پنجم ، شماره 1306 جولاي 1997 ، سال تير 1376 ، 17 پنجشنبه 26
|
|
طلاق؟ يا اروپا يا
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
خانواده دادگاه راهروهاي در
دادهام ايشان به را مسكن انتخاب حق ازدواج قباله در من چون
!!بگويمچشم ميبايد افريقا شاخ برويم گفتند خانم اگر بنابراين
ميرسد نظر به كلافه مرداست نشسته آرام قاضي روبروي صندلي برروي زن
منزل در مشترك زندگي آغاز در ما قاضي ، آقاي:ميدهد ادامه هيجان با و
هيچ من مادر و پدر و بوديم مستقل كاملا البته.داشتيم سكونت پدرم
خواهند تصديق حتما هم خودخانم.نداشتند ما خصوصي زندگي در دخالتي
مرا ومادر پدر كسانيكه تمام و فاميل بلكه فقطايشان ، نهكرد
دين گاه هيچ كه دارند باور مومن عنوانافرادي به را آنها ميشناسند ،
خانم ، تحصيل دوران من ، در مادر حتي.نميكنند دنيا فداي را خود
بود ما سكونت محل كه بالا طبقه به و ميكردند فراهم نيز را ما غذاي
با زندگيامان.نداشتيم مورد اين در مشكلي هيچ ما خلاصهميفرستادند
در شيطاني چه نميدانم كه نكشيد سال يك به اما.ميگذشت سادگي و خوشي
عذابآوري تحميلهاي به ما زندگي كه رفت (ميزند لبخند زن) خانم جلد
بهانه خانم !زندگي نه گذاشت سياهي ميشد فقط را اسمش كه شد مبدل
اين مانورهاي ماه چند از بعد.ميدادند فحش زمان و زمين به ميگرفتند ،
اين از ميگفتند.باشند خانه اين در نميخواهند ديگر كه گفتند چنيني ،
محل اين ميگفتند.ميخورد هم به حالشان.شدهاند خسته ديوار و در
ماليام استطاعت حتي و آن قداست و زندگي از من چه هر.است قديمي
آخر.نميكرد چاره را ما درد و نميرفت خرجشان به ميگفتم ، برايشان
مجاني و مفت را بزرگ آپارتمان دستگاه يك من پدر كنيد حساب قاضي آقاي
بها اجاره صرف بايد كه هزينهاي آن طبعا بود گذاشته ما اختيار در
نرفت خانم گوش به گفتم چه هر اما.ميكردم زندگيامان و زن خرج ميشد ،
وصلهها بداند ، مقصر را مادر كه نداشت را عروسها هميشگي بهانه چون و
تهران محلات صميمانهترين و قديميترين از يكي كه ما محله به چسباند را
ستوه به هم شهرداري كارگر جاروي صداي از حتي اواخر در بطوريكه.است
ميتوانستم كاري چه من..و فحش و بهانهگيري به ميكرد شروع و ميآمد
از هم خودم يا و ميكردم دعوت آرامش به يا را او اينكه جز..بكنم؟
يكي در..ميكشيدم فرياد همراهاو و آمده تنگ به داشتم كه سگي زنگي
فكر و بروم راه داشتم احتياج.زدم بيرون خانه از اختلافات ، همين از
كه خانه به امابريزم زندگيمان برسر ميتوانم خاكي چه ببينم كنم
پدرش خانه به و بود بسته را چمدانهايش.نبود خانم از خبري برگشتم
كه بود كرده كفش يك در را پا هم ، من مكرر تماسهاي پاسخ در.بود رفته
.برنميگردم خانه آن به ديگر من
زن حال هر به كه گفتند.كردم مشورت مادرم و پدر بابودم شده خسته
و نيست خوب طلاق و است جوان كه ندارد عادت محلات اين به شايد است تو
بزرگوارانه پدرم هم بعد !حرفها اينجور از و نميآيد خوش را خدا
.كن اجاره منزلي ميخواهد ، همسرت كه تهران جاي هر كه كرد پيشنهاد
خانهاي همسرم ، سليقه اعمال و انتخاب با چيه؟ چاره !من با وديعهاش
و راضي خانم.نبود هم قبلي خانه نصف كه كردم اجاره شهر شمال در
روند باز زندگيامان و شدم راضي او رضايت از هم من كمكم.بود خوشحال
كرايه عهده از تا ميكردم كار سختي به هم من.كرد طي را خود آرام
.برآيم خانه
ميخورد آب برايم تومان ماهي 200 ، 300هزار مستقل خانه يك كنيد تصور
گمان ديگر واقعا..نو از روزي نو از روز باز كه نكشيد سال يك
