پنجم ، شماره 1300 جولاي 1997 ، سال تير 1376 ، 10 پنجشنبه 19
|
|
ذهني ويژگي يك مثابه به دمكراسي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
:اشاره
ميگذرد كشورها برخي در عمردمكراسي از است مديدي مدتهاي كه آن با
فزايندهاي شكل بلكه نيافته كاهش نهتنها آن درباره نظري بحثهاي اما
است عرصهرابطهانسان اين در پيچيده موضوعات جمله از.است گرفته نيز
چه مستلزم كهدموكراسي است اين اساسي سئوال.دمكراسي پديده با
همچون ديگري مسائل اينپرسش ، ادامه در است؟ انسانها براي ويژگيهائي
كه مقالهاي.ميشود مطرح دمكراسيتوسطفردنيز پذيرش پيشزمينههاي
مطروحه موضوعات طرح به ارائهتعاريفمختلفدمكراسي ضمن داريد پيشرو
.ميپردازد
مقالات سرويس
كوهن كارل:نوشته
آريايي مسعود:ترجمه
.خواند حكومت شيوه يا فن ميتوان سياسي مفهوم يك بهعنوان را دمكراسي
دست در زيراادارهحكومت ميشويم ، خوانده دمكراسي ما ميگفت پريكلس
به چونحكومت وقواعدي اصول كم عدهاي دست در نه است بسياري افراد
و بودن جمعي همگاني ، راي ملت ، حق حاكميت مردم ، براي و مردم وسيله
قرار استفاده مورد دمكراسي برايتوصيف اغلب...و حكومت بودن مسئول
.ميگيرند
تعريف متنوع ، واصول قواعد اين از مجموعهاي وجود عليرغم اما
دراين امر ، اين دليل دشوار ، يا محال به استقريب امري دمكراسي
مشمول معمولا كه بنياديني تماميمفاهيم اعتبار كه است نهفته واقعيت
تاريخياي گوناگون و متنوع شرايط جانب از جدي بطور هستند تعريفي چنين
حتي.ميشود فراخوانده چالش به است يافته تحقق آن در دمكراسي كه
غالب چهره و شان كه است داوري اين با موافق حاليكه عين در ارسطو
پيرامون بحث درگير همه توسط حكومت رئيس ازانتخاب عبارتست دمكراسي
مفهومهمهاي كه ميسازد روشن نهايت در و.ميشود مصداقهمه و معنا
حاليكه در.شد خواهد هم فقير مردم شامل ميكند حكومت دمكراسي در كه
در عددي لحاظ قدرتانداز مسند در آريستوكراسي حكومت در كه ثروتمنداني
.اقليتاند
خواهد هم فقيران شامل البته كه مفهومهمه ، آوردن ميان به امروز ،
برخي گذشته قرون خلال در.نيست دمكراتيك حكومت يك نشانه لزوما بود
مساعدت فقيرروي طبقات راي حق گسترش به نسبت سلطنتهايمطلقه از
اينرو از و بوده محافظهكار اينان كه اميد و تلقي اين با دادند نشان
.ميآيند مطلقه رژيم كار به ثروتمند طبقات از بيش
حصول و تكون عمومي بهآراء مكرر رجوع اجتنابناپذير نتيجه و پيامد
اكثريت وسيله به تصميمگيري يا عمومي راي حق كه بود باور اين
از) ديگر وصورت شكل هر از بهتر ميتوانند كه هستند سياسياي ابزارهاي
عواملي توضيح و تشخيص بايدبه فرد.كنند خدمت دمكراسي به (حكومت
اين از هدف.موثرند مردم رفتار بر سياسي مسائل حوزه در كه بپردازد
رفتار دمكراتيك بهطور اكثريت آن در كه است شرايطي تبيين همانا بررسي
.ميكنند فعاليت و
تعريف در كه اكثريت معنايهمهيا تبيين به بايد ابتدا بنابراين
اين به دمكراسيمعطوف از معنا اين.پرداخت كارميروند به دمكراسي
