پنجم ، شماره 1311 جولاي 1997 ، سال مرداد 1376 ، 24 پنجشنبه 2
|
|
اهورايي زيبايي نمايشگاهان
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
پكتال مارمادوك محمد:از كريم ، قرآن انگليسي ترجمه معرفي
رفع و بازگويي مسلمانان ، متعالي و ارجمند آرزوهاي از يكي:اشاره
از.است بوده خداوند سخن ترجمه در زباني و سوءتفاهمهايواژگاني
و آلماني و انگليسي سپس و قرآن ، لاتين ترجمههاي نخستين كه زماني
مشكلات همواره يافت ، رواج زمين مغرب در...و ايتاليايي و فرانسوي
مسلمان غير خوانندگان ميان در مفاهيم و اصطلاحات عرصههاي در عديدهاي
اين از كثيري كه كردهاند تاكيد پژوهشگران.است داشته وجود اروپايي
و داشته ترجمهاي تعبيرهاي سوء و ناقص دربرگردانهاي ريشه مشكلات ،
از مستقيمتر اسلام ، مفاهيم و حقايق بيان براي راهي هيچ لذا.دارد
.ندارد وجود زبانها بدين اديبانه و پيراسته و صحيح ترجمه
زبان در دقيق و زيبا و خوب ترجمه يك از گوشههايي زير ، متن در
.است شده مطرح الهي كلام بيكران زيباييهاي از وخوشههايي انگليسي ،
و دهد افزايش را قرآن مترجمان فعاليت ميتواندافقهاي افاضات اين
حوزه اين ظرفيتهاي و ظرايف از باگوشهاي نيز را علاقهمند خوانندگان
.بسازد آشنا پژوهش و ترجمه از
روحاني حسين محمد دكتر:نوشته
ميانه 2/1 حاشيه 0:شعرموازي-:311
هوس كردم زان بوييدنش به من
كس هيچ نبويد را گل چنين كاين
و ميداند خوب بسيار بسيار را عربي زبان پكتال ، اعتصامي پروين بانو
دارد يگانهاي و بيمانند چيرگي آن ريزهكاريهاي همه و انگليسي زبان بر
تيز كاو ، ژرف موشكاف ، بين ، باريك نازكنگر ، بياندازه زمينه اين در و
كسي بنگريد.بيناست و آگاه سوپاي ، همه هوشيار ، بلندآشيان ، پرواز ،
چنين را آيه اين كه باشد داشته مغزي آمادگي و آگاهي اندازه چه بايد
(انبياء/21/75)تولوامدبرين ان بعد اصنامكم لاكيدن تالله و:برگرداند
I shall circumvent your idols after ye have turned your backs
and gone away And by Allah,
انگليسي واژه روي آيه اين (Stress)زورمندي و فشار همه
Circumvenireلاتين از كه دارد جاي برابرلاكيدن در Circumvent
بدين بافتي و است شده گرفته circumventus آن مفعول اسم از آنگاه
:است گونه
circum + venire
چيز يك پيرامون و گرداگرد همه معني به پيشوندي آن چپ سوي نخست پاره
circleكسدان همه ساده امروزي واژه گريبان از سرانجام استو
(گرداگرد دورتادور ، چيز ، يك اطراف حلقه ، پيرامون ، دايره ، چنبره ، )
ژرمني واژه (root) ريشه از Sker آن آغازين ريشه كه ميآورد سردر
كردن ميخكوب استوار و چيزي پيرامون بر چرخيدن معني به و است skrink
كه است آمدن معني به venire ريشه از آن راست سوي دوم پارهاست آن
و آمدن معني به Kuman از زبان ، همان از gwa ژرمني (root) ريشه از
.است شده گرفته رفتن
اين كجا از افسونگر ، آفرين شگفتي هنرمند گرداننده اين !خدا بر پناه
راست انگليسي ، واژه ميليونها ميان از كه است داشته مغزي همهآمادگي
.است گذارده برابرلاكيدن در را آن و است رفته آن پربارترين سوي به
چه فراوان كاربرد با روزگاران درازاي در واژه اين بنگريد اينك
زبان دانشواژههايي دو هر](notion) سايهمان و (nuance )شناسان اندازه
آن ، امروزين كاربرد برابر در واژهنامهها.است گرفته خود به [ شناختي