ايراد زندگيامان جاي يك ميكردم باشد ، فكر قبلي مسئله همان نميكردم
اطلاعي هيچ بي خانم تااينكه.كنم كشف آنرا نتوانستهام هنوز من داردكه
و فقط هم تماسهايمن پاسخ.نميآورد هم بهانه حتي رفت ، ديگر و گذاشت
كه فرستاد ، من براي نامه اظهار يك بعدهم.بود سكوت و بيمحلي فقط
بنابراين دادهام ، بهايشان را مسكن انتخاب حق ازدواج قباله در چونمن
گفتند اگرخانم بنابراين.كنم زندگي بايد كردند خانمتعيين كه جا هر
الزام دادخواست من قاضي ، آقاي !!بگويمچشم من افريقا ، شاخ برويم
سر ميخواهم !رهاكرده را زندگيش و خانه همسرم دادهام ، بهتمكين
.برگردد زندگياش
همسرتان به را مسكن حقانتخاب عقد زمان چون:ميگويد مرد به رو قاضي
مسئلهاينجاست ، اماندارد معنايي تمكين به ديگرالزام دادهايد
بپذيريد ، كردهايد اعطاء همسرتان به كه حقي شرايط نميتوانستيد كه شما
!داديد؟ او به را حقي چنين چرا اصلا
غلط ميزدم ، حدسي چنين منحتي اگر خدا به قاضي آقاي:[ مستاصل]مرد
كه همسري قيافه به اصلا خدا به.كنم امضاء را زيرشرط تا ميكردم
چنين و بريزد هم به را چيز همه كهبخواهد نميآمد هم كردهام انتخاب
بود داغ كلهام آنقدر ميآمدمن قيافهاش به هم اگر تازه.بياورد بازيدر
شرط حدود 15 ، 16تا نكاحيه قباله مطلب ، اين گذشتهازنفهميدم كه
به فقط آدم لحظه آن در.كردم نخواندهامضا را آنها از خيلي من و داشت
خود به را خلافي تصور هيچ حق حتي و ميكند فكر زندگي وسبزي زيبايي
.نميدهد
را حقي كافي علم بدون و ندانسته هستيد ، مقصر هم خودتان پس:قاضي
.نداريد را اجرايش شرايط كه كردهايد اعطاء
ما كه ميخواهد و ميگويد همسرم كنم؟ چه بايد من حالا قاضي ، آقاي:مرد
.نيست مقدور من براي چيزي چنين.برويم اروپا به
!اروپا؟:قاضي
اگر ايشان.كنم زندگي نميخواهمايران من !اروپا قاضي جناب بله:زن
را باوي ازدواج اصلا من ميگفتند ابتدا همان نميتوانستنداز
را مسكن انتخاب حق كه كردم قبول را وصلت اين شرط اين به.نميپذيرفتم
اگر.نيستم بيا مناروپا كه زدهاند عهدشان و قول زير حالا.داشتهباشم
!!ياطلاق اروپا يا.نميكنم زندگي فعلي باشرايط هم من است اينطور
تمام از بكشم ، دست ازوطنم من كه باشد قرار اگر قاضي جناب:مرد
بروم ، بهغربت و كنم خداحافظي كردهام فراهم بازحمت كه چيزهايي
و اساسي اصول تمام از مرا كه زندگيمشتركي.ميدهم ترجيح را طلاق
.نباشد كه بهتر همان بگيرد ارزشهايم عقايدو
علم حتي يا و اشتباه به حق اين كه است درست خانم:(زن به رو) قاضي
و نرود بار زير ميتواند هم همسرتان اما است ، شده داده شما به كافي
خاص مورد اين در خصوصابنمايد طلاق درخواست سازش عدم صورت در
.مياناست در نيز مهاجرت و تابعيت مسئله كه
نبوده بيش تهديدي طلاق نظرميرسد به.است مشهود آشكارا زن نگراني
...دير اماديگر.است
اينباره در.است بامرد مسكن تعيين و انتخاب حق ايران حقوق در
ميكند ، تعيين شوهر كه منزلي در بايد زن:بيانميدارد مدني قانون
در.باشد شده داده زن به منزل تعيين اختيار آنكه مگر نمايد ، سكني
تعيين شوهر كه درمنزلي اقامت از كه زني عليه نميتواند شوهر مورد اين
اين از گذشتهدهد تمكين به الزام دادخواست ميكند ، امتناع است كرده
عرف و باشد منطقي و معقول بايد قراردادنيز ضمن شروط اعمال موارد
مطرح نيز دولت دخالت مسئلهمذكور در.كند تاييد را آن نيز وعادت
.داشت خواهد داشتهو نظارت خود اتباع بر دولتي هر زيراطبعا.ميگردد
.است نظارت اين اعمال يكشكل دادگاه در قانون اجراي