و كاربرد چگونگي دانش و توان مهارت ، اكثرافراد يا همه كه است نكته
داراي تعريف اين كه است بديهي.دارند خود جامعه در را سياسي قدرت
تبلور و تجلي راي يك فرد دراصلهر كه آنچه از بيشتر است معنايي
.است يافته
همه ميان در.دمكراسياست جوهري شئون از يكي خود بر حكومت
در اوميورزد ويژهاي تاكيد نكته اين بر دوتوكويل دمكراسي تحليلگران
ظهور تنها نه خود زندگي امور هدايت براي مردم توانايي و تمايل
پيش آنجا تا مبنا اين بر.ميبيند نيز را آن بقاي شرط بلكه دمكراسي
حكومت و.تميزميگذارد حكومتبرخود و ميانحكومتخوب كه ميرود
بيشترين با روشنانديش گروهي دست به ميداندكه حكومتي را خوب
بالاخره.ميشود آنهااداره علائق و منافع و مردم به دلبستگيها
بايد هم كل ، در دمكراتيك رفتار و فعاليت اصلاحيا ميگويد دوتوكويل
.شود اداره آنها خود دست به هم و باشد رضايتمردم بر مبتني
كيفيات به دوتوكويل نظريه كهتحقق گفت بايد نكته اين صحت تاييد ضمن
نيازمند خاص يكگروه جامعه ، تاسيس براي.دارد نياز شرايطمعيني و
ادارهو نظام چيستي و چگونگي درباره تجربهفراوان و دانش كسب
نهادهايياند محتاج همچنين اينعده.است (اجتماعي) دستجمعي مديريت
و تاسيس شدندر سهيم و كردن شركت شرايط و مجال برايآنان كه
افزونتر چيزي به اينان اما صد و اما.آورد فراهم را جامعه بازسازي
كه معيني و مشخص ذهني و روحي شرايط و كيفيت به يعني.نيازمندند
باورهاي و تعصبات تلقيها ، طرز معين ، تجارب برگيرنده در مجموعا
.است بزرگ اكثريت يك بوسيله يا همه سوي از آمده فراهم
است ، تحول و تغيير احساس دمكراتيك ذهن يك بنيادين ويژگيهاي از يكي
و شرايط در جمعيشان زندگي كه اجتماعي اعضاي تمامي ميان در احساس اين
از مشخصه و مقوله نخستين دارد ، قرار تطبيق و تغيير از متعادلي حالت
را اجتماع فرد ويژگي ، اين داشتن نظر در بااست دمكراتيك ذهن و حالت
فرايند با همگامي و همراهي آماده و كرده تلقي باز جامعه يك عنوان به
در تغييرات با همچنين و ميشود اساسي و عمده تحولات و تغيير جريان و
دليل به را ويژگي اين ما.ميدهد نشان سازگاري جامعه اعضاء تكون حال
و ريشهها به توجه با.ميخوانيم آن ، احساس لايتغير و ثابت ماهيت
افراد از كثيري كه خواند ذهني عادتي آنرا ميتوان احساس اين مباني
و متحول شرايط با جامعهخود ساختارهاي و خود دادن انطباق براي جامعه
.بدانند متصف جامعه متغير
متحول و متغير دوران در كه افرادي براي خصوصيتي و عادت چنين كسب
رژيمهايدمكراتيك.ميرسد محال و بعيد نظر به نكردهاند زندگي تاريخي
به را جامعه كهساختار وسيعي و گسترده تحولات از دورهاي متعاقب معمولا
دمكراسي مثال عنوان به.ظاهرشدند دادند ، قرار تاثير تحت كل يك عنوان
تكون يوناني جوامع اساس در تحولاتبنيادي از دورهاي دنبال به يونان
تجربه شاهد يونان جامعه ميلاد از پيش وهفتم هشتم قرون خلال در.يافت