:نهادهاند فراواني معنيهاي چه است ، هنرپكتال كه
پاي از را كسي چارهگري و نيرنگ با كسي ، بر كردن دستي پيش ترفند با
كلك دوزو با آسيبرساندن ، آسيبزدن ، گيرانداختن ، زدن ، درآوردن ، گول
در سو همه از چرخيدن ، چيزي پيرامون بر افتادن ، جلو چيزي يا كس از
...بستن استوار را كسي يا چيز گرفتن ، گرداگرد ميان
:ميشود چنين است ، آورده فراهم پكتال كه گونهاي به آيه معني پس
دنبال به و باشيد كرده پشت اينجا به چون كه سوگند ، خدا خداوندي به
از ميدانم ، كه چارهگريهايي و توان همه با را شما بتان باشيد ، برگشته
خاكستر و خرد را آنها و ساخت خواهم ميخكوب شان جاي سر بر سو همه
بگويد خود درباره كه رادارد آن پكتالشايستگي را ، راستي.كرد خواهم
:است نگفته هيچ چه اگر كه
ميانه 5/1 حاشيه 0:شعرموازي-:311
است من پناه دريا كه آنم من
است من جايگاه آسمان بلند
.آورد گفتار اين در نميتوان كه را پكتال ترجمه قرآن آيههاي همه
در و بيفكنيم پكتال گلستان به سراسري نگاه يك كه است بس اندازه همين
گريختن داستان در نمونه ، براي.بيابيم را گلها خوشبوترين آن جاي هر
شارسان به آمدن ودر فرعون چنگال از مصر از الله كليم عمران موسيبن
علي المدينه دخل و:بنگريد را جمله همين تنها ميان آن از مداين ،
.(قصص/28/15) اهلها من غفله حين
دو.داريم غفله حين عبارتعلي كردن معني به سخت نيازي ما اينجا در
را بيآگاهي و است آورده باعلي را آمدن كه است آيه اين پديدهدر
چه ;است ضروري باشد ، نكره بايد اينكه.نكره بهگونه.داريم غفله با
از لحظهاي دريك و پاييد را چيز همه و سوي همه موسي كه برساند بايد
هر:ميگويند شناسان زبان.درآمد آن درون به شارسان ، مردم بيخبري
يافتني نيست كردني وصف كه ميآورد پديد خود پيرامون در يكفضا جمله
:است برگردانده راچنين آن پكتال.ولايوصف يوجد.است
And he enterd the city at a time of carelessness of its folk
بيپروايي و ناآگاهي و سرگرمي و گرفتاري از هنگامي يك در موسي:يعني
.درامد آن درون به شارسان مردم
چنين ميتواند كه است نويسنده هنرمندي.است محض شعر ديگر اين ،
.آورد پديد هنرنماييهاياعجازآميزي
ويرايش را خود ترجمه كه روزها اين در جاها گونه اين در همواره من
گاه است ، من كنار در همواره آن ترجمههاي و تفسيرها با وقرآن ميكنم
بيرون تنگنا اين از گونه چه پكتال بنگريم:ميگويم خود با باره يك به
براي زن آن گستري دام و يوسف داستان در جاها اين از يكي.است آمده
بهالولاان وهم به همت لقد و:ميفرمايد كه بود اين از پيش مدتها وي ،
.(يوسف/12/24)ربه برهان راي
كاركرد اندازه و چگونگي درباره مفسران همه به نزديك كه ميدانيد
كار زن ، آن درباره.گشتهاند سخت تنگناي گرفتار زمينه ، دراين يوسف
درباره ولياست ساخته استوار قسم رابالام آن كه است ساده
رخ بيان و معاني فن شگفتانگيز اعجاز يوسف ، كاركرد اندازه و چگونگي
جمله در ناگهان به ولي آورده روشني به را يوسف كاركرد نخست كه نموده
و است گذارده(معلق)آويخته را آن برگردانده ، را سخن عنان پسين ،
:است برگردانده چنين ميبدي.فروهشته سرگردان و پكر را خواننده
دل نهيب به)زن آن آهنگ يوسف و (بايست را او و) كرد او آهنگ زن آن و
بر خويش خداوند حجت و برهان كه بودي آن نه اگر داشت (هم وبايست ،
