پنجم ، شماره 1312 جولاي 1997 ، سال مرداد 1376 ، 26 شنبه 4
|
|
دولت حاكميت تحول سير
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
اول جهاني جنگ شروع يعني تا 1914 بينالملل روابط بر مسلط انديشه
ميكرد تضمين را بقاء اين كه آنچه و بود كشور حاكميتبقاء درمورد
.داشت نام نظامي قدرت
:اشاره
نويسنده است؟ يافته كاهش زمان گذشت با ملتها بر دولتها حاكميت آيا
پس اوضاع و رنسانس تحولات كه ميدهد توضيح سوال اين طرح با زير مقاله
و ملت - دولت سپس دولت - دولت رفتار و ماهيت ابتدا دوم جهاني جنگ از
قبيلهاي قومي همبستگيهاي و كردهاند تحول دچار را ملت - ملت نهايت در
تجارت چارچوب در جهاني و ملي فرا همبستگيهاي به زمان طي در را ملي و
تبديل جمعي و گروهي فردي ، رسانهاي ارتباطات جهاني ، اقتصاد و
قدرت و دولتها بر جهاني ، سيستم يك عنوان به امر اين اكنون.كردهاند
در سهولت براي دولتها كه جايي تا است گذاشته تاثير آنها حاكميت
هدايت و نظارت نقش گرفتن عهده به و قدرت كاهش به اقدام كشور ، اداره
مقالات سرويس.كردهاند خارجي و داخلي مناسبات و روابط در
محمدي اسفنديار
اول جهاني جنگ از قبل حاكميت
داخلي ، نظام در.بود پاپ اقتدار سود به سياسي حاكميت وسطي قرون در
بدست را سياسي حاكميت حق اساسي مشخصههاي از كليسابرخي حاكميت
و است گرفته خداوند از را خود كهحاكميت داشت قبول پادشاه.ميآورد
براساس و.باشد زمين برروي خداوند نماينده پاپ اقتدار مطيع بايد لذا
كليساي از انقياد به ملزم اروپايي پادشاهان كليه دوگانه شمشير تئوري
از جهاني جامعهاي كه بود استوار اساس براين انديشه اين.بودند رم
اقتدار هيچگونه و هستند خدا مخلوق همگي كه است آمده وجود به مردماني
لذا.باشد داشته مطلق حاكميت برآنها نميتواند غيرنظامي يا نظامي
جهاني و انسانيت ادراك بر مبتني تازهاي كاملا بينش خود با مسيحيت
نظام اصلي محور كه باستان دوران برخلاف معني اين كرد خلق آن بودن
(1).ميباشد بود شهر اجتماعي
انحصار در سياسي قدرت آن در كه وسطي قرون مسيحي جامعه اين بنابر
جستجو بشر قلمرو از بيرون در را خود بودمشروعيت كليسا ارباب
داشتند وابستگي كليسا اقتدار طرفبه يك از مسيحي جوامع كليه.ميكرد
كه بودند امپراطوري غيرمذهبي حكومتي سازمان مطيع ديگر طرف از و
.بودند رم كهن امپراطوري يادگار
واقع در (Nation-state)ملت - دولت مفهوم به جديد دولت پيدايش
به اين از.بود امپراتوري يا كليسايي برتري آشكارعليه مبارزهاي
حقوقي پايههاي كردند سعي صاحبنظران شانزدهم قرن در بخصوص و بعد
رساله كتابشش نوشتن با فرانسوي بدن زان.نهند بنيان را ملت -دولت
ايجاد حقوق و سياسي قدرت حاكميت ، بين رابطي پل سياسي هيئت باب در
(2).كرد
قانون كه اتباع و شهروندان بر فائقهاي قدرت داشتن را حاكميت بدن ژان
اراده از غير به مقامي هيچ لذا و (3)ميداند ، باشد نكرده محدود آنرا
اين در.سازند محدود آنرا نميتوانند طبيعي حقوق قواعد و خداوند
دستگاه ماهيت و عنايت آن بدون كه است دولت اصلي ركن حاكميت تعبير
رژيم در را حاكميت بدن.ميشود كشيده مرج و هرج به و زايل حكومتي
بدن دوران.ميدانست مردم به متعلق جمهوري در و پادشاه آن از سلطنتي
بود دارا داخل در را حاكميت حق كه اميري دولت.بود اميري دولت دوران
قرنهاي جريان در اميري دولت.بود حقي چنين داراي نيز خارج در
هيجدهم قرن در.يافت گسترش اروپا قاره مجموعه در هفدهم و شانزدهم
.است ملت -دولت به اميري دولت تغيير آن و شد شروع تازهاي تحول
