پنجم ، شماره 1300 جولاي 1997 ، سال تير 1376 ، 10 پنجشنبه 19
|
|
كوه راهيان با دمان سپيده در
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
نگهداريم سرسبز و زنده را كوهها چگونه
گياهي گونه خاستگاههزاران چشمهها ، زادگاه رودها ، سرچشمه كوهستان
است جانوري و
بزرگ شهر توي هزار از دور
براي تهران شهر ساكنان از نفر هزاران تعطيل روزهاي دمان سپيده در
در را كوهستان راه شهر ، اين آلودگي و دود با آميخته هواي از گريز
و زندگي دوستدار و مشتاق آدمهاي از زنجيرهاي صورت به و ميگيرند پيش
سايه يا باغي همسايگي در تا ميپيمايند را دامنهها و درهها سلامتي ،
با و كنند سپري آرامش با را ساعاتي آب ، زمزمه كنار و كهنسال بيدي
راهيان.بگيرند سر از را بزرگ شهر توي هزار در زندگي شاد ، روحيهاي
نميآلايند ، را آب.ميدانند را كوهستان و درخت و آب قدر كوه ، هميشگي
قدم تازه كه آنها اما نميفرسايند ، را خاك و نميكنند مجروح را درخت
خطر به را خود زندگي و ميگذارند بيراهه به قدم ميگذارند ، كوهستان به
آب شايد ، و ميشكنند را نارس ميوههاي از سرشار شاخه يا مياندازند ،
.ميآلايند بردهاند كوه به خود با پسماندههايآنچه كردن رها با را زلال
از ومراقبت كوهستان در گردش آداب درباره كوه ، راهيان گزارشبا اين در
.گفتوگوكردهايم زندگي ، و رويش بزرگ منبع اين
سرچشمه دوركوهها چندان نه ساليان در و ايران ما پهناور سرزمين در
و طراوت از سرشار و زيباييها و پاكيها پهنه و خروشان و زلال رودهاي
بر و مرور به اما بودهاند ، جنگل و درخت و گل و سبزه از پر و نشاط
بيتوجهي بيرويهدامو چراي شهرها ، بيرويه گسترش جمعيت ، افزايش اثر
.شدهاند فرسايش و تخريب دستخوش كوهروان
كوهها پربرف دامنههاي از كه نهرهايي:ميخوانيم سبز صلح گاهنامه در
فرا تماشا به را مردمان دور نهچندان روزگاري و ميگيرند سرچشمه
جاي خود بستر در را زباله انبوه و فاضلاب گنداب امروز ميخواندند ،
طبيعت ميشويم ، نزديك سرچشمهها به هرچه برويم كه بالاتر.دادهاند
و هستند پاك هنوز سرچشمهها.است شده ضعيفتر ناآگاه انسان و قويتر
ديگر اما است روان اگرچه آب سرچشمه ، از دور اما است بزرگ نعمتي اين
صورت به آبي بخواهي اگر.است شده تيرهتر دست پايين در و نيست زلال
شكستهاي شيشه يا كنسرو قوطي مواظب بايد بگيري تن از را خستگي و بزني
كه است كافي كني ، تازه گلويي بخواهي اگر و نخراشد را دستت كه باشي
....و بيابي آب در پلاستيكي تكه تا بريزي ليوان در را آب
تابستان فصل در بهويژه را تعطيل روزهاي دارند ، دوست مردم از بسياري
تا دارد قواعدي و آداب كوه به رفتن اما.بگذرانند كوهستان دامان در
و بماند سرسبز و زنده هميشه طبيعت ، ارزشمند منبع اين و پاك مكان اين
.بگيرند بهره آن از هم آينده نسلهاي
به ميرسد ، نظر به سرحال و چابك هنوز هم سالگي هفتادويك در كه فرخي
در را كوهنوردي هرگز ، و بوده كوهستان قديمي راهيان از خودش قول
