پنجم ، شماره 1316 جولاي 1997 ، سال مرداد 1376 ، 30 چهارشنبه 8
|
|
غرب در مدني جامعه انديشه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
:اشاره
غرب در انديشهجامعهمدني تكوين تاريخ به گذرا نگاهي حاضر مقاله
پس و پرداخته مدني جامعه بهتعريف ابتدا نگارنده حيث ، اين از.دارد
اين تاريخي سير.ميپردازد باب اين در ارسطو نظريات به آن از
به غرب ، در آن امروزين مفهوم به مدني جامعه كه ميدهد نشان انديشهها
عمومي و خصوصي حوزه ميان آن طي كه بازميگردد نوزده و هيجده قرون
آلتوسر و گرامشي ماركس ، هگل ، انديشههاي راستا اين در.افتاد جدايي
جامعه تدوين و تبيين براي است بديهي.ميشود مطرح خلاصه بهطور نيز
غرب در مدني جامعه ضعف و قوت نقاط با آشنائي اسلامي ، جامعه در مدني
.ميرسد نظر به ضروري بلكه و مفيد
مقالات سرويس
حوزه دو تفكيكبين و مرزبندي مدني ، جامعه تبيين و طرح عزيمت نقطه
سياسي انديشه فكري سنت در.است جامعه خصوصي حوزه و دولت يعني عمومي
به.است نگرفته قرار مطالعه مورد ازدولت منفك مدني جامعه قديم ،
ويژگيهاي از عمومي حوزه از آن استقلال و مدني شناختنجامعه رسميت
انديشه در مدني جامعه كه معنا اين به نه اما است ، جديد سياسي انديشه
استقلال جديد سياسي انديشههاي همه در يا و بود ناشناخته قديم سياسي
در ارسطو ، سياسي انديشه در حداقل مدني جامعه.باشد شده پذيرفته آن
به وسطي قرون مسيحيت سياسي انديشه در روم ، حقوقي -سياسي انديشه
مستقل حوزه عنوان به نه اما گرفته قرار بحث مورد اصلي موضوع عنوان
طبيعي ادامه را مدني جامعه ارسطو مثلا.دولت و عمومي حوزه از
منبعث مدني نهادهاي ساير و خانواده و فرد آن در كه ميدانست خانواده
را سياست و شهر -دولت از جزئي را مدني جامعه او.بودند دولت از
زندگي ابعاد همه يوناني شهر -دولت كه چرا ميپنداشت شهر با يكسان
تفكيك يكديگر از شخصي قلمرو و سياست دين ، برميگرفت در را شهروندان
اخلاق حوزههاي و مينمود جداييناپذير خيرجامعه و خيرفرد.بودند ناپذير
كسب غايت سوي به سياسي جامعه در اجتماعي زندگي و بود يكي سياست و
و خصوصي زندگي حوزه جامعهاي چنين در (1).برميداشت گام سعادت و فضيلت
سلولهاي عنوان به افراد و نيست تصور قابل فردي آزاديهاي و حقوق
پيدا معنا و هويت سياسي جامعه از مجزاي كه ميآيند حساب به زندهاي
.دارد اولويت خصوصي حوزه و فرد بر سياسي جامعه نتيجه در و نميكنند
و فرد و شده گرفته نظر در يكسان سياسي جامعه و مدني جامعه اينجا در
يوناني ريشه اينكه.ميكنند پيدا هويت سياسي جامعه در مدني نهادهاي
سياسي انسانحيوان و (2)است كردن زندگي جامعه معنيدر به سياست
.مدعاست براين شاهد ندارد معني سياسي روابط حيطه از خارج و است
استمرار نيز وسطي قرون در مدني جامعه مورد در قديم فكري سنت چه اگر
پاپ و بودند مسيحيت و كليسا به متعلق سياسي جامعه شهروندان و يافت
اما ميشد محسوب دين از جزئي سياست و بود دنيا و دين قلمرو هردو حاكم
ديده دوران همين در فئودالي جوامع قالب در مدني جامعه اشكال اولين
