پنجم ، شماره 1315 جولاي 1997 ، سال مرداد 1376 ، 29 سهشنبه 7
|
|
گرايي اثبات بر نقدهابرماس
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
عليخواه فردين
علمي روح گرايي اثبات ياهمان پوزيتيويسم مكتب زماني:اشاره
از دهههايبعد در مكتب اين شاخصهاي.بود كرده تسخير را خود زمان
انساني علوم درمتدلوژي اساسي معيارهاي بودبهعنوان توانسته 1920
پژوهشگرانمختلف علمي آغازنقاديهاي با.گيرد قرار مورداستفاده
نيز قدرتمنداثباتگرايي موضع فرانكفورت انديشمندانمكتب بهخصوص و
زواياي از متفكران اين از يكي بهعنوان هابرماس.افولنهاد روبه
اهمنقدهاي به حاضر مقاله.پرداخت فكري اينگونه ارزيابي به گوناگون
.دارد اشاره اثباتگرايي به هابرماس
مقالات سرويس
و سال 1969 در (TAdorno)تئودورآدورنو
.جهانفروبستند از چشم سال 1973 در (M.Horkhiemer) هوركهايمر مارك
موجوديت ميشدند محسوب مكتبفرانكفورت اصلي بانيان از كه دو اين مرگ
اين در كه چرا انداخت ، خطر به فكري مكتب عنوانيك به را فوق مكتب
جنبشهاي اينامر كنار دربود داده دست از را خود سرشناس دوراعضاي
اصلي اعضاي اشتهار بيشترباعث كه دهه 70 سالهاي دانشجويي راديكال
از يكي -باتامور ديد از.نهاد افول نيزروبه بود شده فرانكفورت مكتب
اهميت حائز دوره اين در آنچه -فرانكفورت نظريهانتقادي محققين
بود انديشهماركسيستي يك بهعنوان فرانكفورت مكتب موجوديت بودكاهش
از بيش دهه اين در ميكرد متصل ماركسيسم رابه موسسه كه رشتهاي زيرا
مرگ دچار فوق مكتب چه اگر كه است معتقد باتامور.بود شده ضعيف پيش
بر انتقاديهمچنان نظريه اصلي عقايد بعضي آثار ولي ميگشت تدريجي
گونه اين تفاوتكه اين با ولي بود سايهافكنده اجتماعي انديشه
تمام و تام بهعنوانمكتبي كه آن از پيش دههگذشته خلال در عقايد
آلبرت جمله از.مييافت متفكريناشاعه توسط منفرد باشدبهطور مشخص
ولي (C.offe) اوفه كلاوس و (A.Schmidt) ، آلفراشميت(A. Wellmer) ولمر
مكتب اجتماعي ازنظريهپردازانعلوم بسياري نظر به كه آنها مهمترين
هابر يورگن آلماني معاصر متفكر داد ، نجات حتمي مرگ از را فرانكفورت
اين ديدگاه بررسي به موجز بهطور بخش اين در.است (JHabermas) ماس
.ميپردازيم اجتماعي علوم معاصردرباره نظريهپرداز
از انتقاد به خود اسلاف از پيروي به هابرماس معرفتشناسي لحاظ به
از كه اثباتگرايي او نگاه از.ميپردازد (Positivism)گرايي اثبات
گرفته قرار طبيعي علوم خدمت در گشت مشخصيپديدار بهطور دورانروشنگري
نيست طبيعت بر بيشتر تسلط جز چيزي واقع در نيز هدفاثباتگرايياست
دامن به و چشمپوشيده انساني بنيادين مسايل از كه شده موجب امر همين
.بيفتد ابزاري عقلانيت همان يا ابزارگونه خرد
و حقيقت-الف:اينان زعم به كه بايدگفت اثباتي نگرش توضيح در
-ب.نميآيد دست آنبه طريق از جز و نيست علومتجربي در جز ايقان
شيوههاي پايه بر اجتماعي دانشدقيق گستردن معناي به روحيهاثباتي
انساني اجتماعي پديدههاي تبيين در -ج.است طبيعي علوم عيني و دقيق
خرافات مبناي بر غيرعلمي تبيين نوع هر از را انديشه همه از قبل بايد
كوشش و تجربه طريق از مگر نمييابد دست حقيقت به انديشه -د.كرد خالي
.پديدهها بين ثابت روابط شناخت در
به كه است نوعيعلمگرايي ميدهد ازاثباتگرايي هابرماس كه تعريفي
ميتوانند قضايايي فقط دراينجا.دارد تاكيد معاصر علومطبيعي روش
قضاياي با كه آيند بهشمار شناختمعتبر نظريه نوع هر با دررابطه
خود انتقادات هابرماس وسيله بدين.باشند همسو و هماهنگ طبيعي علوم
