاهرشان تو
!را تو آنان و
به استو آمده او آري ، رافراگرفت ، وجودم سراپاي ژرف آرامشي
اسلامي ، ميهن فرداي براي ايراني هر دل در وصفناپذير شوري همراهش
شكفتن ، شوق او با و است آمده او ;آري.فرهنگ و سازندگي انقلاب ، فرداي
.بالندگي و خواهشرستن
گشوده كتاب چشمهايش كه را جوان هر بيپايان شوق برد نخواهيم ياد از
در گفتي پيروزي ، يقينبه از مشحون و آينده برايروزهاي بود اميد و نور
;ظفر جمله اميد جمله فردا:بودند خوانده نسل اين گوشتمام
حق شكر زبانشهمه و دل كه خاطرمنخواهدرفت از شهيد مادر آن اشكهاي
بود شنيده تلويزيون از را خاتمي تبليغاتي كهسخنان هنگامي بود گشته
رسول فرزند اين دارد نجيبي سيماي چه;است داده ثمر عزيزانش خون كه
پناهش خدا كه مادران اين نواي از سرشار شهر كوچههاي تمام گوش و.خدا
;رهانيد خمودگي از اينچنين را ما جوانان كه
دردولت:كه اوست انديشمند نگاه متينو گفتار برازنده سخنان اين
...فعالخواهندبود نيروها تمام آينده
...ميكنيم؟ چه ماامروزميشود چه را ايران خدايا ،
به هنوز نگرفته ، سازندگي قرار هنوزكشورمان است ، مقدس دفاع سالهاي
را خود نوآوري و شكوفايي روزهاي اما ، سينما ، نرسيده ، مشخصي روال
.ميگذراند
كشور ، بازسازي صنعت ، امروز ليكن آينده ، به اميدوار پوياو جامعهاي
مرزوبوم اين هنر ، و فرهنگ درباره اما شده ساخته...سدها ، نيروگاهها ،
!ميشود؟ چه را
و ميگيرد جان دارد دوباره منحط و شده فراموش سينماي آن است شده چه
فرهنگي ديدگاههاي پيرامون بحث و آثار محتواي باب در سخن بهجاي
مسئولي سليقه يا مقامي خوشآمد از صحبت همهجا تهيهكننده و كارگردان
!است؟ ارشاد وزارت در
آندوران بازمانده تنها بسياريسرگشتهاند ، ...ميگذرد چهارسال
انقلابي دستاورد از پيحراست در همچنان و هنوزپوياست اما طلايي ،
ميكوشدنگذارد توان تمام با آريخانهسينما است ، ايران سينماي
.شوند پراكنده عزيزمان ميهن هنرمندان جمع
انديشمندو خاتمي بزرگوار ، سيد:بوده آسماني نداي اين گويا
حكومت قوهاجرايي پرچمدار تا ميدانگذارده به پاي دوباره مهربان
ما صداي:ديد ميتوانستي را شوق اشك ما تمام درچشمان ;باشد ايران
شده كانديدا خاتمي:ميگفتيم يكديگر به ناباورانه كه ميشنيدي را
.است
كه همانصداست صدا اين و است اولانقلاب روزهاي روزها ، اين گويي
همانشورها ، همان -.آمد ياسمن و سوسن ميخواندبويگل دوباره
...عشق و ايمان اميد ، از سرشار سبز دستهاي
انقلابي ليكنشور...و بدگوييها تهمتها ، تهديدها ، نوشتند ، بيانيهها
به ندارد كاري شوردارد ، كه كسي.نميشود تهديدهاخاموش اين با
و قشري گروهي يا يامعاونوزير ، ايستاده ، وزير اينكهمقابلش
به پا خلاق ذهنهاي كه بود اينجا..و متمول و بازاري يا و وابسته
اين ايران سياسي تاريخ در كرد ، آغاز درخشش استعدادها نهادند ، عرصه
با آمدهاند ، ميدان به يكپارچه اينچنين هنرمندان كه است بار نخستين
اين طي كه معنايي همان ;دارند حضور معناي انديشهشان با هنرشان ،
نويدبخش تا آمدند عرصه به همينان آري.است بوده هجويها دستخوش سالها
به اتكا با پيش روز از اميدوارتر هرروز ;باشند سوسن و گل رايحه
از سرشار جانشان مشام هنوز اينان از بسياري انديشه ، جنس از سرمايهاي
بهسوي پيش ديگر ، حضوري تا ديگر ، انقلابي تا ;است انقلاب بوي عطر
.روشنتر آيندهاي
.است الهي موهبتي اين منتظر ، ديده بيستميليون و منتخب جمهور رئيس
جماعت اين دعايتمام كه را تو دعاي نهتنها انقلابخدا معظم رهبر
.كرد رامستجاب ايران انقلابي جامعه هنر فرهنگو دلسوخته
تمامبدگوئيهاي با تمامياوهسرائيها ، باوجود ايران امروز و
ناسيوناليستهاي سلطنتطلبانو كارشكنيهاي وجود ظاهرالصلاحبا منافقين
.است كرده بينالملليسربلند عرصه در باز...ومغموم منفعل
و مشكل (عليهالسلام)زهرا برومند فرزند كار و هنر سنگر در ما كار حال
نداي به جوان و مشتاق جمعي كه ميداند محبوب خاتمي.است مشكلتر
آن اجراي براي كهبايد ميدانيم ما وگفتهاند هلمنناصراولبيك
شكر تا باشيم ، فعال و شبانهروزآماده قوا تمام با شده برنامههايمطرح
.گزاريم را الهي اينموهبت
هميشه كهتا بدان ملتي قدرداني رابهمثابه پيروزي اين پروردگارا ،
.خواهندداشت حضور راحلش امام آرمانهاي راه در پيكار صحنه در
الهدي التبع من علي والسلام
نجفي محمدعلي