پنجم ، شماره 1295 جولاي 1997 ، سال تير 1376 ، 5 شنبه 14
|
|
حاضر عصر معضلات و ادبيات
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
و آزادي بيشترين از و ميآيند بهشمار فرهنگ با كه كشورهايي در
كه آن حال گشته ، بدل كمارزشي سرگرمي به ادبيات برخوردارند ، دموكراسي
را آن و شده قلمداد خطرناك ادبيات آزادي ، مهاركننده كشورهاي در
ميدانند مخرب افكار نشر وسيله
و محصور كهادبيات شد آغاز انديشه اين با من براي نويسندگي پيشه
مدني و اخلاقي جهان بلكه نيست ، هنري فروبسته قلمرو يك به منحصر
به كرده تراوش قلم اين از آنچه تمام و ميگيرد بر در را گستردهتري
به مرا رفته رفته اينك امر همين كه افسوس.است بوده انگيزه همين
انبوهي حلقه در و دارد تن به شلوار و كت كه ميكند مانند دايناسوري
.است افتاده تنگنا به كامپيوترها از
انتشار تعدادكتاب اين هيچگاه اين از پيش كه ميگويد ما به آمار
كسي كمتر امروزه كه است اين امامشكل.است نرسيده فروش به و نيافته
ملالتباري ساعات كردن كوتاه جز به ادبيات باشد كهمعتقد مييابيم را
والاتري هدف خدمت به بتواند هنوز گذراند اتوبوس و مترو در بايد كه
شكل به كه آن از فراتر ديدگاه ، اين از ادبيات ، آمال غايت درآيد ،
.نيست شود ، عرضه سينمايي فيلمنامهاي يا تلويزيوني مجموعهاي
چون منتقدي كه همينروست از.است داده دست از را خود منزلت ادبيات
و است مرده اكنون هم از ادبيات كه رسيده باور اين به (1)استاينر جرج
رماني پس اين از كرده اعدام (V.S.Naipaul) نايپل.س.و چون رماننويسي
.است بيزار ميدهد روي رماننويسي عرصه در آنچه از زيرا نگاشت نخواهد
ياد از را ايننكته ادبيات ، به نسبت بدبينيها اين بحبوحه در اما
.ميدانند هراس و بيم مايه را وجودنويسندگان بسياري هنوز كه نبريم
كن و دستدارند به را نيجريه حكومت كه بينديشيم آندارودستهاي به
در كه حاكميتهايي آن و كردند ، اعدام را (Ken Saro-Wiwa) ساروويوا
از را زندانها جاها ساير و برمه لائوس ، چين ، كوبا ، شمالي ، كره
.انباشتهاند نويسندگان
بيشترين از و -شمارميآيند به فرهنگ با كه كشورهايي آن در بنابراين
گشته ، بدل ارزشي كم سرگرمي به ادبيات -برخوردارند دموكراسي و آزادي
و شده قلمداد خطرناك ادبيات آزادي ، مهاركننده كشورهاي در آنكه حال
كشورهاي شاعران و رماننويسها.ميدانند مخرب افكار نشر وسيله را آن
پهنه اين بر بايد مينگرند ، خود حرفه به دلسردي و نوميدي با كه آزاد
برشهامت حقيقت اين در تامل بسا چهبگشايند چشم ارض كره از عظيم
.بيفزايد آنها
معضلات به ادبياتبايد كه معتقدم:دارم كهنهپرستانه ديدگاهي من
نوشتهاش كه بنويسد ايمان بااين بايد نويسنده.بپردازد خود زمانه
نبايد اما.شوند روشنبينتر و حساستر آزادتر ، انسانها تا ميكند كمك
كه بيفتد جانب به حق روشنفكران از بسياري باطل خيال اين دام به
پيشبرد و بيداد كاهش باعث و خشونت بروز مانع آثارشان كه ميپندارند
لغزشبسياري شاهد و لغزيدهام دام اين در بارها خود من.است آزادي
در را ذوقشان و حتيتوان كه بودهام ، خويش محبوب نويسندگان از
اما.گرفتهاند كار به دولتي وجنايات ايدئولوژيكي دروغهاي راستاي
با دهد ، دست از را خود سرگرمكنندگي ويژگي آنكه ميبايدبدون ادبيات
باشد ، تاريخ رمزگشايي دلمشغول شود ، عجين بازار و كوچه مردم زندگي