مصونيت مالكيت ، حقوق قدرت ، پراكندگي علت به فئودالي جامعه.است شده
را امكان اين خودمختار شهرهاي وجود و زميندار اشرافيت امتيازات و
طبيعي ، حوزهحقوق گروهها ، و افراد مدني حقوق حوزه كه كرد فراهم
و دولت ازدستاندازي دور فرهنگي حوزه و آزاد اقتصاد و بازار حوزه
جامعهمدني شكلگيري زمينهساز كندو پيدا انسجام سياسي روابط از فارغ
نظام كه چرا گردد ، مدني فرهنگ موجبنهادمندي اينكه بدون (3)باشد
اجتماعي برامور و بوده بيگانه مدني جامعه فرهنگ وسطيبا قرون صنفي
را افراد خصوصي حوزه و ميكرد اعمال جمعي و سلطهانحصاري اقتصادي و
.داشت نظارت و كنترل تحت
و حوزهعمومي دو تفكيك و نوزده و هيجده قرون به ورود درآمد پيش
.است بوده عمومي حوزه و دولت قلمرو تعيين مدني ، جامعه تبيين و خصوصي
انديشه توجه مورد مدني جامعه از مستقل دولت بعد به شانزدهم قرون از
از و شدند منفك يكديگر از دو اين نوزدهم قرن در و گرفت قرار سياسي
سياسي جامعهشناسي توجه مورد حوزه دو بين رابطه نوزدهم قرن دوم نيمه
.گرفت قرار
پيشينه.شروعشد اقتصاد حوزه از ابتدا دولت از مدني جامعه تفكيك
اماجنبش شد فئوداليفراهم دوره در دولت از اقتصاد حوزه تفكيك
مداخلات از را آزاد اقتصاد و ومالكيت رساند ثمر به را آن بورژوازي
.شد مطرح سياست حوزه استقلال اقتصاد ، حوزه پساز.كرد دور دولت
سياست حوزه در دولت از مدني جامعه استقلال كامل نماينده ليبراليسم
.داد تنزل حدنمايندگي تا را عمومي حوزه و دولت نقش كه بطوري است
مستقلي هويت و شد شناخته رسميت به دولت مقابل در مدني جامعه كه وقتي
بخش.ميشود مطرح يكديگر با آنها متقابل تكليف و حق بحث كرد ، پيدا
دولت و مدني جامعه تكليف و حق تعيين به جديد سياسي انديشه از عمدهاي
به دولت قدرت تحديد هدف با مدني جامعه كه است بديهي.است شده معطوف
انديشه.است كرده فراهم را دولت مقابل در دفاع امكان و شده كاربرده
مقولاتي و مشروعيت شهروندان ، حقوق قانون ، حكومت اصل اختراع با سياسي
آزادي و مالكيت حق مانند مدني جامعه حقوق از كرده سعي قبيل اين از
مستقل خصوصي زندگي و خلوت حق آن ، حفظ و امنيت آن ، تامين و آزادي آن ،
غيره و قانون مقابل در برابري اصل عمومي ، حوزه خودسرانه دخالتهاي از
از برخورداري موجبات كه منزلتي عنوان به شهروندي تصور.كند دفاع
ارتباط (1963)مارشال.هـ.ت كارهاي با ميكند فراهم را قدرت و حقوق
مانند مدني حقوق از موجببرخورداري شهروندي شناختن رسميت به.دارد
و مالكيت مانند اقتصادي حقوق قانون ، درمقابل برابري و بيان آزادي
(4).ميگردد راي حق و سياسي تشكل مانند سياسي حقوق اقتصاديو رفاه
اين بنابر است شده واگذار دولت به زور مشروع كاربرد حقانحصاري
در مشروعيت بحث.است دولتي زور اعمال قلمرو و محيط مدني جامعه
شفافتر را خصوصي و عمومي حوزه دو بين مرز نيز جديد سياسي انديشه
نداشت وجود ومشروعيت بينقانونيت تفاوت قديم انديشه در.ميكند
يكديگرتفكيك از اخلاقيات و قانون مشروعيت ، جديد انديشه در اما
عنوان به و كنند؟ زور مشروع اعمال دارند حق كساني چه.شدهاند