.(الاسرار ، 5/47 كشف)خويشتنبديدي
ترجمه در كشفالاسرار تفسير از اولي ، درنوبت ميبدي نثر من گمان به
انگيزترين ، دل شيرينترين ، شيواترين ، زيباترين ، روانترين ، :ساده
همه در پارسي زبان تاريخ سراسر در گفتار ترين...و هنرمندانهترين
افزودن با گشته تنگنا دچار هم ميبدي همه ، اين با.است روزگاران
چه نشده ، گرفتاري اين دچار پكتال ولياست وارهانده را خود واژگان
در منفي كامل گذشته زمان واژه كار از بهرهوري رابا آن برگردان
خود جاي سر بر خونسردي ، و آرامش و خوبي به ساده گذشته زمان و آينده
:است نهاده
desired him, and he would have desired her if it not had been
that he saw the argument of his lord.She verily
جملات سراسر معناي پس.است آورده desiredگونه به را تازههمت
:ميشود پكتالچنين
زن آن آرزوي شايد ژوزف و كرد [يوسف] ژوزف آرزوي استواري به زن آن
كردگار آشكاراي نشان ژوزف كه بود چنين اين كار اين اگرنه بود ميكرده
.است كننده ديوانه اعجاز ديگر اين ، .بنگريست درستي به و بديد خويش
بردنهايي رنج همان دچار انگليسي به قرآن برگردان در پكتال شايد
.ميكند بازگو ما براي انوري محمد محمدبن كه است ميشده
ميانه 5/1 حاشيه 0:شعرموازي-:311
بيارايم قصيدهاي كه آيمخواهم فراز سخن ره به من چون
فرمايم رنج و عناء چند راتا مسكين جان كه داند ايزد
آيم برون سخن يك عهده از من تا شوم در عقده به بار صد
چند.كردم دنبال را كار و ماندم گرفتار يوسف همين دام در من باري ،
نخست ، آيه در پكتال برگردان.ميآورم را اينها و واپسميگرايم آيه
دست همان باز دوم آيه در و ميدارد (قافيه)وروند (وزن)آهنگ
ذهبنا انا ابانا يا قالوا.يبكون عشاء جاوااباهم و:را نازكسازيها
لو و لنا بمومن ماانت و الذئب فاكله متاعنا عند يوسف تركنا و نستبق
.(يوسف/12/16/17) صادقين كنا
:است گردانيده چنين پكتال مارمادوك
in the evening. saying: O our father weAnd they came weeping to
with another, and left Joseph by our commodties,their Fahtefer
him, and thou belivest not our sayings even when wentracing one
the truth. we speakand the wolf devoured
در واژگان افزونه بارهاي به بانگرش:ميكنم تاكيد)پكتال گفتار معناي
:ميشود چنين ،(روزگاران باگذشت زبانها
كنندگان ، زاري هنجار با شامگاهان ، آمدند پدرشان نزد به وي برادران
پيشي ماروانه پدر ، آي:گويان شان زبان.كنندگان گريه شيونكنندگان ،
فرو كالاهايمان كنار در را ژوزف و شديم همدگر از دويدن در گرفتن
حتي نيستي ما دارنده باور تو وليبيوبارد را او گرگ و.هشتيم
.گويندگان درست و راست ماييم كه هنگامي
به بايد چه است كرده زيبا گوشي بازي اندكي اينجا در پكتال.است راست
گويندگان راست اگرچه:ميگفت بايد.ميجست بهره Thoughاز Whenجاي
.باشيم گويندگان راست كه هنگامي حتي:گفت.باشيم
كه ميرسد عربي بيان و ومعاني شناسي زيبايي دانش به نوبت آنگاه
زيبايي ظرافتهاي دادن نشان اندكي سال ، درازاي 1400 هنرشدر همه
:پايهكه اين بر است بوده
ميانه 5/1 حاشيه 0:شعرموازي-:311
چشيد بايد تشنگي قدر به كشيدهم نتوان اگر را دريا آب
تاكيد افرازهاي و جستن نفي لاي و عربي زبان رمزهاي و راز همه از سخن
سياق در نكره و مساوات و اطناب و ايجاز و خبري اسناد و وقصر حصر و