از بعد.بود آريستوكراسي اجتماعي سازمان به پدرسالاريابتدايي از تحول
.شد آغاز سترگ ازتحولات دورهاي آن
جديد طبقات شدند ، نهاده بنيان بزرگ شهرهاي و جديد مستعمرات و كلنيها
ظهور بر مقدم تحول ، از الگويي چنين.شدند پيدا زندگي نوين شيوههاي و
جريان اوج نقطه رنسانس.پيوست تحقق به غرب جهان در جديد ، دمكراسيهاي
نوين شيوههاي اين تمامي راس در.است تحول و تغيير ديرپاي و طولاني
در آن ، سريع توسعه بخاطر كه دارد قرار سرمايهداري اقتصاد زندگي ،
اجتماعي رشد و نوآوري روند در و (شهرنشينان بويژه) افراد از بسياري
و تازه علائق نو ، ايدههاي و افكار از جريانيكرد نفوذ و تاثير سخت
ذهن يك به تنها نه آنها بخاطر فرد كه داشت وجود زندگي جديد شيوههاي
همه برگيرنده در كه اجتماعي سيال و باز الگوي يك به بلكه و باز
.داشت نياز باشد جامعه افراد
وجود انقلاب يك به نياز ذهني ، حالات و كيفيت اين از قبل فرانسه ، در
ايدههاي از كوچكي جزء كه مداوم گذار و تحولات به نياز احساس و داشت
در.يافت تبلور و تجلي اجتماعي نوين نهادهاي در بود انقلاب اين
سو و سمت و راستا همان در و تدريجي و بطئي بطور فرايند اين انگلستان
.داد رخ
و تحولات با شدن برايسازگار جامعه به افراد تعلق رنسانس ، از پس
به نياز زيرااحساس.شد نايل خود توسعه و بسط بهحداكثر نوآوريها
اوقات گاهي.است معاصر انسان ذهن اصلي اساسيو مقوله تحول و تغيير
و است ناخودآگاهانه و ناديدني و نامشهود احساس ، اين تاثيرگذاري
چنين ترتيب بدين.ميشود ظاهر نظري چارچوب يك در و مشهود وقتها گاهي
دمكراتيك ذهن جوهري ويژگيهاي از يكي كه تحول و تغيير از تصوري و درك
.يافت تبلور و تجلي پيشرفت و ترقي فلسفه يا تكامل تئوري در است
(فرهنگي مدرن يا) مدرن فرهنگي الگوهاي در پديدهاي چنين وجود اثبات
از آن در كه ندارد وجود دورهاي بشري تاريخ در زيرا است آسان
قبل.باشند آورده ميان به سخن تكامل و تفسير (قاعدهمندي) صورتبندي
انسان مقوله روحي و معنوي ژرف تحليل و تجزيه راستاي در آنويكو از
سپس و اوكندرسه از بعد.داد انجام كوششهايي تاريخ فلسفه در جديد ،
منطقي مباني استقرار با را انديشهاي چنين پيشرفت ، فلسفه طرح در هگل
به نياز احساس اجتماعي انديشه در.دادند انجام تكامل و تحول و تغيير
آن از اجتماعي رفتار و شده تبديل عقيده و ايمان به تحول ، و تغيير
از حالتي در و باز است جامعهاي اجتماعي ، چنين.ميگيرد نشات ايمان
چنين دمكراتيك آتن درباره پريكلس تحول ، و تغيير براي مداوم آمادگي
است شده گشوده جهان روي بر ما شهر دروازه و بردچشم بكار را وصفي
اهميت كم حالت و عادت يك نميتوان را تحول و تغيير به نياز احساس
ديگر با احساس ، اين از برآمده ساختارهاي و اجتماعي رفتار.خواند
تشكيل را كل يك و ميشود تركيب و سرشته دمكراتيك ذهنيت و ذهن مشخصات
.ميدهد
باور تنها نه زندگيميكنند و آمده دنيا به دمكراسي يك در كه افرادي
را تحول اين كه است ، مداوم شرفتغيير در اجتماعشان كه ميآورند
