پنجم ، شماره 1316 جولاي 1997 ، سال مرداد 1376 ، 30 چهارشنبه 8
|
|
ما از پاسخ شما از پرسش
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
داد؟ ياد حساب حيوانات به ميتوان
كه بود اسبي.سيرك حيوانات عملياتخارقالعاده از ميديدم فيلمي
مينوشت برايش تختهسياه روي او مربي وقتي.بلدبود كردن حساب
وقتي.داد را مساله جواب دستهايش زدن زمين به بار با 9 54 ، حيوان
همه به آيا.زمينزد به را دستهايش واضح بار او 5 32 ، نوشت ، برايش
داد؟ ياد كردن ميشودحساب حيوانها
معصومي مريم
نميشود ديگري حيوان هيچ به نه زبانبستهو حيوان آن به نه پاسخ
اسب آن با كه كاريباشد جمع خيالتان بابت اين از.داد ياد حساب
يعني:ميكنند سيرك حيوانات همه با كه است كاري همان بودند كرده
اسب ، خرس ، فيل ، مثلا حيوان ، يك كردن شرطي با.آنها كردن شرطي
كارهايي بعضي كرد وادار را آنها ميشود پلنگ و شير حتي و سگ دولفين ،
دوپا روي غلتزدن ، مثل دهند انجام است ناخوشايند آنها خود براي كه را
شرايط بعضي تحت حيوان.آن امثال و پريدن هوا به و زدن دست ايستادن ،
موردنظر ميشودكار وادار (ياتركه چوب يك با او زدن مثل)آزاردهنده
مقداريقند ، نبات ، مثل) خوب پاداش بلافاصلهيك و دهد انجام را مربي
اين به.ميدارد دريافت (دارد نياز آن به حيوانگرسنه آن هرچه يا
ميگيردكه جاي حافظهاش در معادله اين و ميشود تشويق حيوان ترتيب ،
به او كردن وادار براي.پاداش آن بادريافتكردن است مساوي غلتخوردن
اما باشد ، حاضر هميشه بايد (تركه يا چوب) اول عامل همان نيز زدن غلت
را اينكهاو بدون حتي بلندميكند ، چوبرا يا تركه مربي هروقت بعدها
.داد راانجامخواهد عمل همان حيوان بزند ،
خيالتانراحت 54 مينويسد تخته سيركروي مربي ديدهايد اينكه اما
آنرا اينكه رسدبه چه بخواند آنرا ابدانميتواند حيوان كه باشد
گونهاي به شد گفته دربالا كه ترتيب همان به هم اسبرا آن.بفهمد
چوب كردن بلند با مربيبكوبد زمين به را دستهايش كه كردهاند شرطي
قطع او علامت وقتي تا ميكند وادار را اسب ديگر علامت هر يا دست يا
تا 9 خود مربي واقع دردهد ادامه را زمين به كوبيدن دست است نشده
فشار عامل وقتي و ميگذارد فشار تحت را او اسب كوبيدن دست بار يا 5
اسب ميكنيم خيال ما و ميايستد باز زدن دست از نيز اسب كند قطع را
.است كرده محاسبه