پنجم ، شماره 1311 جولاي 1997 ، سال مرداد 1376 ، 24 پنجشنبه 2
|
|
چين بينالمللي روابط در فرهنگي مولفههاي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
;دولت به داشتهتا تعلق تمدن به بيشتر كه چيني جهان در وحدت معناي
.بود باستاني و كهن بسيار معنايي
و پرفراز سال طول 40 در چين ، حزبكمونيست اول نسل رهبران و مائو
در را غرب به ظن سوء از آكنده نظرهاي توانستهاندوجهه خوبي به نشيب
.سازند جاودانه چين جوانان ذهن
يكصدسال كنفسيوسي ، عميقفرهنگ تاثيرات چون مولفههايي:اشاره
در سالهمائوئيسم تجربه 40 وسرانجام استعماري دوره در حقارت
بينالمللي روابط به واساسي ويژه نگرشي يكديگر ، ماندگاربا تركيبي
از برخاسته ضرورتهاي از بدونغفلت كه نگرشي.است چينبخشيده
سياست هماناروح تاكيدي قابل تااندازه اقتصادي ، متاخر اطلاعات
نگرش اين كالبدشكافي به حاضر مقاله.ميدهد شكل را مدرن چين خارجي
.ميپردازد هدفمند و چندسويه
مقالات سرويس
تاريخ در تحوليكيفي چين سياست عرصه دنگشيائوپينگدر تدريجي ظهور
در درست كه اينروست از پينگ دوره برجستگي.ميشود كشورمحسوب اين
دنگ ، ميگويند ، سخن تاريخ پايان از بسياري غربي محافل در كه زمانهاي
تاريخگرايي نوعي و كرد آزاد را چين فرهنگ و جامعه تاريخي پتانسيلهاي
به نزديك چين مسايل ازناظران بسياري كه روست همين از.كرد آغاز را
انسان ظهور آغاز آهنگ دنگ ، اقتصادي اصلاحات قالب در كه معتقدند اجماع
آغاز درون از مدرن چين در اقتصادي اصلاحات.ميشود نواخته چيني كهن
سياست و جامعه احياي درحال هويت.يافت بينالمللي ابعادي سپس و گرديد
فرهنگكنفسيوسي ، چيني ، همچونناسيوناليسم مفاهيمي چينبهخوبي
و غربيها ، مصلحتگرايي بويژه و بيگانه بهاقوام گرايش نوعي
بدون احياء درحال هويت اينميگردد شامل را مادهگراييغيرفلسفي
ماهيت تعبيري به اقتصادي ، ضرورتهايتوسعه به پايبندي از غفلت
نيز عرصه درهمين و است كرده ايجاد را مدرن چين خارجي سياست تاريخي
تداوم خارجي سياست چين ، در اجماع برحسب تقريبا.ميسازد جاري را خود
كشور -ملت نه لوسينپاي گفته به كه كشوري است ، كشور اين تمدن و فرهنگ
.است تمدن -كشور يك كه
:چيني جهان وحدت
و وهمسايگان بود ظاهر و جاري چينقرنها فرهنگي برتري انديشه
متمادي ويتنامقرنهاي و كره ژاپن ، بويژهكشورهاي نزديك ، اقوام
اصليترين تداوم اين.چينيبودهاند امپراطوران وباجگزار تحتسلطه
تعيينكننده و ناظر وحدت نوعي درواقعاست چيني جهان وحدت براي محمل
جاري چيني جهان در (م.ق سوم قرن) سياسي وحدت ازظهور قبل مدتها تا
همه كه ميشد بيان عقيده اين قالب در عموما وحدتي چين.است بوده
بنابراين.برخاستهاند باستان عصر خردمند پادشاهان نسل از حاكمان
;دولت به تا داشته تعلق تمدن به بيشتر كه چيني جهان در وحدت معناي
مبنايي بعد ، دورههاي در معنا اينبود باستاني و كهن بسيار معنايي
و مستحكم واحد ، كليتي همچون چين مردم كه شد نكته اين پذيرش براي
اين كه ندارد تعجبي چندان بدينترتيب.هستند متمركز حكومتي داراي
و نموده ايجاد خود سرزمين در را صنعتي ماقبل تمدني توانست كشور
دليل به چين داخل به فرهنگي رسوخ هرگونه نوزدهم قرن تا.بخشد توسعه