شمار ميبينم ، وقتي:ميگويد او است ، نكرده فراموش تعطيل روزهاي
ميشود ، خوشحال بيشتر روز هر كوهنوردي و گردي طبيعت علاقهمندانبه
كه كوه از جوانان از شدنبعضي پرت مثل تلخي صحنههاي ديدن اما ميشوم ،
تازگي به كه كساني.ميلرزاند را تنم آنهاميشود ، مرگ به منجر گاهي
توسط مرور كهبه مسيري از است بهتر گرفتهاند ، پيش در را راهكوهستان
سوي به ماجراجويانه ، و كنند شده ، عبور علامتگذاري و آماده كوه راهيان
قبيل اين برندارند خيز دسترس صخرههايغيرقابل و پرتگاهها
مياندازد ، به خطر به را بياحتياط افراد زندگي آنكه بياحتياطيهاضمن
لغزيدن.ميسازد جبرانوارد غيرقابل خسارات نيز طبيعت ساختار و بافت
كننده ويران عبور براي را راه قعردره به آن سقوط و سنگ تخته يك
را حاصلخيز خاك از بزرگي بخش و ميكند بهاريآماده سيلابهاي
وسيعي دربخش كه ميبينيم سال چند از پس ترتيب اين به و نابودميسازد
اجازه نبايد ما.جاماندهاند به سنگي بزرگ صخرههاي تنها كوهها از
.شوند نابود مرور كوههابه ترتيب اين به بدهيم
آخرينسراشيبياسپيدكمر از فرزندش دو همراه كه حيدري ازفريبرز
گردش و ميآيد كوه به است وقت چند ميپرسمكه پناهگاهشيرپلاست راهي
دوسال تا:ميگويد.است داشته او روح و جسم در چهتاثيري كوه در
از بعضي اصرار وعليرغم ميكردم دود سيگار پاكت يك روزي حداقل پيش
كه بود سال 1374 پائيز اما ، كوهنوردينداشتم به رغبتي هيچ دوستانم
تنگينفس دچار سرعت به چون.ندارم رفتن راه توان كهديگر كردم احساس
با و ميكردم خوابآلودگي و خستگي احساس هميشه كارم محل در ميشدم ،
انجام و پزشك به مراجعه از پس.عصبيميشدم شدت به حادثهاي كوچكترين
تامرز من گليسريد خونتري چربي كه گفتند من به آزمايشهايلازم ،
چرب غذاهاي خوردن ودر خوردم مدتيدارو.است يافته افزايش خطرناكي
ناتوان رفتن راه در همچنان اما بدستآوردم ، نسبي بهبودي و كردم پرهيز
ازدوستانم ، دوتن سفارش به سرانجام ، ميداد آزارم خستگيبيعلت و بودم
بود مشكل برايم كار اوايلاين.شدم كوه راهي و گذاشتم كنار را سيگار
آنكه از پس هم ايام همان در اما ميشدم ، تنگينفس دچار سربالاييها در و
اين احساسميكردم ، سرحال و چابك را خود هفته يك براي شهربرميگشتم به
طور به را سلامتيام حالا.عادتكردم كوهنوردي به سيگار جاي به كه بود
احساس ذرهاي بدون ساعتها شهر در وميتوانم آوردهام بدست كامل
و سلامتي مناين.هستم سرحال هميشه نيز كار محيط در و بروم خستگيپياده
.هستم كوهستان مديون را شادابي
.ميكنيم چراآلودهاش بازميگرداند ، ما به را سلامتي كوه وقتي اما ،
رها آب زلال باريكههاي در را نايلوني كيسههاي و كمپوت خالي ظرفهاي
شاخههاي يا و ميكنيم ريشه از بيرحمانه را گياهان و گلها ميكنيم ،
تا نگهداريم زنده را كوهستان كه نيست بهتر ميشكنيم؟ را درختان
در گياهان و گلها بگيرند ، سرچشمه آن از خروشان رودهاي همواره ،
آن پناه در گياهي ، و جانوري مفيد گونه هزاران و يابند پرورش دامانش
دهند؟ ادامه زندگي به
دارد ادامه