سئوالات اين نمايند؟ قدرت اعمال مدني جامعه در عمومي حوزه نمايندگان
از مدني جامعه استقلال و تفكيك زمينهساز و برميگردد دولت مشروعيت به
.است دولت
چه اگراست يافته بيشتري جلوه انديشهسياسي كشاكش در مدني جامعه
و ارزشهايليبرالي نمايندگان اولين جامعهمدني ، فكر نمايندگان
طرح شد ، داده توضيح اخيرا كه همانطور بورژوازيبودهاند ، ايدئولوژي
به مدني جامعه جديد مفهوم ولي است همزاد سياسي انديشه با مدني جامعه
دولت ، تكوين از قبل طبيعي توصيفوضع با هابزميگردد باز اخير قرون
روابط از فارغ انسان آن در كه كشيد تصوير به را غيردولتي حوزهاي
غيردولتي طبيعي دروضعيت آزادي.است بوده برخوردار آزادي از سياسي ،
زندگي و ميداد افزايش را خشونت خطر آزادي اين اما بود شخصي و
از فرار براي مردم.شد انسان گرگ انسان و ميكرد تهديد را اجتماعي
آن طريق از كه شدند قراردادي وارد يكديگر با خطرناك وضع اين
.كنند واگذار دولت يعني ثالث طرف يك به را مطلقشان فردي آزاديهاي
وضعيتي اينشد اجتماعي ثبات و نظم تضمين كار به دست دولت آن از بعد
لوياتان در هابز كه سنتي (6).ميكند ترسيم لوياتان در هابز كه است
تفويض از عمومي حوزه مشروعيت و اقتدار كه است اين گذاشت بنيان
به.است عمومي توافق بر مبتني و ميگيرد نشات فرمانبرداران اختيار
باشد ، مطلقه دولت خدمت در كه آن از بيشتر هابز انديشه جهت همين
شناخت رسميت به را مدني جامعه هابز.بود ليبراليستي تفكرات زمينهساز
قرار عمومي حوزه موروثي و الهي طبيعي ، منشا جاي به را مدني جامعه و
.داد
اجتماعي داد دقيقترقرار طرح با (17041632)لاك جان هابز ، از بعد
لاك تفكيك و مرزبندي پرداختاما خصوصي و عمومي تبيينحوزه به
جامعهسياسي مقابل در را طبيعي لاكوضع واقع در.است روشن بسيار
ناتوان كه مدنيدانست جامعه نوعي را وضعيتطبيعي بلكه نداد قرار
عنوان به آزادي و ازمالكيت لاكاست خود تعهدات اجرايكامل از
به جامعهمدني در ميبايست كه يادكرد جامعه افراد طبيعي حقوق
شرايط به رسيدن مدنيبراي جامعه بنابراين.تامينميشد نحو بهترين
حقوق تا داد نمايندگي ودولت عمومي حوزه به قرارداد مطلوبتربا
مدنيمحدوديتهايي جامعه براي دولت.بخشد تحقق را جامعه مدني
.بود تعهداتش لازمهاجراي امر اين.كرد تنظيم را فعاليتآن و ايجاد
در دولت حوزه از مدني آزادجامعه و مستقل هويت اينترتيب به
گرديد ديگري به منوط يك هر قلمرو و رابطه و شد ترسيم لاك انديشه
محدودتر مدني جامعه قلمرو مييافت ، گسترش دولت قلمرو اگر كه بطوري
.برعكس و ميشد
كمال نوزدهبه و هيجده قرن ايدئولوژيليبراليسم در مدني جامعه
حالت بهعنوان را مدني جامعه (1767) فرگوسن.هيجدهمآ قرن دررسيد
در اوگرفت نظر در ابتدايي جامعه مقابل در متمدن وجامعه متمدنانه
برداشت همچنين.داد ارائه سياسي تعريف نوعي مدني جامعه از حال عين
از متمدن جامعه تمايز وجه و داشت پي در نيز اقتصادي تعريف فرگوسن
.دانست خصوصي مالكيت آزادي شناختن رسميت به در را ابتدايي جامعه
