پنجم ، شماره 1310 جولاي 1997 ، سال تير 1376 ، 22 سهشنبه 31
|
|
مدني جامعه فرداي و امروز
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
آخر بخش
او اما بخشيد ، رهايي دولت قيد از را فرد خصوصي حوزه مدني ، جامعه
تحت را فرد و شده دولت جايگزين حزب بار اين.نمود حزب گرفتار را
باشد ، اعضا تبلورنيازهاي نتوانست نيز حزب خود.آورد در خود سيطره
پارتو چون نظريهپردازاني نگرش در كه اقليتيبودند ساخته احزاب بلكه
نخبگان ، توسط حزب اينتحليل در.شدند ناميده يااليت وميخلزنخبه
جوامعيكه در حتي.ميكرد تحميل اعضا بر را اينهويت و ميگرفت هويت
فرد و شدهاند دولت احزابجايگزين است ، گرفته شكل نوعي به مدني جامعه
همين در.است داده قرار حزبي زندگي تحتالشعاع را خصوصيخود زندگي عضو ،
بوروكراسيهاي آن مطابق كه مطرحكرد را آهنين وبر ، قفس ماكس راستا
و داده خودجاي درون در را فرد احزاب ، و بزرگ دولتي ، شركتهاي بزرگ
سنتي ، جامعه در اگر اساس اين بر.مضمحلميسازند را او هويت و عقلانيت
و بود افراد زندگي حاكمبر فرمانروا اجتماعي ، گوناگون گرايشات باوجود
تنوع و داشته حاكميت زندگي بر ايدئولوژي و رهبر ، حزب تودهاي جامعه در
نيز مدني جامعه بر مبتني جوامع در ميكرد ، اعلام باطل را بينشها
قرار تحتالشعاع را فرد آزادي و كرده ايفا نقشي چنين حزب و بوروكراسي
در مدني جامعه مشروعيت گرچه جديد منتقداندنياي نظر به.ميدادند
واقعيتها اما نيست ترديد قابل تودهاي جامعه و سنتي جامعه با مقايسه
واقعيتهاي نتوانستهاند مدني برجامعه مبتني نظريات كه ميدهند نشان
مدني جامعه ضعف از ناشي نيز موضوع اين.نمايند خود با همسو را سياسي
اوليه اصول از حزب ، كه حالي در.است تناقض دچار خود درون در كه است
مخدوش را فرد آزادي يعني مدني جامعه بنيادين اصل اما است مدني جامعه
از منتج خود كه جديدي ايدئولوژيهاي ظهور با اين بر علاوه.ميسازد
همسان ماهيتي فرد ميشود ، مطرح آن كنار در حداقل يا و است مدني جامعه
چون مفاهيمي با امروزه كه ناسيوناليسم.ميگرفت ايدئولوژي آن با
عنوان به فرد ماهيت كه است ايدئولوژيي است ، شده عجين ملي منافع
و آن كنار در.ميدهد او به قومي ويژگيهاي و ميگيرد او از را انسان
مبتني نظامهاي ذات از جزئي كه است طبقات ظهور ناسيوناليسم ، از مهمتر
پديد نيز طبقات گرفت ، شكل مدني جامعه كه زماني.است مدني جامعه بر
خاصي ويژگيهاي طبقه هر افراد كه بود آن طبقات اين ظهور نتيجه.آمدند
علايق ، نگرشها ، ;ميساخت جدا طبقات ديگر اعضاي از را آنها كه داشتند
اين و بود متفاوت ديگر طبقات به نسبت طبقه هر در...و ارزشها نظام
جامعه بدينسان.است گشته محصور خود طبقه درون فرد كه ميكرد اثبات
مغلوب را فرد بود داده قرار دولت از انسان رهايي را خود هدف كه مدني
به نتوانست اما يافت خلاصي دولت از فرد.نمود طبقه و بوروكراسي حزب ،
متحقق كامل طور به نيز دولت از رهايي حتي.باشد آزاد فرد يك عنوان
.است دخالت از ناگزير نيز دولت كه داد نشان رفاهي وجوددولت و نشد
جوامع دولت يا سنتي دولت دخالت معناي روي هيچ به دخالت اين گرچه
نيز مدني كاملجامعه وضعيت بيانكننده نميتواند اما ندارد را تودهاي
.باشد
چون ديگري زمينههاي است ، در بوده سياست عرصه در صرفا شد گفته آنچه
بسياري مشكلات با جامعهمدني نيز اقتصاد جامعهشناسيو فلسفه ، اخلاق ،
.شدهاند مدرن پست يا فرامدرن نظريات ظهور منجربه همگي كه شده مواجه
ديدگاهها اين واقع در كه ميباشند ديگر دنيايي دنبال به نظريات اين
.است آن به مربوط نظريات و مدني جامعه ادامه
مرحلهاي گوناگون ، زواياي از مدني جامعه گرچه گفت بايد خلاصه طور به
دنياي انديشمندان اما تودهاي جامعه و سنتي جامعه از فراتر است
با دارند ترميمآن در سعي مدني جامعه ناراستيهاي مشاهده كنونيبا
به ما جامعه متفكران ذهن از امرنبايد اين كه مدني جامعه روح ادامه
.باشد دور