پنجم ، شماره 1298 جولاي 1997 ، سال تير 1376 ، 8 سهشنبه 17
|
|
قهوهخانههاي در شده سپري سالهاي صفاي
سنتي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
قهوهخانهها بازآفريني زمينه در تهران شهرداري كاركرد به نگاهي
و احياء طرح براساس ديماه 1372 در تهران سنتي قهوهخانه نخستين
شهرداري اجتماعي امور معاونت حوزه مصوبه سنتي قهوهخانههاي بازسازي
كرد آغاز را خود فعاليت فرهنگي پژوهشهاي دفتر باهمكاري و تهران
چندگونه ، كاركردي با گذشته سال چهارصد در كه ايران سنتي قهوهخانههاي
مدرنيستي فرهنگ گردوغبار در داشتهاند ، برعهده گرايانه جامعه بس نقشي
خود جاي و شدند سپرده فراموشي وادي به رفتهرفته (سنت منهاي نوگرايي)
را انسانها مطلق جايهمگرايي ، فرديت به كه دادند ترياهايي به را
اما درآمد جولان به جامعهما در ديرتر كمي مدرنيسم اگر.ميكردند نجوا
دستاوردهايفرهنگي و سنتها و باورها همه باروي كوتاه ، فاصلهاي در
.باشد گذاشته سنگتمام مافات ، جبران در تا شكست هم در را ما نياكان
تا درگذشت ژوئن 1972 پانزدهم روز در نمادين رويداد يك در مدرنيسم
چه اگر مدرنيسم پست.بگيرد (نوگرايي از پس) پستمدرنيسم را آن جاي
و سنتها به كه آنجا از اما بود غربي شيوه به نوگرايي منطقي ادامه
خشكي و جمود آن ميداد ، ديگر بها نيز نوگرايي از پيش شناختي زيبايي
تسلي اندازهاي به تا را آدمي خسته روان ميتوانست و نداشت را مدرنيسم
.دهد
مثبت پاسخ مدرنيسم پست نداي به كه نهادي نخستين بيگمان ما كشور در
تهران شهرداري كند ، زنده را ملي رفته دست از ارزشهاي كوشيد و داد
سازههاي گسترش با بخشيد ، دوباره جاني سنتي ، معماري به كه نهادي.بود
راهاندازي با پس و دميد سيمانيتهران شهر كالبد در تازه روحي آجرنما ،
بار را شده سالهايسپري صميميت كوشيد سنتي قهوهخانههاي بازآفريني و
.آورد مردم ميان به ديگر
در زياد احتمال به و صفويان ، دوره در ايران در قهوهخانهها نخستين
بعد و آمد پديد قزوين شهر در ،(984ق-930) شاهتهماسب سلطنت زمان
.يافت توسعه اصفهان شهر در ((9961038ق اول شاهعباس زمان در
.بود قهوهنوشي جاي پيداست ، نامش از كه همانگونه آغاز ، در قهوهخانه
ايران شمالي مناطق از بعضي در گياه اين كشت و ايران به چاي آمدن با
را قهوه جاي چاي كمكم مردم ، ميان كرده دم چاي طعم شدن ذائقهپذير و
در نوشي چاي هجري سيزدهم قرن نيمهدوم ازگرفت قهوهخانهها در
.ماند باقي همچنانبرآنها قهوهخانه نام ليكن شد ، معمول قهوهخانهها
((12641314ق شاه ناصرالدين پادشاهي دوره در بهويژه قاجار دوره در
تهران ، شهر جمله از بزرگ ، شهرهاي در قهوهخانه گسترش براي زمينه
كنار در و محلهها در و بازارها در ابتدا قهوهخانهها.آمد فراهم
سبزي بقالي ، قصابي ، نانوائي ، مانند مهم ، صنفي واحدهاي از مجموعهاي
شكل شهر محله هر در را بازارچهاي باهم كه ،...و حمام فروشي ،
هر در پذيرگشت ، جامعه كه زماني گذشت از پس.آمد پديد ميدادند ،
صنعتي ، كارگاههاي پيشهها ، تجمع محلهاي در و شهر محله و خيابان
در و مسافربري اطرافگاراژهاي در بعدها و مسافرخانهها ، كارخانهها ،
شهري ، ميان منزلگاههاي و دروازهها پيرامون و شهرها مدخل
ساخته نزديك ، و دور فاصلههاي با يا يكديگر ، جنب در قهوهخانههائي
.شد
قهوهخانهها نقش
نقشهاي و وظيفه خود ساله چهارصد حيات تاريخ طول در قهوهخانه
آغاز دراست داشته زمان اقتصادي و اجتماعي اوضاع با مطابق گوناگوني
و اديبان و جامعه مرفه قشرهاي از گذران خوش مردم آمدن گرد محل كار
