پنجم ، شماره 1294 جولاي 1997 ، سال تير 1376 ، 3 پنجشنبه 12
|
|
!هستم دكتر بود گفته دروغ به شوهرم
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
خانواده دادگاه راهروهاي در
ترافيك كه دعاميكنم!شده دير چقدر ساعتمياندازم به نگاهي هم باز
بهمريم.دهم دست از را جلسهدادگاه كه نباشد كند صبحگاهيآنقدر
.شود او آرامش موجب دوستش ، بهترين بهعنوان من حضور شايد.دادهام قول
جان مقصد به برسند تا دارند ايستگاه قدم به قدم كه هم اتوبوسها اين
...تاكسي اما ميآمدم ، تاكسي با بايد.ميرسانند لب به را آدم
را دانشگاه آخر ترم مريم و من كه بود پيش سال يك تقريبا
هم با او و من است قصه اين فصل سر كه روز آن ميآيد يادم.ميگذرانديم
راننده.شديم تاكسي اولين سواربوديم گذاشته قرار كتاب خريد براي
جلو صندلي روي كه مسافري با و !جوان مردهاي همه شكل بود ، جواني مرد
در باشد ، دانشگاه استاد كه ميرسيد نظر به صحبتهايش از و بود نشسته
كه اصطلاحاتي و جملات تركيب از.ميكرد بحث اجتماعي مختلف گروههاي مورد
مريم و من.دارد اشراف موضوع بر كاملا كه بود مشخص ميبرد ، كار به
.بوديم شده دو آن گفتگوهاي محو كاملا
و شد واردبحث نيز ميداد نشان جامعهشناسيعلاقه به هميشه كه مريم
تاكيد جوان مرد مقابلانكار در قدر آن اساتيد يكياز نظر نقطه روي
استاد كه سميناري به را وي نظرياتش اثبات براي پايان در كرد ، كه
.پذيرفت اطمينان با راننده و كرد دعوت ميداد ، ارائه زودي به مذكور
را جوان بامرد گفتگوي خاطره كهتقريبا مريم و من موعود ، روز
مودبانه سلام با ولي شركتكرديم ، سمينار در كردهبوديم ، فراموش
بهطور روز آن از بعد..بود تاكسي راننده.شديم متعجب مردي ، بسيار
داراي ميگفت خودش كه طور آن.ميكرد شركت وجلسات سمينارها در مرتب
تحقيق به عشق و بينش نوع و است جامعهشناسي رشته در عاليه تحصيلات
مستقيم بطور كه زيرا نمايد ، انتخاب را رانندگي شغل تا است شده موجب
مريم براي.بود خواهد ارتباط و تماس در مردم آحاد و مختلف قشرهاي با
خواستگاري او از مردجوان شنيدم مريم از روزي اينكه تاميآورد كتاب
و عروسي تا بود ايدهآل و خوب چيز همهشدند نامزد هم با است ، كرده
...
چندگاهي ، از هر دادگاه منشي با حالصحبت در قاضي دادگاه جلسه در
سكوت به دقيقهاي چند.مياندازد جوانتر زن و مردجوان به نگاهي نيم
از كه مردي نيز و ميكند بيشتر را اضطرابزن كه سنگين سكوتي.ميگذرد
.ميرسد بهنظر نگران همسرش نگراني
شما...خانم:ميكند است ناخنهايش حالجويدن در كه مريم روبه قاضي
دادخواست اينكه با.نكاحكردهايد فسخ تقاضاي دادخواستتقديمي طبق
بار يك ميبينم بهتر ولي ميرسد نظر به مستدل و موجه كاملا تنظيمي
.بگوييد را خواستهاتان دلايل ديگر
به من ازعلاقهداد فريب مرا آقا قاضي ، اين آقاي:(دستپاچه) مريم
اصل در كه كرد معرفي دارايصفتي را خود و كرد سوءاستفاده رشتهاي
كهحتي حالي در دارد شناسي دكترايجامعه كه گفت.بود آن فاقد
واقعيت كه منميدانستم اگر !است نكرده نيزتمام را دبيرستان دوره
شما.نميشدم ايشان با قبولازدواج به حاضر گاه هيچ گونهاست اين
دروغ لحظهآغاز از كه كرد زندگي بامردي ميتوان چگونه بگوييد ،
جماعتي در چطورميتوانم من كنيد فكر باشد ، بازيكرده نقش و گفته
.سربلندكنم گفتهام ، شوهرم وتحصيلات علم سطح و فضائل هميشهاز كه
كارهاي با زندگي علاقهمنبه اعتمادو و من من ، احساسات غرور واقعا