صدساله ، جنگهاي صليبي ، جنگلهاي ماكياول ، چون نويسندگاني كتابهاي
موجب همگي گرايانه انسان افكار رشد و رم ، كليساي نفوذ زوال رنسانس ،
احساسات و اجتماعي تودههاي به تعلق احساس پرستي ، ميهن روحيه ايجاد
در جدي مرحله يك فرانسه و آمريكا انقلابهاي علاوه به.شد گرايانه ملي
حاكميت حق تحولات اين نتيجه در اين بنابر.بودند ملت -دولت تشكيل
كنگره (1648) هفدهم قرن در.امير به نه باشد داشته تعلق ملت به بايد
آن مشخصه وجه كه نهاد بنا را كلاسيك بينالملل روابط و جامعه وستفالي
ميان در نظامي تواناييهاي و ديپلماتيك نفوذ برابر نسبتا توزيع
;داشت وجود حاكميت از دوگانهاي تلقي هيجدهم قرن در.بود مهم دولتهاي
هم كه بود زمامداراني و پادشاهان مخصوص كه كامل و مطلق حاكميت يكي
و استقلال داراي ديگر كشورهاي با خارجي روابط در هم و داخلي قلمرو در
كشورهايي براي ناقص نسبييا حاكميت دوم.بودند كامل اراده و آزادي
اداره تنهاقدرت بيگانه قدرت يك سلطه زير گرفتن قرار بخاطر كه بود
بيگانه قدرت يك تابع خارجي نظر از و داشتند را خود داخلي امور
در ملي حاكميت نظريه و ملت -دولت سيستم كه كرد ادعا ميتوان.بودند
ظهور كه چرا.يافت بيشتري عينيت پيشين سدههاي نسبت نوزدهمبه قرن
دولت به نسبت قوي احساسي وابستگيهاي باعثرشد اولا ناسيوناليسم
حكومتشان سياسي زندگي عاديدر اتباع يا شهروندان مشاركت و مركزي
را عمومي مسائل در تودهها مشاركت توانستند حكومتها كه اين دومشد
ديپلماتيك زنيهاي چانه يا نظامي برخوردهاي در توانايي يك عنوان به
.بگيرند بهكار
سرتاسر به را ملت -جديددولت الگوي نيز نوزده قرن در مليتها رشد
بودند خودگرداني خواهان مردمي وهرگاه داد ، گسترش اروپا
بهعنوان دولت لذا.بدستآورند دولت نوين شكل در را آن ميتوانستند
گونهاي به زيستن خواهان كه اجتماعي توده برايهر آرماني نهادي
قرن در.ميشد بود ، ظاهر خاص سياسي اراده از برخوردار و مستقل
قرن اروپاي كه اصولي گستردن با بزرگاستعمارزدايي نهضت بيستم
و كرده حركت جهت همين در قارهها ، تمامي به بود داده توسعه نوزدهم
كره كه گونهاي به است ، كرده جهاني را ملت -دولت الگوي استعمارزدايي
(4).دولتهاست از پوشيده زمين
ما شد شروع از 1648 رسما كه حاكميت پديدههاي پيدايش با حال هر به
.هستيم...و رودندولف و گروسيوس توسط جديد نظريات سلسله يك شاهد
يك شهريار كه داشت را معني خارجياين بعد در روزگار آن در حاكميت
بعد ودر ندارد ، را ديگري كشور شهريار امور در حقمداخله كشور
حاكم يا شهريار يك سرزميني هر در كه داشت را معنا اين نيز داخلي
در كه آمد بوجود مجزا سرزمينهايي بنابراين بيشتر نه و دارد وجود
هم با حاكم دولتهاي همه هم درخارج و داشت وجود مطلق نظم آنها داخل
و نميپذيرفتند را فائقه قدرت يك آنها از هيچكدام لذا.بودند برابر
استفاده قدرت از خودشان اهداف تحقق براي ميتوانستند نيز دولتها همه
و شده ، حاكم هم عليه همه جنگ حالت بينالملل روابط در نتيجه در.كنند
كشورهاي ديگر عبارت به.بود بيليارد توپ الگوي آن ، بر حاكم الگو
امروزه كه صورتي در جنگ ، براي مگر نميشدند نزديك هم به فوقالذكر
مبادلات براي بلكه جنگ براي نه اما ميشوند نزديك هم به كشورها
بينالملل روابط بر مسلط انديشه بنابراين.غيره و فرهنگي و اقتصادي
و بود كشور حاكميتبقاء مورد در اول جهاني جنگ شروع يعني تا 1914
حاكميت مفهوم.داشت نام نظامي قدرت ميكرد تضمين را بقاء اين كه آنچه
و بينالملل روابط انديشمندان اغلب تقريبا كه وستفالي 1648 كنگره از