از تنها نويسنده.است بوده چنين خويش دورههاي شكوفاترين در همچنانكه
فترت از را ادبيات و رساند ياري را خود معاصران ميتواند راه اين
.بخشد نجات مينمايد ، محتوم و مسجل گاه كه آن كنوني
رقابت عرصه هنردر اين باشد ، ادبيات ويژگي يگانه سرگرمكنندگي اگر
و داستان به اشباع حد تا بزرگكه يا كوچك تصويري رسانههاي با
واژگان زاييده كه پنداري.ميماند واپس رويآوردهاند ، داستانپردازي
ادبيات حيطه در گاه و او ، تخيل جهد و جد خواننده ، فعال مشاركت است ،
تماشاگران.ميطلبد را او ذهن خلاقيت و تداعي حافظه ، اعجاز مدرن
و هستند معاف سختكوشي همه اين از تصوير مدد به سينما و تلويزيون
چالشطلبانه سرگرميهاي به نسبت و كرده آسانطلب را آنها موضوع همين
.ميسازد گريزان فكري
در.شنيدارينميگويم -ديداري رسانههاي با سرعناد از را اينها من
سه يا دو هفته هر -هستم شيفتگانسينما از كه ميكنم اقرار خود اصل ،
.ميبرم لذت نيز خوب تلويزيوني برنامههاي ازتماشاي و -ميبينم فيلم
از يك هيچ كه ميسازد حقيقت اين اعتراف به ناگزير مرا شخصي تجربه اما
در داستايفسكي رمانهاي اندازه به ديدهام كه ارزشمندي فيلمهاي همه آن
ساختارهاي يا.است نداده ياريام آدمي روانشناسي هزارتوي شناخت
ننموده آشكار من بر بالزاك و تولستوي رمانهاي اندازه به را اجتماعي
و فراز پروست ، يا جويس كافكا ، فاكنر ، مان ، مطالعه همسنگ يا است ،
.است نكرده تبيين برايم را تجربه فرود
تاثيرگذاري نظر از و است فشرده بودن بلافصل دليل به سينمايي داستان
جادوي اماميشود باطل سحرش ميشويم ، مسحورش تا ;زودگذر و آني
بردم نام كه را نويسندگاني آثار اگر.ماست با عمري ادبي داستانهاي
آثار اين آنكه با زيرا.كردهايم اهانت آنها به بخوانيم سرگرمكننده
آنهاست پيامد اثرشان مهمترين ميشوند ، خوانده فراوان شيفتگي و شور با
پي از هنوز ، زمان درازناي در حافظه ساختن شعلهور در قدرتشان نيز و
كه چيزها آن بدون زيرا.است من ذهن در آثار آن پستاب سالها ،
و ترديدها تمام با بد ، يا خوب و نميبودم ، هستم امروز آنچه خواندهام ،
را آنچه خواندههايم ، بدون واميدارد ، حركت به مرا اكنون كه يقينهايي
دگرگون دادند ، شكل مرا كتابها آن.نميداشتم باور دارم باور امروز
قامتش به را كتابها كه زندگي ، همين با همگام همچنان و ساختند كردند ،
چهرهاي جهان كه آموختم كتابها آن از.ميكنند دگرگونم پيوسته ميسنجم ،
نبايد امر اين كه آموختم و بود خواهد چنان نيز هميشه و دارد بدزهم
دستمان از زشتيهايش كاستن براي كه آنچه انجام از را ما روي هيچ به
ابناي ما انساني كمدي اين در كه آموختم آنها از.بازبدارد برميآيد
هم عنوان به اعتقاداتمان ، و نژادها فرهنگها ، چندگونگي عليرغم بشر
فراگرفتم آنها از باز و يكسانيم بزرگداشتي سزاوار صحنه اين بازيگران
شقاوتي ريشههاي يافتن براي.محروميم بزرگداشت آن از غالبا چرا كه
ياري را ما ناب ادبيات از بهتر چيز هيچ سرزند انسان از ميتواند كه
.نميكند
جنگ ، مانعبروز ميتوان دشوارتر بس متعهد ادبياتي داشتن بدون
فعاليتهاي و آوارگيپناهندگان مذهبي ، و قومي نزاعهاي نسلكشي ،
اكنون هم از و يافتهاند فزوني تهديدگرانه كه پديدههايي ;شد تروريستي
نابودي به نيز را برلين ديوار فروريختن از برخاسته اميدهاي تمام
كه 200000 -بالكان فاجعه قبال در اروپا بهتزدگي و منگي.كشاندهاند