برايم شكست احساس و بدبيني جز چيزي و رفت باد بر آقا اين مزورانه
به حاضر لحظهاي حتي چون كردهام نكاح فسخ تقاضاي من.است نمانده باقي
و دارد دوستم كند ، ادعا كه چند هر نيستم كذاب مردي با زندگي ادامه
.است پشيمان يا
تدليس مرتكب همسرتانشما ابرازي دلايل طبق... آقاي:مرد روبه قاضي
قانون مطابق فسخ حق برايايشان جهت اين از كه نكاحشدهايد در
.ميباشد مدني
!دارم دوست را همسرم من:است زيرانداخته به سر كه حالي در مرد
فاقد رسمي مدرك نظر از شايد كه كردهام را صفتي ادعاي كه دارم قبول
دكتر يك از چيزي رشته اين در احاطه و علم جهت از ولي.باشم آن
هر در را موضوع اين اطمينان با حاضرم و داشت نخواهم كم جامعهشناس
در كه باشد سال ده قريب شايد.برسانم اثبات به محكمهاي و امتحان
خود كه هم ايشان ميزنم ، قلم و ميكنم تحقيق ميكنم ، مطالعه اينباره ،
علاقهمند ايشان به هم من خوب ميدادند ، نشان رشته اين به علاقهمند را
اگر.ندارم دكترا بهعنوان شدهاي قاب مدرك من ميگفتم اگربودم شده
اين نهتحقيق ، مادي شرايط اجبار سر از و رانندگي من شغل كه ميگفتم
حتي ميدادند؟ من به توضيح اجازه حتي ايشان كردهام ، انتخاب را شغل
فكر شرايطم روي حداقل كه بدانند سطحي در مرا هم لحظهاي نميكنم فكر
تحصيلات امكان شور و علاقه اين با چرا من كنند فكر مثلا كه.كنند
هم يكبار بگوييد ، شما خانم نه:(زن به مرد)نداشتهام را دانشگاهي
روبه) !بگويم دروغ داشتم حق كه !گفتم؟ دروغ چرا بپرسيد من از كه شد
نانآور ساله بچهاي 16 ، 17 پسر من پدرم ، فوت علت به قاضي جناب:(قاضي
تحصيلي ، بالاي رتبههاي وجود با ميكردم كار جا چند چون.شدم خانواده
دبيرستان دوره بهطورشبانه خانم اين تصور برخلاف اما.كردم رها را درس
بالاييقبول رتبه با و كردم همشركت دانشگاه در حتي.تمامكردم را
بيماري به امامادرم رفتم ، هم ترم دو يكي(!دارم هم مدرك) شدم
باز و شد او درمان بودمهزينه كرده انداز پس چه هر شدو مبتلا سختي
به احتياج ازدواج براي.بودند جوان خواهرانم.نو از روزي نو روزاز
در تحصيل قيد اين بنابر.خانواده مرد تنها من و داشتند جهيزيه و پول
.چسبيدم كار به و زدم را دانشگاه
فريب جهت نهاز گفتم ، دروغ خانمميگويماگر اين و شما به من حالا
نگفتهام هم دروغ تازه.نداشتم چارهاي بلكه نهكلاهبرداري بوده
و داريد دكترا كه انگار هستيد مسلط رشته اين در چقدر گفتند اينخانم
.ندارم جدايي قصد و دارم دوست را همسرم من ولي !هميننگفتم هيچ من
اگر.نداريد انتخاب حق شما ديگر عكسموارد به مورد اين در:قاضي
شده تدليس مرتكب شما است ، محرز كاملا مورد اين در كه شود ، ثابت
شده پيشبيني مدني قانون در مقرر ترتيب به خانم براي فسخي حق باشيد
.است
موجبفريبطرف كه عملياتي از عبارتاست تدليس قانون ، مطابق
.است تسري قابل هم نكاح عقد به تعريف اين كه.شود [قرارداد] معامله
مدرك داراي زن مثلا شود شرط خاصي صفت داشتن طرفين در گاه هر حال
وصف فاقد مذكور طرف كه شود معلوم عقد از بعد و باشد خاصي تحصيلي
در مذكور وصف خواه بود خواهد فسخ حق مقابل طرف براي است ، بوده مقصود
فريب طرف البتهباشد شده واقع آن بر متباينا عقد يا شده تصريح عقد
خود فسخ اختيار از اطلاع از پس و بوده جاهل كه كند اثبات بايد خورده
امر اين معمولا كه نمايد استفاده (است عرف فوريت ملاك) فوري صورت به
.ميشود اسقاط فسخ خيار گرنه و ميگيرد صورت رسمي اظهارنامه توسط