تلقي و دريافت.بود شكست به محكوم كشور اين تمدني -فرهنگي برتريهاي
تلقي اينميپذيرفت تاثير خارجي عوامل از بهندرت خارج جهان از چين
نيز منچو حاكم خاندان.گرديد مواجه اساسي بحراني با نوزدهم قرن در
بسيار خاندان اين سياسي نظام فروپاشي اما ;رسيد خود زوال دوره به
سو بدان چين سياست تمام بار اين.بود پيشين سلسلههاي از متفاوت
آغاز ديگر حياتي اروپايي ، تمدن با عميق تلاقي يك پرتو در كه ميرفت
همسايگان يعني خارجي عمده نيروي دو توسط چين جهان آغاز در.كند
امپراطوري نظام.شد طلبيده مبارزه به (ژاپن و روسيه) قدرتمندخود
خود كشور مركزي جايگاه از چين رهبران تصور گوياي اصطلاحي كه ميانه ،
ورود اما.بماند منزوي اين از بيش نميتوانست ديگر بود ، درجهان
رسوخ زيرا بود ، بدتر هم اين از چين داخل به غرب استعماري دولتهاي
توليدات بهسوي چين بازارهاي اجباري گشايش بويژه و اروپايي دولتهاي
تمدني ساحت بلكه نميكرد ، تهديد را كشور اين سياسي مرزهاي فقط غربي ،
اقتدار به ميتوان جمله از.ميداد قرار تحتتاثير عميقا نيز را آن
شكل چين اجتماعي و سياسي نظم آن برمبناي كه كرد اشاره امپراطوري
فكري جريان چهار بيست ، قرن آغازين سالهاي انديشههاي فضاي در.ميگرفت
:آمد پديد جديد وضعيت به درواكنش
مجدد وبازيابي سنتي ساختارهاي ازتحكيم اول جريان پيروان 1ـ
مثالهاي ميكردند ، بيگانگانطرفداري قهرآميز واخراج كهن اقتدار
.بود مه 1919 چهارم نهضت بوكسورهاو قيام اول ، جريان بارز
گروه اينميكرد جانبداري محدود ازتغييرات دوم فكري جريان 2ـ
غرب اقتصادي و سياسي ارزشهاي به معتقد و نشر علم و صنعت فريفته
توليد حوزه در ارزشمند تكنيكهاي كسب جريان ، اين اساسي اصل.نبودند
در يادشده اصل.بود غربي كشورهاي بهشيوه نظامي آموزشهاي و تسليحات
نشان را خود ماهيت براي چيني آموزش و عمل براي غربي شعارآموزش
.ميداد
.گراييد بهسويافراط كامل شدن غربي حمايتاز با سوم مكتب 3ـ
خود سنتي بارفتارهاي چين كه را تصور اين اينگرايش هواداران
محض توهم يك باشد ، داشته همعناني غرب نظامي باتكنولوژي بتواند
مكاتب همه گرچه.ميكند تعيين را هدف وسيله آنها ازنظر.ميدانستند
حال بااين بودند ، چين در بيگانگان حضور عليه واكنش نوعي سهگانه
واقعگرايانه اول مكتب.باشند چين شرايط پاسخگوي نميتوانستند هيچيك
چين كه ميكرد پيشنهاد ناسيوناليستي راهحل يك زماني مشي اين.نبود
ناقص ميزان همان به نيز دوم مكتببود كرده آغاز را شدن صنعتي روند
قرن 19 ساختهاي با چين كه بود معتقد ناپخته بهگونهاي زيرا بود
و نمايد نهادينه خود در را غربي تكنولوژي و نظامي تسليحات ميتواند
هم اين از حتي سوم مكتب.باشد نيز كنفسيوسي بهشدت حال بههمان
پرآشوبترين ورطه به را كشور تحقق ، صورت در زيرا بود ، افراطيتر
.درميافكند خود تاريخ دورههاي
را چين نخبگان توجه نهايتا كه بود لنينيسم ماركسيزم ، چهارم مكتب 4ـ
.گرديد بينالملل روابط به چيني نگرش محمل و نمود جلب خود به
قرار اين از چيني نخبگان و روشنفكران براي ماركسيزم مكتب جذابيتهاي
:بود
.بود غربي ديدگاهي از غرب از انتقاد براي موثري عامل مكتب اين (الف