به انتخابات كردن برپا با كه ديديم هم سرانجام و گذاشت برجاي كشته
برانگيختن ضرورت براي قطعي دليلي -بخشيدند مشروعيت نژاد اصلاح جنايت
چشمبندها ، برداشتن.است بيدغدغگي فروكشنده ورطه از جمعي خموده عزم
در اميد از روزني گشودن و بيداد ، با رويارويي در خشم ابراز
باسربلندي همواره ادبيات كه است كارهايي جمله از شرايط ، نفسگيرترين
خطا به را آن اهداف بيگاه و گاه كه بگذريم.است برآمده آن عهده از
دفاعناشدنيها از دفاع صدد در آن واسطه به و پنداشته ديگري چيز
.برآمدهاند
كه چرا دارد ، سنگين رسالتي شد شمرده آنچه ايفاي در نوشتاري ادبيات
حقيقت بيان در شنيداري ، -ديداري رسانههاي از هريك با مقياس در
موضوعات سطح از ناگزير خود ماهيت اقتضاي به رسانهها اين.است موفقتر
امروزه آنها.محدودترند بسيار خويش بيان آزادي در و نميروند فراتر
ما كشاندن و جهان قاره پنج در اطلاعات و اخبار خارقالعاده پردازش با
جهان كه ساختهاند بدل هرزهچشم تماشاگري به را ما رخدادها كانون به
فيلم ، يك اكران صحنه بگويم ، دقيقتر يا تماشاخانهاي فراخ صحنه را
حيرت ناپايداري ، همه آن با -شنيداري -ديداري اطلاعات.ميپندارد
و قصه مثابه به را تاريخ ما كه ميشود باعث -سطحينگريشان و انگيزي
ميان رويدادها توالي بستر و علتها داشتن پوشيده با و بنگريم داستان
بيعاطفگي منفعل ، پذيرش از حالتي به لاجرم.مياندازد فاصله آنها و ما
اثر بر كه است حالتي همان مانند اين و فروميرويم رواني رخوت و اخلاقي
هدفشان يگانه كه برنامههايي ساير و تلويزيوني داستانهاي تماشاي
.ميآيد وجود به است مردم كردن سرگرم
ما همه.قانون نه و است عرف مغاير نه حالتي چنين در فرورفتن البته
هم ادبيات كاركردهاي از يكي براستي ;بگريزيم واقعيت از داريم دوست
كنوني تاريخ و بنماييم ، غيرواقعي را حاضر زمان اينكه اما.است همين
از را شهروندان كه است چنان اصل در كنيم ، تبديل داستان و قصه به را
را خويشتن مرد ، و زن از اعم آنها.باشيم كرده معاف تصميمگيري و تفكر
اين رفته رفته و پنداشت خواهند مبرا و فارغ مدني رسالت نوع هر از
نوشته پيشاپيش آن سناريوي كه تاريخي در مداخله كه ميشود شايع عقيده
سوق جهاني به را ما روند اين ادامه.نيست هيچكس قدرت يد در شده
جاي به تماشاگر مشتي تنها ندارد ، وجود شهروندي آن در كه ميدهد
به را خود مردمانش دمكراسي ، پوسته حفظ عليرغم كه جهاني ميماند ،
آرزوي همواره آن كردن نهادينه كه واسپردهاند كرختي و رخوت از گونهاي
.است خودكامه حاكميتهاي
توليد سنگين هزينهبسيار شنيداري -ديداري رسانههاي ديگر عمده مشكل
داستان بيان شيوه گزينش در و انتخابموضوع در تهيهكنندهاي هر.است
نمودار موفقيت عطش.شد خواهد مواجه مسئله بااين ناخواه خواه
براي موقعيتي هر لازم شرط بلكه نيست ، فيلمساز جاهطلبي و خودبيني
.است (فيلمساز بعدي فيلم يا) فيلم يك ساختن
جلب به آنها دليلنياز به تنها شنيداري -ديداري رسانههاي سازشپذيري
كه ميشود ناشي نيز واقعيت اين بلكهاز نيست تماشاگران بيشتر هرچه
سينما عمومي ، اذهان بر بلاواسطه تاثيري با گروهي رسانههايي عنوان به
نفوذ تحت ديگر رسانه هر از بيش جوامع ، آزادترين در حتي تلويزيون ، و
نميشوند ، سانسور آشكار طور به آنها البته.دارند قرار دولت سلطه و
نظارت ، تحت بلكه بيفتد ، اتفاق است ممكن هم چيزي چنين اينكه گو