آنچه يا علمگرايي.واردميكند اثباتگرايي از نوع اين عليه را
ميپندارد و ميبرد ياد از را هسته اين مينامند (Scientism) فيلسوفان
منافع و ارزش از رها است تجربه به استوار نهايت در كه علمي خرد كه
.است ممكن بهروزي و رهايي از ازادراكي مستقل نهايت در و طبقاتي
ميتوان را اثباتگرايي درباره هابرماس انتقاد مورد محورهاي كلي بهطور
موجودر وضع تثبيت و سلطه خدمت اثباتگراييدر -الف.كرد خلاصه چنين
جداست انسان منافع از شناخت كه ميكند فرض اثباتگرايي -ب.است آمده
رابطه و ابزاري خرد به صرفا گرايي اثبات -ج.نيست چنين كه حالي در
نهاده برخود ايدئولوژيك نقابي اثباتگرايي -د.ميانديشد وسيله -هدف
-ه.ميكند عرضه علم مثابه به را خود ايدئولوژي قالب در و است
فرض يكي را دو هر و نموده هم در را شناخت و علم اثباتگرايي ،
.ميكند
طبقهبندي را جديدي شناخت نظريه شناختي معرفت لحاظ به هابرماس
در كه است ماركسشبيه نظر به زيادي حد تا شناختاو نظريه.مينمايد
علايق ، و كتابشناخت در.دارد همراه به را عنصرآيندهنگري خود دل
ياشناخت علايق.ميكند1 دستهتقسيم سه به را بشر شناختي علايق
و طبيعت بر بيشتر تسلط شناخت نوع اين از هدف:ابزاري يا تكنيكي
علوم ميآيد شناخت نوع اين كمك به كه علومي نوع.است تكنيكي كنترل
توليد نيروي و علايقبركار نوع اين واساس پايهاست تجربي و تحليلي
.دارد قرار
جانبه دو درك و ارتباط خدمت در بيشتر علايق نوع اين:عملي علايق.2
توضيح در هابرماس.زباناست بر علايق نوع اين اساس و پايهدارد قرار
تعديل تحليل در را اول نوع علايق كهميبايستي است معتقد علايق نوع اين
-وسيله ارزيابي به صرفا كه تكنيكي و اثباتي كهعلايق چرا كرد ،
ناتوان چنينعلايقي تحليل در ميشود خردابزاريخلاصه در و هدفميپردازد
علايق برعكس.گرفت كمك وهرمنوتيك تاريخي علوم از بايد اينجا در.است
را جامعه بر تسلط علايق نوع اين است ، طبيعت تسلطبر هدفش كه اثباتي
.ميدهد مدنظرقرار
علوم از كه است قلمرو اين در ماس هابر.است بخش رهايي علايق سوم نوع
تسلط از را انسان ميتواند كه علومي تنها كه چرا ميبرد نام انتقادي
سازد آگاه را او و برهاند موجود وضع در گشتن گم در نيز و ابزاري خرد
در كه را علم كه است اين انتقادي نظريه وظيفهاست علوم نوع اين
به و عقلانيت خدمت در دوباره و داده رهايي گرفته قرار موجود وضع خدمت
هابرماس ترتيب بدين.دهد قرار انسانها رهايي و استقلال بهتر بياني
علوم -ب.تحليلي - تجربي علوم -الف:ميكند تقسيم دسته سه به را علوم
به زعمهابرماس به.انتقادي علوم -ج(تفسيري)هرمنوتيك -تاريخي
اولرا نوع علوم ميتوانبلندپروازيهاي تفسيري -علومتاريخي وسيله
برفرايندهاي پيشبينيپذيري دومكنترل نوع چه اگر.كرد تعديل
كنش راههاي و معاني نظامهاي فهم ولي ندارند بههمراه را فيزيكي
ميسر را هنجاري و اخلاقي معاني شامل كنش در نهفته مشخص معاني و افراد
مواقع بيشتر در است بخش رهايي خود پدل در كه انتقادي علوم.ميسازند
به دستيابي راه اينعلوم يعني.است تفسيري -تاريخي علوم همكار
تسلط از رها و متقابل درك تفاهمو بر مبتني جامعه همان آرمانهاكه
افراد كهكنش آنجا از ماس هابر.نشانميدهد را باشد ابزاري خرد
تبيين ، در را تجربيناب روششناسي ميداند معانيذهني داراي را
مورد عينيتهاي از متمايز بشر معنادار كنش.ميدهد تشخيص ناكارامد
كلي تعميمهاي به نميتوان كنشها اين مورد در و است تجربي علوم تحقيق
در را هابرماس روششناسي.جست مدد تفسيري علوم از بايد پس.زد دست