گرفتن ريشه با همزمان.بود لشكري و كشوري و درباري رجال و شاعران
همه در آن يافتن توسعه و مردم توده ميان و جامعه بن در قهوهخانه
به پيشه ، و صنعت و كار اهل بهخصوص گروه ، و طبقه هر از مردم شهرها ،
از خاصي گروه و صنف به قهوهخانهها از بعضي رفته رفته.آوردند روي آن
از مختلفي قشرهاي (پاتوق =) پاتوغ يا ميعادگاه و يافت اختصاص مردم
صورت به قهوهخانه زمان اين در.شد هنرمندان و صنعتگران و كارپيشگان
با نهاد يك همچون و بود درآمده شهري جامعه در فعال صنفي واحد يك
.ميكرد فعاليت مشخصي و ويژه فرهنگي -اجتماعي كاركرد و وظيفه
روان و جان پرورش
ديگري و تن پرورش يكي:پرورشي مهم اصل دو به ايران مردم قديم در
كار به و روان و تن نيرومندي.ميدادند اهميت روانبسيار و جان پرورش
توده نزد معنوي و مادي زندگي درعرصه پهلواني اخلاق و رفتار گرفتن
.داشت والا منزلتي و ارج بازار و كوچه مردم
و اندام و تن پروردن براي مقدس نهادي زورخانه قديم ، سنتي جامعه در
ميان در قهوهخانه جاافتادن از پس.بود اخلاق و انديشه كردن نيرومند
راه در را هم به نزديك و پيوسته دونهاد قهوهخانه و زورخانه مردم ،
و زورخانه فضاي.دادند جامعهشكل در مردم مذهبي و ملي روحيه تقويت
و پهلواني خصلتهاي نيروبخش و آگين عطر هواي از هردو قهوهخانه
ديوار و در.بود آكنده ايثارگري و جوانمردي اخلاق و رفتار و سلحشوري
پهلوانان پيكره از نگارهائي و نقش با قهوهخانه و زورخانه ساختمان
و تاريخي و افسانهاي شاهان صورت و مذهبي و ملي و حماسي و اساطيري
مرشدي زورخانه نشين سردم.بود پوشيده جامعه جوانمردان و پهلوانان
مردان شاه مهر و شاهنامه فياض چشمه از را شعرش پيمانههاي كه بود
نيز قهوهخانه نقال.مينوشانيد پهلوانان به و ميكرد پر مومنان امير
همين زلال پاك آب با را سردم پاي مشتاق حلقهنشينان كه بود مرشدي
.ميداد شستشو ديني ، و ملي حماسي داستانهاي يعني زايا ، چشمههاي
شمايل و شكل با پيوسته گوششان و چشم قهوهخانهنشينان و زورخانهكاران
مردانگيهاي و دلاوريها بيان و وصف و ديني و قومي تاريخ پهلوانان
و قهرمانيها قصه ميشنيدند و ميديدند هرچه و بود تماس در حماسهسازان
.بس و بود رادمرديها
نهادي مرور به قهوهخانه كه اين از بعد) قهوهخانهروها و زورخانهكاران
و كوچه مردم توده به و بودند پيشه اهل همه (شد ومردمي همگاني
نداف ، دباغ ، حلاج ، بزاز ، جمع از بودند پيشهوراني.داشتند تعلق بازار
رزاز ، مسگر ، بند ، ماست نانوا ، كلهپز ، سلاخ ، كلاهدوز ، نقاش ، كفاش ،
مردان اين..و خراط طواف ، قناد ، صحاف ، خياط ، قفلساز ، آهنگر ، نجار ،
روان و شنا وتخته وسنگ وكباده باميل را تن زورخانه گود در
قهوهخانهانديشه عرصه در و ميدادند ، ورز جوانمردي اخلاق و آداب با را
رستم نبردهاي داستان تكرار و بازگوئي و داستان و قصه و شعر با را
با اميرمومنان جنگهاي و سهراب ، و اسفنديار چون پهلواناني با دستان
.ميپروردند مذهب و دين اهريمنان
و پهلوانان از كه ميگرداندند قهوهچياني را قهوهخانهها از بعضي
فتيان و جوانمرد لوطيان دسته از و زورخانه ، باستانيكار ورزشكاران
از شماري.ميرفتند شمار زورخانهبه افتادگان پا از يا ايثارگر
وابسته قهوهخانهها خوانان غزل و سخنوران و خوانان شاهنامه و نقالان
زورخانه گود پهلوانان از آنان از شماري و درويشي و فقر سلسلههاي به
و زورخانه ميبينيم كه روست اين از.بودند كسب و پيشه اهل بيشترشان و
اخلاق مباني آموزش راه در هم با همسو ايران سنتي جامعه در قهوهخانه
.ميسپردهاند گام مردم به جوانمردي خصلتهاي و پهلواني
دارد ادامه