و تحليلها طريق از آن شفاف و دقيق مفهوم به مدني جامعه اصطلاح
هگل شد ، انديشهسياسي و شناسي جامعه وارد ماركس و هگل انديشههاي
طبيعي شكل)خانواده بين واسطه نهاد يك عنوان به را مدني جامعه (1837)
.گرفت نظر در دولت سياسي روابط و (ارسطو نگرش در اجتماعي زندگي
مظهر بهعنوان)خانواده بين تضاد محصول را دولت هگل ، ديالكتيك دستگاه
.دانست (تفرق و رقابت مظهر عنوان به) مدني جامعه و (عشق و پيوند
وجود جدايي و تفكيك مدني جامعه و دولت بين هگل انديشه در بنابراين
.است دولت و خانواده از مستقل مدني جامعه و دارد
ترسيم مدنيدقيقا جامعه و عمومي بينحوزه مرزبندي ماركس ، آثار در
اقتصادي -اجتماعي روابط مجموعه عنوان به مدني جامعه بين او.است شده
روابط ظاهري نمادهاي از يكي عنوان به دولت و توليدي نيروهاي و
مدني اوجامعه نظر درشد قائل تفكيك مدني جامعه درون در طبقاتي
رويدادهاي كه معنا اين به است ، تاريخ تمام حقيقي صحنه و خاستگاه
ساختار نماي و نشو در بايد را فرهنگي توسعه و قانوني تغييرات سياسي ،
روبنا و مدنيزيربنا جامعه تفسير براي ماركس.كرد جستجو مدني جامعه
و فرهنگ حقوق ، دولت ، قبيل از ظاهري نمادهاي بود معتقد و كرد مطرح را
اين.هستند اقتصادي ساختار يعني جامعه اصلي زيربناي از روبنايي..
بود مدعي كه كرد اتخاذ (1971) آنتونيوگراهشي را ماركسيستي فرايافت
ناحيهاي يك مدني ، جامعه توليد اقتصادي عرصه و دولت تحميلي روابط بين
و شهروند خصوصي زندگي قلمرو ظاهرا كه گرفته قرار اجتماعي حيات از
.ميدهد تشكيل را او فردي رضايت
آوردن حساب بابه دولت و جامعه روابطاقتصادي ، از گراهشي صورتبندي
نقشي تحميل ، و بينرضايت و عمومي و خصوصي بينزندگي تقابل دو
ميدهد ، ارائه قدرت و ايدئولوژي از معاصر ماركسيسم تحليل در اساسي
بيندستگاه تقابل در بخصوص تاثير اين (7).است كرده ايفا
.است منعكس آلتوسرل آثار در دولتي جبر ودستگاه ايدئولوژيكيدولت
به است داده ارائه روبنا و زيربنا روابط از جديدي صورتبندي آلتوسر
لذا ميداند اقتصاد موجوديت شرايط را سياست و ايدئولوژي كه ترتيب اين
روابط ايجادكننده را پرورش و آموزش و رسانهها مثل ايدئولوژيكي ادوات
.ميداند اقتصادي
از خارج كه ميشود گفته جامعه از بخش آن به مدني كهجامعه آن خلاصه
يعني عمومي حوزه بين كه است تصور قابل زماني و دارد قرار دولتي حوزه
حوزه و باشد داشته وجود تفكيك مدني جامعه يعني خصوصي حوزه و دولت
.شود شمرده محترم افراد شخصي و خصوصي
حسيني نقوي سيدحسين
ترجمه اندرووينست ، ;نظريههايدولت:به شود رجوع پينوشتها1ـ
.ص 31 بشيريه ، دكترحسين
.ص 280 ساروخاني ، دكتر ترجمه النبيرو ، ;اجتماعي علوم فرهنگ 2ـ
.ص330 بشيريه ، دكترحسين ;سياسي شناسي جامعه 3ـ
at the Crossroads. London, Heinemahn, Educational Books.
- Marshall ,T.H (). Sociology
.Black, A.() Guilds and Civil Society, London, Menthuen.
. Hobbes,T.(), Leviathan, Glasgow, Fontana,.
Gramic and Marxist Theory, London, Routledge & kegan Paul.
. Mouffe,c.().