متن در كه روشمندميبخشيد چهارچوبه يك نخبگانچيني به مكتب اين (ب
آن پيشبينيآينده و دركشند بهتصوير را خود گذشته آنميتوانستند
.سازند ممكن را
بينالملل روابط واقعيت از را جذابي و ساده مفهومبندي مكتب اين (پ
.مينهاد دراختيار
جذب مهم منبع يك رابهعنوان خود امتيازضدامپرياليستي مكتب اين (ت
به غرامتهايمربوط و بود كرده انقلاب 1917اثبات بعداز روشنفكران
.داشتند مسترد چين دولت رابه بوكسورها جنبش
در تساهل از عبارتاست خود معناي وبنياديترين ماهيت در مائوئيسم
يكي دنگيسم و اساسيمائوئيسم معناي اين درعمل نظريهبا تطبيق
راپيموده شدن چيني از مسيري طيزمان در ماركسيزم چين درهستند
نماياند ، را چيني خالصا رفتارهايي خارجي ، سياست عرصه در بويژه و
اقتدار و مرجعيت نوعي مدعي و جهان مركز چين كنفسيوس نظام در اگر
ماليات كننده پرداخت ميبايستي غيرهان اقوام آن بهموجب كه بود جهاني
تفكر درقالب چينشناسان اجماع برحسب گرايش همين باشند ، چين دولت به
نگاه.يافت انعكاس بيستمي قرن سياست در نوعي به ماركسيزم شده چيني
جهان با توسعه درحال كشور يك موضع از همواره بينالمللي مسائل به چين
را خود همواره معاصرش تاريخ در سنتي برطبق كشور اين.است بوده سومي
.ميبيند يافته توسعه قدرتهاي مقابل در
ايفا چين سياستخارجي در ويژهاي نقش جهاناول مفهوم ديگر بيان به
.ايدئولوژيك سپس و تاريخياست اول خارج جهان به نگاهچين.ميكند
درآن كه چين متاخر خارجي جريانرفتارهاي در تلقي اين بهنظرنميرسد
را اقدام منطق زيادي اندازه تا اقتصادي اصلاحات از برخاسته ضرورتهاي
بر همچنان جهاني تزسه روحباشد ديده خود به كيفي تحول ميكند ، توجيه
بينالملل روابط چيني صاحبنظراناست جاري چين خارجي سياست صحنه
زيادي حد تا جهاني ، سياست در نيروها معادله و توازن كه معتقدند
درطي و تاريخي شرايط تاثير زيرا ميكند ، تعيين را جهاني سياسي تكامل
توازن در مهمي آثار مسلط ، بينالمللي نيروهاي تاريخي ، مشخص دورههاي
موجب خود بهنوبه نظام اين توازن در تغييرات.ميكنند ايجاد بينالمللي
الگوي بهظهور درنهايت و ميشود بينالمللي جاري ساختارهاي در تغييرات
.ميانجامد بينالمللي روابط از جديدي
اصلي قدرتمندعلت كشور يك با اتحاد موفقدر سابقه هرگونه وجود عدم
و حد به متحدي هرگز خود تاريخ در چين.است بوده چين سنتي انزواي
كهن امپراطوري احياي و سرزمين اين اعاده.است نداشته خود اندازه
بوده كمونيست چين خارجي سياست هدف عمدهترين تقريبا تاكنون ارضي ،
.است
حكومت هيچ تاكنون گذشته قرون از كه دانست بايد حال همين در البته
نداشته كنترل ميشود خوانده معمولاچين كه سرزميني تماميت بر چيني
هر براي مسالهنيست قاعده براين استثنايي نيز چين خلق جمهوري.است
آن دقيق و مشخص مرزهاي كه است اين از عبارت مدرن چين در حكومتي
كنار در نيز فرهنگي و فكري مرجعيت و اخلاقي برتري به نيل كجاست؟
خارجي سياست اهداف عمدهترين از ارضي كهن امپراطوري احياي و اعاده
;متناقضند يكديگر با شده ياد هدف دو ليكناست بوده مائو عصر در چين
درگيريهاي مثال براي.است ديگري اهميت تخفيف مستلزم يكي به نيل زيرا
