پنجم ، شماره 1294 جولاي 1997 ، سال تير 1376 ، 3 پنجشنبه 12
|
|
سياسي تشكلهاي تقويت و عقايد آزادي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(آخر بخش) انتخابات پيام
:اشاره
دوم انتخابات در ايران بزرگ ملت همهجانبه و بيبديل حضور و حماسه
برخوردار گستردهاي بازتاب از خارجي ، و داخلي محافل در همچنان خرداد ،
.است
موشكافي تحليلو و انتخابات جنبههايمختلف در نظر و نقد و بررسي
در ملي پروژه يك عنوان به همچنان آن ، بايد پيامدهاي و پيام در
.گيرد قرار بازنگري و تامل مورد آينده دولت استراتژي
سوم تاريخ در كه انتخابات اولپيام بخش در حاضر مطلب نويسنده
مشاركت و ملي هويت و فرهنگ اهتمامبه:موضوع دو شد ، چاپ تيرماه
برخي اينك.داد قرار بررسي مورد را كشور اداره عرصه در مردم سياسي
كه است گرفته قرار بازبيني مورد انتخابات درسهاي و پيامها از ديگر
.ميگذرد خوانندگان گرامي نظر از
مقالات سرويس
برگزيدن و راي پايصندوقهاي به مردم استثنايي حضور انگيزه و علل
كسي چه كه است نبوده اين تنها خاتمي آقاي والمسلمين حجتالاسلام جناب
و انديشه صاحبان ويژه به و مردم داعيه و سخن اساس بلكه كند حكومت
چگونه كه است بوده اين ديني ارزشهاي و ملي مصالح به پايبند انسانهاي
هم و بود سلبي پيام داراي هم انتخاب اين ديگر بياني به.شود حكومت
و اجتماعي و سياسي مسايل تحليلگران و صاحبنظران كه دارد جا و ايجابي
يك عنوان به و دهند قرار كاوش مورد را استثنايي انتخاب اين اقتصادي
گرفته كار به آينده دولت استراتژي در تا گذارند تحقيق به علمي پروژه
انتخابات اين از موشكافانه و دقيق تحليلي بايد آينده دولت و شود
و كسي چه از تا دريابد خوب را آن ايجابي و سلبي نكات و باشد داشته
.شود هدايت كردن حكومت چگونه به كردن حكومت كساني چه با
و رفت دست بيقانوني ، از يا و ناامنيها وسيله به مردم روحيه هرگاه
و.ميبرند پناه تملق بهفرهنگ نخست نيافتند قانوني پناه مردم
جامعه در سلطه فرهنگ رواج تملق فرهنگ از زائيده آفت زيانبارترين
و ميشود حاكم اراده مظهر است ، مردم اراده مظهر كه قانوني زيرا ;است
از و.شد خواهد كمتر مردم سياسي مشاركت شود بيشتر حاكم قدرت هرچه
اقبال سلطه حكومت برابر در ضعيف ملت پناهگاههاي از يكي رواني لحاظ
.بود خواهد بيجا ستايشهاي و تملق به
چون نستاييد تاريخ جباران مانند مرا:فرمود علي حضرت كه اين
از را انسانها راسخترين است ممكن تملق زيانبار و سوء اثرات ميدانست
:مولوي گفته به.بكشاند خودخواهي و خودبيني به را او و آورد در پاي
ميانه 1 حاشيه 0:شعرپلهاي-:312
شقي مدح از عرش بلرزد مي
متقي مدحش ز گردد بدگمان
لقمهايست خوش جهان سالوس و لطف
لقمهايست پرآتش خوركان كمترش
آشكار ذوقش و پنهان آتشش
كار پايان شود ظاهر او دود
شه فرعون مدحها وفور از
لاتسه هونا النفس ذليل كن
بر متملقان و دستمداحان به سلطانياناربكمالاعلي شكوهمند تاج:يعني
.شد گذاشته فرعون سر
مقابله به شومسخت پديده اين با آينده دولت كه است اين انتظار
صحنه به تملق فرهنگ رواج درراه چاپلوس عدهاي نگذارند و برخيزد
و داده قرار انتقاد و نقد معرض در را خود ومريدان مسئولان فرآيند
حضرت كه اين.رواجدهند جامعه در را منكر از نهي و معروف به امر
زبانت چه آن از من:فرمود متملق ستايشگريهاييك برابر در (ع)علي
اين كه بود اين برايبالاتر داري دل در چه آن از و كمترم ميگويد
:فرمود تاريخ فرمانروايان همه به سپس.نغلطد كسي كام در آتشين لقمه
ولست...بهمحبالفخر يظن ان عندصالحالناس الولاه حالات اسخف من ان
شايسته انسانهاي نگاه در حاكمان منفورترينحالات;..كذلك بحمدالله
.نيستم چنين من كه سپاس را خدا و باشند فخر طالب كه است ، آن
خ 216 نهجالبلاغه ،
:فرمود تملق ريشه خشكاندن براي (ص)پيامبر
خاك متملقان ستايشگرانو دهان به ;التراب المداحين وجوه احثوافي
.بپاشيد
ص 294 ج 70 بحار ،
العملالصالح و الثناء و منالخير فيك ماليس فيك قال و رجل جاءك ان
و اوصاف و نمود ستايش را تو كسي اگر ;فقدظلمك كذبه و منه فلاتقبله
جلسه همان در و نپذير و ازا نيست تو در كه برشمرد تو براي را كرداري
هفتم امام محضر در كسي.است نموده ستم دربارهات كه كن تكذيب را او
كه اعتراضآميزي برخورد از پس حضرت.كرد مداحي و گشود ستايش به زبان
تملق زيادي همانا ;عليالظنه يحجم كثرهالملق فان:فرمود داشت او با