(Life- World) زندگي اصطلاحجهان به توجه با بايد اجتماعي علوم
مورد مفاهيم و تعاريف از سري يك و جهانبيني اساس زندگي جهان.دريافت
.ميبخشد هدف و انسجام ما روزانه روابط و اعمال به كه است جهاني قبول
پرداخت ، تفكر به آن از خارج و بود زندگي جهان از بيرون در نميتوان
.ميكند تعيين را ما اجتماعي آگاهي و عمل حدود زندگي جهان زيرا
اقتصادي عقلانيت و سو يك از آگاهي و اخلاق فرهنگ ، ميان رابطه ديالكتيك
نشان را خود و ميشود آشكار زندگي درجهان ديگر سوي از اجتماعي و
طور به كه اجتماعي فرايندهاي تمامي كه است معتقد هابرماس.ميدهد
زاويه دو از بايد ميافتد اتفاق زندگي جهان در غيرمستقيم يا مستقيم
واقعيت وارد بايدازبالا طرف يك از:شود واقع توجه مورد
كه مردمي جهانبيني تفسير با اينجا در ما كه معني بدين;اجتماعيشويم
بالا از تفسيري هر ولي.داريم سروكار ميگذرانند روزگار زندگي جهان در
محيط يا ساختار همان ازپايين منظور.باشد پايين تكمله با بايد
پس ميدهد ، شكل را افراد نگرش كه است فيزيكي و اقتصادي و عيني مادي ،
هم و دهند قرار مدنظر را تفسير هم بايد اجتماعي علوم دانشمندان
.را تبيين
علوماجتماعي از (totalizing)شوند كلي مفهومي هابرماس ديدگاههاي
(Grand theory) كلان نظريه به مختلفرجعتي بهانحاء و ميدهد ارايه
نمودن همگون جستجوي در (t.parsons) پارسونز همچون او.ميشود قلمداد
از پويا و اختيارگرايانه رهيافت نيز و كلگرايانه و سيستماتيك رهيافت
شناختيتلاش جامعه نظريههاي همگراييدر براي او.است اجتماعي كنش
آن در كه تاكيدميورزد اجتماعي نظريه رهاييبخش نقش به و ميكند
پذيرشوضع و (Scientific objectifical) عينيتگراييعلمگرايانه
او از كه جوابسوالي در ماس هابر.است شده نهاده كنار به موجود
احساس تنشي داريد كه متفاوتي علايق بين تاكنون شما آيا:ميپرسد
علوم تقسيمبندي حقيقتا من زياد ، چندان نه:ميدهد جواب كردهايد؟
ميتواند فردي چطور كه نيافتهام در هرگز من ندارم ، دوست را انساني
تفاوت سياسي شناسي جامعه و سياسي علوم بين قادراست كه كند ادعا
فلسفه با دو اين رابطه و سياسي نظريه و اجتماعي نظريه بين يا بگذارد
.برنميتابد را احساسي حقيقتا امر اين.شود قائل تفاوت
جامعه وتوسعه ساختار فهم و تبيين جهت در بايد جامعهشناختي نظريه
.بنمايد تلاش مشروط شكلي به انساني
نتيجهگيري
جستجو درتجربه را انسان شناخت پايههاي اثباتگرايانه معرفتشناسي
.ميدهد قرار مشاهده و آزمايش ، تقليد پايه بر را علم شالوده و ميكند
او نظر به.يافت توسعه روشنگري دوران اثباتگرايياز هابرماس نظر از
.است مردود ميكنند مطرح اثباتگرايان چنانچه واقعيت از ارزش كردن جدا
زندگي جهان.است كرده رابطه قطع بشري علايق با واقع در آنان ادعاهاي
از سواي بايد محقق او زعم به.است هابرماس روششناسي درك اصلي كليد
جهان به پايين از ورود -تبيين به -زندگي جهان به بالا از ورود -تفسير
.ميكند تلاش نظريههايجامعهشناسي در همگرايي براي اوبپردازد - زندگي
اجتماعي علوم در(interdiciplinary) بينرشتهاي يا رشتهاي ميان روش و
اجماعجمعي طريق از بايد را حكم يك حقيقت هابرماس ازنگاه.ميپذيرد را
پوپر.رساند آمدهبهاثبات دست به حكم آن درباره نقد و بحث از بعد كه
ميان از نقد ايراد با بايد حكم اثباتيك كه ميكند انتقاد (K.RPoper)
به آن حقيقت همگاني توافق يا جمعي اجماع با باشدولي علمي اجتماع
.ميشود ثابت آن حقيقت مشاهده و آزمايش با بلكه اثباتنميرسد