مورد زمينهاي از برخي بازپسگيري موجب كه سال 1962 از هند با مرزي
را آسيايي كوچكتر دولتهاي از بخشي نگراني و گرديده چين سوي از ادعا
در مماشات جهاني ، و منطقهاي ارتقاء ترتيب بدين بود ، كرده فراهم
خود اوج به دنگ دوره در روند اين.ميكرد ايجاب را خارجي سياست
مناسبات بهبود سوي به را چين كه بود فرهنگي كهن منطق همين.ميرسد
چينشناس محقق بلادورت جمله اين.داد سوق منازعه مورد كشورهاي با خود
بالايي جوش نقطه و هستند خونسرد چينيها:گفته كه پرمعناست بسيار
لحظه در و دارند نگاه قرنها تا را خود خشم ميتوانند آنها.دارند
.نمايند تخليه را آن مناسب
تشكيل را چين سياستخارجي روح مشكل ، اين دفع به تمايل اكنون هم
را دولت قدرت تحكيم موجبات تاريخي حافظه اين داخلي سطح در.ميدهد
حقارتهاي رفع يعني بزرگ هدف پيگيري منظر اين از و ميآورد فراهم
.ميگردد توليد باز تاريخي
و مائو كه راآورد بلادورت عبارت اين نتيجهگيري عنوان به ميتوان
به نشيب و پرفراز سال طول 40 در كمونيستچين ، حزب اول نسل رهبران
ذهن در غربرا به سوءظن از آكنده نظرهاي وجهه خوبيتوانستهاند
سيطره خدمت در خود نوبه به اينجاودانگي.سازند جاودانه چين جوانان
روابط در طلبي ضدسلطه مشهور مشي واقع به.گرفت چينقرار فرهنگي
.است فرهنگي هژمونيگرايي الهام خدمت در بينالملل
از دريافتهايعمومي فاقد كه كساني براي فقط دنگ مدرنظهور چين
ميان تفاوتها بنگريم نيك اگر.ميشد محسوب شگفت تحول يك بودند ، چين
.است بوده سياسي اقدامهاي و روش سطح در بيشتر مائوئيسم و دنگيسم
تاريخ در چين دولت بزرگ تلاش سومين ميشود خوانده دنگيسم معمولا آنچه
خود سنتي تمدن با سرمايهداري تمدن لازم جنبههاي پيوند براي خود معاصر
.بود (چك كاي چيان و سن يات سون) خواهي جمهوري اول دوره.ميباشد
تا دهه 1940 از عموما يعني بيست قرن نخست نيمه تجربيات دوم دوره
اول دوره در ميگردد آغاز هشتاد دهه از نيز سوم دوره.بود 1970
نمود سعي چين دوم دوره در.بود سرمايهداري با پيوند منظور به كوششها
كوششها اين هشتاد دهه از و زند پيوند سوسياليزم با را خود تمدن
عميقا نيز دنگ.بود سرمايهداري اقتصاد از ابعادي با پيوند به معطوف
محافظهكاري با اقتصادي انقلابيگري تركيب ميانديشيد ، گونه همين به
بهواقع ندادن ، راه خود به دغدغهاي چندان بابت ازاين و سياسي
غربي محافل بويژه و كههمگان حالي در.است تساهل همين تداوم حاصل
آزادسازي جهت در نهايتا را اقتصادي واصلاحات نوسازي روند و مسير
در را اصلاحات جسورانه دنگ ميكنند ، تلقي چين ملي حيات سياسي اجتماعي
فقط نه خارج سوي به درها گشايش:ميداند علمي سوسياليسم احياي خدمت
سوسياليستي جامعه يك ساختن جهت در اساسي ، اصل بلكه مفيد ، اقدام يك
باور.است تناقض نيانگاشتن حاد خيلي همانا تساهل ، چنين روايت.است
دوره در تناقض اين داخلي استبداد كنار در بينالمللي سالاري مردم به
كنار در بينالمللي انقلابيگري شورش بود ، گونه بدين اندازهاي تا مائو
ويژگي از كه آنها بويژه مشهور ، شناسان چين اغلب.داخلي امنيت و نظم
موارد مايلند ميگويند ، سخن معاصر چين خارجي سياست در استقلال مداوم