واژههاي كار و گوناگون مبالغه صيغههاي و فعل ادواتهمانند و نفي
تشبيه ، ،(مقاربت افعال)ساز نزديك فعلهاي و (ناقص افعال)كاسته
هنرهاي...و مجاز بالكنايه ، استعاره ، تخييليه استعاره
كار به را خود بدسگالي آن كه اينجاست در.است (بديعي صنايع)نوآوري
پكتال ترجمه با را آيه فقط و ميدارم نگه بسته را خود مشت و ميبرم
فارسي به قرآن كنوني ترجمهكنندگان تقديم عددفتامل يك و ميآورم
اخي هذا و يوسف انا قال يوسف لانت اانك قالوا:ميگويد قرآنميدارم
لايضيع الله فان يصبر و يتق من انه علينا الله من قد
شرم)واژهتشوير از بيش اينجا در ميبدي.(يوسف /12/90)اجرالمحسنين
:ميفرمايد و نميآورد چنگ به (زدگي شرم و ساري
من:گفت يوسفي؟ تو:گفتند تشوير در ،[او شناختن پي در] يوسف برادران
هر.سپاس و نهاد منت ما بر تعالي الله.من برادر وبينامين يوسفم
.نيكوكاران مزد نكند تباه تعالي الله بشكيبد ، و بپرهيزد كه
:برميگرداند چنين و ميگذارد فراتر گام پكتال ، مارمادوك
said is it indeed thou who art joseph he said: I am Joseph and
brother. Allah hath shown us favour. Lo! he who wardeth off They
(findeth favour); for verily allah loseth not thethis is my
wages of the kindly. (evil) and endureth
گرامي خوانندگان از من و ميآيد پيش پاياني سخن فرارسيدن هنگام سپس
پايان به افسوس گزارش و دريغ با را خويش نبشتار كه ام درتشوير
است ناسازگار نوآفريني هنر در (ختام حسن)پايان خوبي با اين و ميبرم
اين در قرآن.مينوي پاداش گرفتن براي من گشتن ناشايسته مايه شايد و
و ميدهد گمگشتهاش ازيوسف خويش پيامبر دردمندي گزارش آيه ،
من عيناه ابيضت و يوسف علي اسفي يا قال و عنهم تولي و:ميفرمايد
:ميفرمايد ميبدي.(يوسف /12/84)كظيم فهو الحزن
اندوها دردا ، اي:گفت و [شد تنها و] خويش فرزندان از يعقوب برگشت و
اندوه درآن او و.اندوه به گريستن از گشت سپيد وي چشمان و !بريوسف
:برميگرداند پكتال و.(كشفالاسرار ، 5/119)توان و بيتاب و بود خوار
away from them and said: Alas, my grief for Joseph! and his
were whitened with sorrow that he was suppressing. And he turned
eyes
و برگاشت ايشان از روي (يعقوب)او:ميشود چنين پكتال ، گفته معناي
گشته سپيد وي وديدگان !ژوزف بر من اندوهان از دريغا ، دردا!آي:گفت
فرو و بود آن كننده سركوب همي او كه بود ازاندوهي اين و بودند
از كننده پيشگيري و آن سازنده پنهان و آن پوشاننده و آن نشاننده
بارهاي همه اين برايكظيم بتواند كه (پكتال جز به) كيست آن.آن
بياورد؟ معنوي و شناختي زبان درست
:ميافتم جاهلي روزگار از كلثوم عمروبن آميخته چكامه ياد به من
ميانه 5/1 حاشيه 0:شعرموازي-:311
الحنينا فرجعت اضلته سغب ام كوجدي وجدت فما
بيابان ژرفاهاي دورترين از را خود بچه كه اشتري ماده اندوه:ميگويد
هنگام به من اندهان از نشنود ، هيچ خويش آواي پژواك وجز جويد همي
.نيست بيشتر او يادآوردن
پناه همي كبير فردوسي به و افتم همي گشتهام گم ياديوسف به من و
:آورم
ميانه 5/1 حاشيه 0:شعرموازي-:311
شدم بريان تيز برآتش شدمچو گريان پور آن رنج از من
است من كنار دريا كه آنم من است من يار تيره شب ستاره
انجمن همه بگريد من بر كه خويشتن از رسيدستم رنجي به
پنجشنبه 15/3/1376 تهران ،