پنجم ، شماره 1297 جولاي 1997 ، سال تير 1376 ، 7 دوشنبه 16
|
|
دارد فلسفي روحيه عميقا خوب مدرن شعر
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
بيوقت شعرلحظههاي مجموعه باره در يادداشتي
نگران ، و حيرتآميز دلخور ، نگرشي باشد ، شاعر عميقا اگر امروز شاعر
و نهاد و ذهن كل از برآمده زبان در كه داشت خواهد ازپرسش سرشار و
است ديگر كشفچيزي جوياي او ، عاطفه
آتشي منوچهر
برآسمان
تنهاست توئي كه گلي
!كن نگاه
اشياء فروتن شكل به
دارد انهدام رنگ كه پروانهاي و
كن نگاه
.دل كهنه برج به
است پرندهاي تنهائيات
.نميگشايد بال كه
از بيآنكه و كرده ، شروع محض سادگي از كه است شاعري مدل محمدحسين -1
به بگذرد ، نفسگير وصفالحالهاي و نفسها حديث و زبان پيچيدگي خوان هفت
او زبان در استحالهاي تحول ، اين بيآنكه رسيده ، پيچيدگيذهني عرصه
ژرف شعرش ، فكر و است ، زائد بيحشوو و ساده همچنان او زبان.آورد پديد
.زيبا و
دارد؟ نمودهائي چه و است گونه چه ذهن پيچيدگي اين اما
:مياندازيم گذرا نگاهي بالا شعر همان به
برآسمان
توئي كه گلي
تنهاست
نيازمند بيآنكه عبارتبرآسمان ، .است آن وروديه و شعر ، بخش يك اين
و فيزيكي بالاي) بالا گستره متوجه را ما حس و هوش باشد ، ديگري اضافات
و.ادراكي بالاي يك هم افلاكي بالاي يك هم يعني ميكند ، (حسي بالاي
چه بالا آن ميخواهد شاعر ببينيم تا ميدهد ذهنمان به اندوهناك انتظاري
:به ميرسيم بلافاصله و.دهد قرار چيزي
توئي كه گلي
از بيگمان برآسمان ، گل كسي؟ چه اينتو و است ، گلي گونه چه گل اين
واژهگل اندوهناك بيان هرچند.نيست مرغزاري و گلهايباغچهاي انواع
گل اين آيا.ميكند نزديك دشتها و درهها گلهايكمياب به را ما حس
هم است؟ كسي گلنام اين آيا.نه هم و آري هم است؟ -ستارهاي يا -ماه
و) نه هم همآري خداست؟ نماد گل ، آيا (آري بيشتر ، و) نه هم آري ،
است شاعر روان و ذهن شده ماديتواژه هست هرچه گل اين.(آري بيشتر
بيآنكه ميگيرد ، خود به فلسفي وسعتي و ژرفا بودن ، گزارهتنها با كه
.باشد كار در فلسفهاي
روحيه عميقا خوب ، مدرن شعر كه -نوشتهام شايد -گفتهام بار يك من
اراده بدون و متداول ، زبان و سيستم بدون فلسفهايدارد فلسفي
متزلزل و متلاطم جهاني كشاكش در امروز ، شاعر زيرا ;عقلائي تاثيرگذاري
دلخور ، نگرشي باشد ، شاعر عميقا اگر ارزشها ، بياعتباري از سرشار و
از برآمده زبان در كه داشت خواهد پرسش از سرشار و نگران ، و حيرتآميز
جنس از چيزي.است ديگر كشفچيزي جوياي او ، عاطفه و نهاد و ذهن كل
به مقيد و ميكند تجلي زبان در فقط و است ، ديگري پرسش خود كه پاسخي
.نيست بيرون در ازائي به ما
نمايش به را شعر اين عاطفي و فلسفي بار همه گزارهتنهااست يا عبارت
وجه مهمترين ميگيرد ، خدا تنهائي از نشات كه انسان ، تنهائي.ميگذارد
.كرد بيانش ميتوان شعري زبان رهگذر از تنها كه است امروزين فلسفه
تعبيري ، به ميكند ، عرضه برما بعدي -يابند -دوبخش در شعر كه سيري
را هستي فسردن و زوال كه تنهايي.است تنهائي نمايشگرآن و تفسير
:ميدهد نمونه
كن نگاه
اشياء فروتن شكل به
دارد انهدام رنگ كه پروانهاي و
سرسبزي و شورش و سركشي آمد خلاف اشياء فروتني كلام ، موجزترين در
) طراوتها و جلوهها همه نفي دارد انهدام رنگ كه وپروانهاي ;آنهاست
(.باشند و باشد حيات كل صفات قاعدتاميبايست كه
كه ميخواهد (بالا آن در باشي تو كه تنها گلي) مخاطبش از شاعر انگار ،
شهادت و ببيند گيتي و طبيعت در را زوال اين و خاكبيندازد به نظري
به (طبيعت) جمادي و گياهي نمود از كهبلافاصله است همين براي.دهد
:ميرسد انسان ذات
!كن نگاه
.دل كهنه برج به
است پرندهاي تنهائيات
نميگشايد بال كه
گرفتهاند خود به جمادي شكل هم ، انسان و جانور پائين ، اين كه يعني
محض ، تصوير يا جماد جز نميگشايد ، بال ديگر كه وپرندهاي (دل برج)
ديگرند؟ چيز چه
شعر مورد در را دونكته تا گرفتم ساده تفسيري به را بالا شعر من -2
:باشم كرده بازگو مختصر اين در مدل محمدحسين
زبان و هموار راه كه است شاعري دست ، اين از شعرهائي در مدل:الف
.است شده يگانه زبان با -بارفلسفي با شعر -شعر وگوهر دارد دلخواهي
ادامه را (آن مشابه نمونههاي و دوم شعر) شعر همين روال مدل ، اگر
-پنج شعر:ديگر نمونههاي.يافت خواهد دست نيز خود خاص زبان به دهد ،
-وشش بيست -وچهار بيست -ويك بيست -هيجده -هفده -شانزده -دوازده -هفت
...و پنجاه -ودو چهل -ويك چهل -وهفت سي -وچهار سي -ونه بيست
من.ميدهد نشان حجم بهشعر زيادي وسوسه اشعارش غالب وجوه در مدل -ب
حجم شعر در شاعر زبان:ميدهم هشدار اما نميكنم ، رد حجمرا شعر
.شود يگانه گهگاه ، و -نزديك رويائي زبانشعرهاي به نبايد الزاما
همسايگيهائي هم با حدودي تا زباني ، ديدگاه از حجم شعر و ناب شعر
زباني رويكرد سبب به حجم شعر كه است اين كار اشكال اما دارند ،
و واژگاني تفنن نوعي سمت به رويائي ، زبان حضور خصوصا آن ، شاعران
به همه شد ، اشاره چنانكه نهايت ، در و ميكند ، پيدا گرايش مضموني
اشاره مورد فلسفي ابعاد و شعري جوشش از كه متحدالشكلميرسند زباني
شود فراموش نبايد هرگز آنچه.دورميافتند به مقال اين ابتداي در
فلسفه هميشه بدويت طنين و ابتدا ، فيلسوفان آواز شعر ، :كه است اين
در و جهان درك ابتداي در هميشه كه هستند پيامآوراني شاعران ، .است
و بخوانند تازه آوازهاي هميشه بدينوسيله ، تا هستند ، آن شناخت هدايت
.باشند داشته عهده به را سخن داوود رسيلي