گزينش نوعي را معاصر چين خارجي سياست تاريخ در تطبيق و عقبنشيني
چين و دنگ براي چين گذشته از.انفعال تا كنند تلقي مبتكرانه و معقول
براي الهاماتي آسيا ، شرقي مناطق بر فرهنگي سلطه نوعي به ميل مدرن
و بيگانه ارزشهاي به تمايل عدم مصلحتگرايي ، جهاني ، مسايل رهبري
از اطاعت چين ، تاريخ زرين اعصار تحسين به گرايش آنها ، تحقير
داخلي ، سياست عرصه در كه بپذيريم اگر است مانده باقي..و فرمانروا
پيش به چين فرهنگ و جامعه بالقوه تواناييهاي آزادسازي سوي به دنگ
امكان اين نيز خارجي سياست عرصه در كه پذيرفت ميتوان ميرود ،
حساسيت ميدانيم اينكه بويژه.دارد وجود چين سنتي تلقيات تعيينكنندگي
نگرش غرب به بدبيني ،(شرقي)آسيا كوچكتر كشورهاي سياسي تحولات به
اصولياستقلال ويژگي كه جانبه چند و دو معاهدات به سوءظن آئيني ،
كهن احساس به خارج و داخل چينيهاي ارجاع.ميدهد ثمر را خارجي سياست
و سالانه مهم پيام هر در پدري كهن سرزمين به آنها توجه جلب و ملي
به بعيد كه ميراثهايي است ، مانده باقي دنگ خارجي سياست دستگاه براي
.برود ميان از دنگ مرگ با ميرسد نظر
نگرش برنوع وميتوان آمده مقاله بخش اين در آنچه از نتيجهگيري در
.گرفت را نتايج اين تايوان به وبالاخص بينالملل روابط به چين
موجب را جهان به جديد چين نگرش طرز كه گفت سخن عامل چهار از ميتوان
.ميگردد
تصور اين و نخبگانسياسي نزد در استقلال پايدار انديشه اول عامل 1ـ
اقدامهاي در آزاد و مختار خود يكمركزيت اصولا چين كه است قدرتمند
در اساسي اصل يك همواره خارجي سياست در استقلال.خارجياست
.است بوده چين درازمدت استراتژي
بلكه مدرن ، كشور و يكملت همچون خود كشور از چين تلقي دوم ، عامل 2ـ
تمدن يك وجود ترجمان را خود چينيها.تمدناست -كشور يك مثابه به
در هجوم انديشه با غليظ خودآگاهي اين آنكه شگفت و ميانگارند
.نميآميزد
جهان به نگرشچينيان نحوه با ارتباط در ميتوان كه ديگر عامل 3ـ
از اصطلاحي گرفتن وام با كه چيزياست كرد ، ياد بينالملل روابط
تطبيقپذيري ، خاصيت يعني.ناميد سخت دولت را آن گونارميردالميتوان
دولت استحكام سختگوياي دولت است ، چين در دولت سختي جان و انعطاف
بوده حد تابدان اقتدار اين درجه معاصر دوران در.ميباشد نيز چيني
.است ميرفته طفره اقليتها حقوق جزييترين شناسايي از پكن رژيم كه است
به آن نگرش شيوه و چين خارجي رفتارهاي بر كه نهايي عامل سرانجام 4ـ
- دولت نخبگان اجماع توانايي شد ، ياد چنانكه ميگذارد اثر بيرون جهان
موجب عملا برتر مزيت اين است ، كشور اين خارجي سياست مورد در حزب
.بنگرند جهاني مسايل به قاطع و مستحكم موضعي از چينيها كه ميگردد
سياست در تايوان بينالملل ، روابط به چين فلسفي نگرش نوع همين براساس
از بخشي عنوان به را تايوان لذا و مييابد حساس و ويژه نقش چين خارجي
مركزيت از بحراني و غفلت دوره يك در كه ميداند چين اصلي سرزمين
تايوان استقلال در بيگانه دولتهاي تلاش لذا و است شده خارج چين اقتدار
قاطعيت به توجه با و كرده تلقي خود داخلي امور در دخالت نوعي را
.است خود خاك به تايوان صددالحاق در سرسختانه چين در سياستگذاري
تبريزي حسين