را خود هستم آنچه از فراتر ميترسم يعني ;ميآورد هجوم گمان من بر
ديدگاه از تملق بحثزيانهاي در ورود براي مجالي جا اين در.ببينم
تملق ديني متون برخي در كه بس اندازه همين و نيست اخلاق علماي و اسلام
.است آمده حساب به نابخشودني و كبيره گناهان از مداحي و ستايش و
مشاركتهاي در جدي ، طور به را مردم نخواهد آينده دولت اگر بنابراين
داده بسيار وعدههاي زيرا دهد ، قرار بايد كه -دهد قرار فرهنگي سياسي ،
معرض در را خود و اولا ، بگيرد جامعه از را تملق فرهنگ بايد -است
بروز جرات مردم به بايد دو ، اين از فراتر وثانيا دهد قرار انتقاد
رفتار تا بگويد را خود سخن بيمحابا هركس كه بدهد انديشه و افكار
رفتار نه باشد ، حياتبخش و نشاط با رفتار حاكميت به نسبت مردم
همگاني شهامت و استعدادها شكوفايي.دلسرد و شده سركوب انسانهاي
ناحيه از رادعي ، و مانع هيچگونه كه بود خواهد محقق و ميسر آنگاه
خود تاريخي گذشتههاي از ايران ملت.باشد نداشته وجود فشار ، گروههاي
نميشد ، گذارده ارج مردم افكار و آراء به.ندارد خوشي دل چندان
را چشمها آن از بدتر و نميشمردند محترم را گروهها و افراد استقلال
.ميشكستند هم در را شخصيتها و ميساختند مناره كله از ميكشيدند ، ميل
نظام در.است انساني كرامت و عزت بر اسلامي نظام مبناي و ميزان ولي
پناه در انساني هر و.شود تحقير انديشهاش خاطر به نبايد هيچكس اسلامي
اين به بايد آينده دولت و دارد اظهارنظر و انديشيدن حق اسلامي حكومت
سفره بوم و مرز اين متفكران تا دارد مبذول بيشتري اهتمام معنا
از ديگران و نگشايند نامحرمان براي و مرزها از خارج در را فكرشان
هنرمندان و متفكران و دانشمندان ما.جويند بهره آنان هنر و افكار
و ميبرند سر به ايران مرزهاي از خارج در دليل بيهيچ كه داريم زيادي
اكثريت كه اين جالب و ندارند را ميهن به بازگشت جرات واهي دلايل به
اسلامي نظام به را خود اقبال و دادهاند راي خاتمي آقاي جناب به آنان
.دادهاند نشان
سودي هيچ مخالفينانقلاب جبهه كردن تقويت جز خارج در آنان ماندن
چند اين در فراري سرمايهداران از خيلي كه حكمتياست چه اين.ندارد
انباشتسرمايه به اسلامي جمهوري پناه در و بازگشتهاند سالاخير
آنجا تا هنرمند ، و پزشك و دانشگاه اساتيد و متفكرين ولي هستند مشغول
از دلايلي به عدهاي يا و است بازنگشته كسي دارد ، اطلاع نگارنده كه
اين ملي ذخاير از هنرمندان هنر و متفكران افكارشدهاند خارج ميهن
روي كه همچنان دولت.است گرانبهاتر مراتب به نفت از كه است كشور
ولي بدهد ، هم بايد و ميدهد نشان حساسيت امريكا در شده بلوكه دلارهاي
و حيران دنيا سوي آن در و است كشور اين ميراث كه افكاري به نسبت
چندان بازميگردد ، كشور اين دشمنان به آن سود يا و است سرگردان
در آينده دولت كه است اين نگارنده پيشنهاد.نميدهد نشان حساسيت
را كشور ذخاير اين قانون چارچوب در و دهد تشكيل كميتهاي فرصت اولين
تمام مكه فتح از پس پيامبر كه نبود مگر.بازگرداند خود ميهن به
زندگيهاي به انتمالطلقاء ، و اذهبوا:فرمود و بخشود را خود مخالفين
.آزاديد همگان كه زيرا بازگرديد خويش
پهناور كشور ايرانيدراين هر كه است اين مدني جامعه شاخصههاي از
مديريت براي را خود اعتماد مورد وافراد كند بودن صاحبخانه احساس
باري تا نمايد مسئوليت قبول و عمل آزادي درك و كشوربرگزيند اجرايي
.شود سبكتر است دولت دوش بر كه
گشته فراهم كهبرايش ارزشمندي بسيار فرصت اين از بايد آينده دولت
بداند خود پناه و گرمي پشت را مردم ميليوني آراء و شمرد غنيمت است ،
را خود اطلاعات و مشكلات امكان حد در و باشد نداشته مردم مخاطبيجز و
.گذارد ميان در مردم با
از پس و بودند دادنراي به مكلف فقط مردم كه شود قلمداد چنين نبايد
رويدادهاي به نسبت منفعل نظارهگري ديگربايد دوره آغاز و انتخابات
بين كه ميثاقي به بايد آينده دولت.بمانند كشورباقي سياسي
تصريح اساسي قانون در و دارد وجود شوندگان حكومت و حكومتكنندگان
در قدرت تا نمايد عمل سياسي تشكلهاي و احزاب قالب در است ، گشته
.نگيرد قرار خاص گروهي انحصار
را راه و رابگيرد قدرت تمركز و انحصار جلوي ميتواند كه عاملي عمده
عقايد آزادانه كه است سياسي تقويتتشكلهاي ببندد استبداد هرگونه به
آبادتر و بهتر فرداي سوي به را دولت و ابرازدارند را خويش
.هدايتنمايند
ميبدي فاضل محمدتقي