پنجم ، شماره 1294 جولاي 1997 ، سال تير 1376 ، 3 پنجشنبه 12
|
|
انساني قتلهاي از خسته
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
بزرگ شكارچي نقشرمينگتن در فيلم از صحنهاي در داگلاس
تاريكي و فيلمروح تهيهكننده و بازيگر داگلاس مايكل با گو و گفت
جلو را حيوانات كه شده خسته انساني زياد قتلهاي از آنقدر هاليوود o
مياندازد
جواني نبرد از تاريكي ، و باعنوانروح شما جديد فيلم داگلاس آقاي
چنين ساختن ميكرديم فكر ما.ميكند حكايت خوار آدم شيرهاي عليه
.شدهاند خارج رده از فيلمهايي
گرفته قرار ترسناك و رعبآور هنرهاي ليست در اكنون فيلمها همين اما ،
فيلمهايي.هستم آشنا پيش سال پنجاه از فيلمهايي چنين با من.است
موضوعاتي ، چنين سالمون شاه والماسهاي كليمانجارو برفهاي همچون
منتقل ديگر نسل به نسلي از كه هستند افسانهاي شخصيتهاي داراي
آن به خوار آدم شيرهاي داستان بودن واقعي دليل به من.ميشوند
.شدم علاقهمند
امر همين و خوردهاند را نفر حدود 130 در شير ، دو گذشته قرن پايان در
درياي به مومباز مسير از انگلستان دولت براي راهآهن خط ساختن موجب
.گرديد ويكتوريا
گلدمن ويليام اما.بود قبول غيرقابل برايم داستان ابتدا در
هنري مشاهداتجان از كتابي من ، كردن قانع براي فيلمنامهنويس ،
.فرستاد وقت مهندس پاترسون
حال به را كيلمر شماوال.دارد فيلم اين در را اصلي نقش پاترسون
.گرفتيد عهده به را شكارچي نقش شخصا و گذاشتيد خود
قصد فقط و كنم بازي فيلم اين در نميخواستم اصلا من بخواهيد را راستش
براي را نظر مورد فرد كه آنجايي از اما.بپردازم فيلم تهيه به داشتم
هم را اين ولي.شدم كار اين به مجبور نكردم ، پيدا فيلم اين در بازي
خوشم خيلي وحشي ، شكارچي رمينگتن چارلز عنوان به خودم نقش از بگويم
.شوم آشنا آفريقا هواي و حال با كه داشتم وقت آنقدر چون آمد ،
و تهيه هنگام شيرها كه كردهايد برخورد مسئلهاي چنين به شما آيا
.نكنند رعايت را انساني نظم توليدفيلم ،
آنها ابتدا ، در.آورديم جنوبي آفريقاي از شير پنج خودمان همراه ما
وحشي دنياي داشتن نگاه زنده در سعي شبانهشان جوش و جنب و غرش با
كردن كار و امتحان توانستيم ما روز چند از پس ولي.داشتند حيوانات
هيچكدام كه بود دليل همين به شايد و كنيم شروع را شيرها اين روي بر
خودمان كنترل تحت كامپيوتر مانند را حيوانات اين نميكرد جرات ما از
.درآوريم
روي بر استقلال وروز غيرممكن ماموريت مانند فيلمهايي حاليكه در
شما روي بر ساده ماجراجوييهاي داستان آيا ميگذارند ، تاثير انسان
دارد؟ را اثري چنين
انيميشن نوع اين معتقدم مننداشتهام علاقهاي تخيلي فيلمهاي به هرگز
چنين به نسبت بشر افراد روي همين از و هستند بازي وسيله كامپيوتري ،
.دارند علاقه چيزهايي
.ميميرند شير دو هر سرانجام ميشود ، ديده هم فيلم در كه همانگونه
از كه را چيزي انسانها ، لذت علت به بلكه گرسنگي ، خاطر به نه البته
زياد قتلهاي از آنقدر هاليوود ديگر حالا.گرفتهايم ياد انساني هوسهاي
.مياندازد جلو را حيوانات كه شده خسته انساني
به كار اين علت حالا.نميكنم نگاه مسائل به بدبيني با هم كاملا من
عصباني طبيعت از پنجه قوي حيوانات اين آيا.ميآيد توجه جالب نظرم
در پوست سفيد افراد نفوذ از را قدرتشان حيطه ميخواستند يا و بودند
بوده خود از دفاع خاطر به آنها بيدليل كشتن علت آيا و.بدارند امان
.آن از بردن لذت خاطر به فقط يا
ميكنيد؟ فكر چه شما
كارهاي به راهآهن مسير ساختن براي هندي كارگران:است اين من تئوري
محسوب نرمي و چرب غذاي شيرها ، براي آنها.ميآوردند روي فرسا طاقت
مسئله اين روي بر بريتانيا راهآهن اداره سازمانو مدتها.ميشدند
.بود نشسته مذاكره و بحث به
اهلي و رام خيلي هاليوود سينمايي توليدات در حيوانات طبيعي طور به
.هستند
راه به خاك و گرد پارامونت آرشيو در فيلمنامه اين خاطر ، همين به
ديسني ، والت كمپاني اثر شاه شير فيلم توليد از بعد.است انداخته
چنين ديدن به تلويزيون يا سينما بينندگان كه نميكرد فكر كس هيچ
.باشند علاقهمند وحشتناكي حقايق
استفاده جاي به هاليوود كه كرده ثابت سينما كارگردان چولاك سيدني
جايگزين را كامپيوتر و ميكند استفاده كامپيوتر از اول نقشهاي از
درآمده غيرانساني مكاني صورت به نيز هاليوود چون است ، كرده انسانها
.است
بهترين شامل فهرستي ديگر ، فيلم ، مجله دراست همين هم من نظر
مدنظر آنها قدرتمندترين از فهرستي بلكه.نميخورد چشم به كارگردان
دهه اواخر همانند ديگري مفهوم و معنا تجارت كلمهاست گرفته قرار
.است كرده پيدا هشتاد
است؟ كرده پيدا شما براي مفهومي چه و
كه چيزي اولين به كننده تهيه يك عنوان به خودم من كه ميكنم ثابت من
.پول به نه است ، آن به نسبت وعلاقهام سينما ميكنم فكر
.خوار آدم شيرهاي از فيلمي تهيه براي مثلا
در ميدانيد.آمد جالب برايم خيلي گفتيد ، شما كه را مطلبي من ، نظر از
شما چرا داگلاس ، آقاي:پرسيد من از شخصي.شد سوالي چه من از اسپانيا
.ميكنيد بازي هستند ، ضعيف ساختار لحاظ از كه فيلمهايي اينگونه در
.مصاحبه اين در شما همراهي از تشكر با
اشپيگل مجله:از ترجمه
معاوني ميراندا