كه را احساسي نتيجه درميدانند خود فعاليتهاي نتيجهمستقيم پيامد
آن درون در جامعه و گرفته سرچشمه اجتماع اعضاي رفتار و فعاليت از
مشخصات و شعب از ديگر يكي عنوان به ميتوان ميكند رشد و سربرآورده
.آورد شمار به ذهندمكراتيك ويژگيهاي و حالات
معلول تحول به نياز احساس همانند جامعه دروني كار و ساز و رشد
جامعه يك در كه است ذهنياي و رواني مشخصات و حالات عادات از مجموعهاي
.است سربرآورده مدت بلند تاريخي جريانات خلال از معين
و برايديدارها يونانيان خروش و جوش و اشتياق با ارتباط در
اجتماعي روابط زمينه در آنها استعداد و آمادگي و عمومي اجتماعات
و عادات اين شكلدهي در كه داشت وجود واقعي و عيني عوامل از زنجيرهاي
و برآمدن عوامل ، اين همه از مهمتر.داشتند نقش رواني و ذهني مشخصات
كامل ميلاد از پيش پنجم قرن آغاز در كه بود آتن در متوسط طبقه گسترش
كار و كوشش با را خود پايگاه و موقعيت كه طبقه اين افراد نظر در.شد
و فعاليت از جامعه گرفتن سرچشمه بودند آورده دست به ذهني و يدي
.بود طبيعي كاملا خويش ، اعضاي عملكرد
ساختار كه باور اين تكوين در كه يونان جامعه از ديگري بعد و جنبه
افتاد موثر سخت است اجتماع افراد مشاركت بر متكي و مبتني جامعه
سازماني اساس و براصل كه است اجتماعي همياري و همكاري به نياز همانا
.است مبتني ميشد خوانده Polis يا شهر اصطلاحا كه
قومي ، چندگانه گروههايمتنوع وحدت و يگانگي مظهر عنوان به Polis
يك وجود بدون امر اين البته و وسربرآورد شد ظاهر خانوادگي و ايلي
فعاليتاجتماعي و همكاري زمينه در موفق و ممتد سابقهطولاني ،
نشات اجتماعي همياري اين.بپذيرد تحقق بود محال متوازن و هماهنگ
و توافق به سبوق جامعه تكون كه بود اعتقاد و باور اين از گرفته
مشترك تجارب و علائق طبيعت و ماهيت سوي از شده القاء مشترك فعاليت
.است
در بايد را جوامعاروپايي در ذهني صفات و عادات اين منبع و سرچشمه
خودگرداني.كرد جستجو مشتركشان ادارهامور در شهرها ساكنان تجارب
.غرباست وسطايي قرون جوامع مشخصههاي از يكي شهرها(خودمختاري يا)
نكته اين و شد حفظ دورانجديد تا محلي خودگرداني نظام انگلستان در
كرد ايفاء غربي دمكراتيك جوامع تاسيس در مهمي نقش چنين بورژوازي كه
بورژوازي يونان متوسط طبقه همانند زيرااست شگفتي و حيرت موجب كمتر
به كه بود جامعه هدايت و توانايي احساس داراي تنها نه نيز مدرن
.داشت باور نيز اجتماع خلق و ايجاد در خويش توانايي
در كه است وهميارياي تعاون موضوع جامعه كه نكته اين باور و دريافت
تعاون تجربه و همكاري به نياز.نيست زياددشوار دارد ريشه آدمي ذهن
بر مبتني اشرافي نظام سوي از اجتماعي متنوع ميانگروههاي در
وجوديكه عليرغم تجربه و نياز اينميشود تجزيه و خنثي امتيازات ،
مدرن دولتهاي و جوامع برآمدن در مهمي نقش واقع در خودمحور ، سالاري
.بود فرانسه انقلاب اصلي و مركزي انگيزه و كرد ايفاء
دارد ادامه