اول جهاني جنگ تا ميدانند ملت -دولت حاكميت سرآغاز را آن سياسي علوم
در كشورها بين روابط كه بهطوريبود انعطافناپذير و بسته مفهوم يك
.ميشد حكومتها سران بين رابطه به محدود ،(آرامش و صلح) حالات بهترين
جهاني جنگ دو از پس حاكميت مفهوم
هم به دوم و اول جهاني جنگ از قبل دولتها كه گفتيم پيش سطور در
كه بود پوستهاي بعنوان هم حاكميت و جنگيدن براي مگر نميشدند نزديك
در مسلط انديشه لذا.ميكرد حفظ ديگر كشورهاي خطر مقابل در را دولتها
يكديگر به نسبت كشورها بدبيني نتيجه در.بود قدرت حاكميتبقاء مورد
خود نظامي تجهيزات بر و كردند مسلح را خود نتيجه در و يافت افزايش
شعلههاي ديگري عوامل شدن حادث با كه بود جنگ اصلي ريشه اينافزودند
رسيد پايان به كه جنگها اما.برافروخت را دوم سپس و اول جهاني جنگ
ديگر جنگي از جلوگيري براي بايد دريافتند كشورها و جهاني سردمداران
دولتها بين صرفا روابط و كلاسيك و سنتي حالت از را بينالمللي روابط
فكر به سياسي لحاظ از بنابراين.دراندازند نو طرحي و كرده خارج
حقوق حقوقي ، لحاظ از و افتادند بينالمللي سازمانهاي تشكيل و ايجاد
سازمانهاي اهميت مورد در.دادند توسعه و كرده قبول را بينالملل
شايد جنگ از جلوگيري در آنها تاثير و جهاني جامعه در بينالمللي
جنگ شروع و (League of Nation) ملل جامعه شكست بين را رابطهاي بتوان
موفق وظايفش پيشبرد در نتوانست ملل جامعه وقتي.كرد فرض دوم جهاني
همان به كشورها رهبران مجددا زيرا شد ، آغاز دوباره جنگ شود
حد از بيش دادن اهميت يكديگر ، به نسبت بدبيني) جنگ از قبل سياستهاي
.آوردند روي (...و شدن ملي ، مسلح حاكميت به
نهادهاي و جستجويهنجارها موجب اول جهاني جنگ ويرانگري گرچه
جمعي دسته امنيت چارچوب و ملل ميثاقجامعه قالب در بينالمللي
كه بودند انديشههايآرمانگرايانه تاثير تحت جستجو اين اما(5)شد ،
و جامعه واقعيت با تقابل در و ببرند بهجايي راه نتوانستند بالاخره
جامعه دوم جهاني جنگ از پس البته.خوردند شكست بينالملل سياست
ديدگاه از ملل سازمان در امنيت شوراي تاسيس با بينالملل
نويني نسق و نظم و.كردند نزول واقعگرايانه نگرشي به آرمانگرايانه
.دادند سازمان آن بحرانهاي و بينالملل نظام براي را
آنها راس در و سازمانهايبينالمللي دوم جهاني جنگ از پس بنابراين
اهدافاز در وهم شكلگيري در هم كه آمدند متحدبوجود ملل سازمان
.بودند برخوردار واقعگرايانه و آرمانگرايانه خاستگاه
ايجاد دهههاي دومرا جهاني جنگ از پس دهههاي ميتوانيم ما بنابراين
دمكراسي خصيصه مهمترين ما اگر.بينالملليبدانيم سازمانهاي وگسترش
جامعه كه بگوييم ميتوانيم بنابراين بدانيم كثرتگراييآن را
چرا ميرود ، پيش به شدن دمكراتيزه سمت به دولتها جامعه يا بينالمللي
در روزبروز بينالمللي سازمانهاي تعداد دوم جهاني جنگ پايان از پس كه
به بينالمللي روابط در ديگري نيروهاي شده باعث اين و است افزايش حال
كه را حاكميت امر همين لذا بپردازند ، دولتها و خود با واكنش و كنش
.است كرده داشتنسبي مطلق جنبه قبلا
دارد ادامه
ص 19 آگاهي عباس بينالمللترجمه روابط بر درآمدي هونتزينگر ، ژاك -1
جهان تجربه -بينالملل روابط در همگرايي نظريه كاظمي ، اصغر سيدعلي -2
ص 117 سوم
I.Benn, Political Studies, vol. (Clarendon Press).p
-Stanley
ص 125 بينالملل روابط بر درآمدي هونتزينگر ، -4
روابط در متعارض نظريههاي فالتزگراف ، رابرت و دوئوتي جيمز -5
نشر:تهران) اول جلد بزرگي ، وحيد و طيب عليرضا ترجمه بينالملل ،
ص 31 (قومس ، 1372