مقولات برخي به پرداختن ازدارند قرار دولت هدايت و سازماندهي
.باشند سرگرمكننده صرفا كه ميشوند ترغيب و ميشوند بازداشته
هيچ اما آزاديگرانبهاست ، .ادبيات رسالت براي است برهاني اين و
را آزادي آنكه مگر باشد خاطر آسوده آن دوام و بقا از نميتواند كشوري
آزادي مرهون را فرد حيات كه ادبيات.كند دفاع آن از و تجربه پيوسته
وجود به پوچ و هيچ از آزادي كه دريابيم تا ميكند مدد را ما است
است فكري سير خط يك است ، اعتقاد نوعي است ، گزينش نوعي آزادي ;نميآيد
نيز و.گيرد قرار آزمايش بوته در و شود بارور بيوقفه ميبايد كه
از اجتناب براي كه شود راهبر مسئله اين درك به را ما ميتواند ادبيات
.است كرده ابداع بشر كه است تمهيدي بهترين دمكراسي جنگ ،
زباني وتجربهورزيهاي خويش تخيل جولان از نيست ملزم متعهد نويسنده
الزامي باز ، و ;ورزد ابا خطرپذيري كهاز نيست هم نيازي ;بكشد دست
وظيفه كه ندارد دليلي آخر بپوشد ، چشم سبكسري خندهو از ندارد
.باشند يكديگر مغاير حتما نويسنده اجتماعي رسالت با ساختن سرگرم
همواره بزرگ رسالات و رمانها جاودانه ، تراژديهاي ناب ، اشعار تمام
در.آوردهاند شگفت به و فريفتهاند كردهاند ، سرگرم را خود خوانندگان
ناميرا نكند خود مجذوب را خواننده كه شخصيتي يا انديشه ادبيات دنياي
بيرون شعبدهبازي سيلندري كلاه از كه خرگوشي مانند درست نميشود ،
.ميجهد
فرانسه در خودرا تبعيد دوران (2)بنيامين والتر كه سالهايي طي در
بر را خود سايه سياهي پيشروينازيسم كه هنگام همان در ميگذراند ،
.كرد بودلر شارل اشعار مطالعه وقف را ويخويشتن ميگسترد ، اروپا
جا به اماآنچه ماند ، ناتمام كه نگاشت شاعر اين درباره كتابيهم
دوراني چنان در بنيامين بودلر؟چرا چرا حال.است خواندني سخت مانده
ميخوانيم ، را او نايافته فرجام كتاب برگزيد؟وقتي را شاعري چنين
فرد حيات بغرنجي و مدني جامعه بسط قبيل از معضلاتي پاسخ كه درمييابيم
تصوير.كرد جستجو (3)بدي درگلهاي بايد را مردمي جامعهاي در را
در هم آن است ، مشغول بودلر اشعار كندوكاو به كه حالي در بنيامين
و تنگتر دورش به گرفت ، را او جان كه بيدادي بيداد ، حلقه كه لحظهاي
فيلسوف پوپر كارل زمان ، همين در.است تاثرانگيز تصويري ميشود ، تنگتر
به نيوزيلند ، در دنيا ، از ديگر گوشهاي در را خود تبعيد روزگار كه
غرق را خويشتن پرداختو باستان يونان زبان فراگيري به سرميبرد ،
.اداكند را خويش سهم عليهخودكامگي نبرد در تا كرد افلاطون مطالعه
نام آن دشمنان و باز كهجامعه بود كتابي وتحقيق غور اين حاصل
در ديگريآزاديخواه و ماركسيست يكي پوپر ، و بنيامين وجود.گرفت
است آن گواه بودند ، آنها بازسازنده خود كه بزرگي فكري جريانهاي بطن
دورانهاي در كه دادند نشان آنها تاخت ، تيرگيها بر ميتوان قلم با كه
.بمانند فايده مفيد و باشند راهگشا ميتوانند دايناسورها سخت
يوسا بارگاس ماريو:نوشته
شريعتمداري پرتو:ترجمه
Pros Pect:منبع
:زيرنويسها
خويش آثار كهدر تبار فرانسوي امريكايي منتقد George Steiner1ـ
.است پرداخته ادبياتبسيار و جامعه ميان ارتباط به
كه آلماني وهنرشناس اديب (تا 1940 1892) Walter Benjamin(2
به حاضر قرن اول نيمه در آلمان ادبي منتقد بزرگترين عنوان به امروزه
.ميآيد شمار
.سرودههايبودلر از مجموعهاي نام "Les Fleurs du Mal"(3