پنجم ، شماره 1317 جولاي 1997 ، سال مرداد 1376 ، 31 پنجشنبه 9
|
|
كرد؟ غلبه بدبيني بر ميتوان چگونه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(آخر بخش) هستند؟ خوشبين برخي و بدبين برخي چرا
از ترس.است قدرتخطرپذيري رفتن ميان از مساله همان ديگر ، مورد
اقدامي هر از را ما..و بيماري بيپولي ، بدبختي ، شدن ، ورشكست
.ميكند سد را پيشرفتمان راه و بازميدارد
شخص چشمان جلوي چونپردهاي بدبيني:مينويسد خوشبيني كتاب نويسنده
اميد و ايمان و بازميدارد واقعيات ازدرك را او و ميپوشاند را
.ميكند سلب وي از زندگيرا
اجتماعي بعد از بدبيني خطرات ـ
سپس و فرد دامن كهابتدا بيماري.است مسري بيماري مانند بدبيني
در و نميكند خطر خود تنها نه زندگي در شخصبدبين.ميگيرد را اجتماع
خود بدبينانه بانظريات بلكه ميماند ، باقي خود فعلي جايگاه همان
.ميبرد ميان از تلاش براي را ديگران انگيزه
(سوءظن مانند) خود تفكراتمنفي دليل به بدبين اشخاص ديگر طرف از
موجب نهايت در مساله اين.ميشوند خود ديگراناز شدن گريزان سبب
.ميشود او با اجتماع روابط تيرگي
كرد؟ غلبه بدبيني بر ميتوان چگونه
احتمالا منفي ، برتفكر غلبه:مينويسد منفي تفكر كتاب نويسنده
.نيست ذهني تغييرات تنها منظور البتهاست عمده تغييرات مستلزم
اين ديگر بهعبارت.هستند مدنظر نيز جسماني و احساسي بلكهتغييرات
كه باشيد ناچار است ، ممكن.كند تغيير بايد كه شماست زندگي طرز و سبك
ديگري شهر به حتي.كنيد عوض را خود زندگي محل يا.بدهيد تغييرشكل
تغيير را خود چيزهاي از بسياري و عادات لباسها ، دوستان ، .برويد
...دهيد
تغيير پذيراي باشيدو داشته تغيير به ميل هستيد ، بهبود طالب گر
.كنيد استقبال آنها از و گراميبداريد را مثبت تغييرات.باشيد
خوشبختي از فرسنگها كه ميكند تصور و ميداند بدبخت را خود بدبين شخص
خوشبختي ، روشهاي سادهترين از يكي آنكه حال.است گرفته فاصله
.است بودن خوشبين
دوباره چون و كنيد متوقف هست ، هرجا را او.ندهيد مهلت منفي فكر به
به را كار اين و كنيد صادر را فرمانايست دوباره كرد ، سربلند
گذاشتن كنار بعضيها براي.نماييد تكرار ميدانيد ، لازم كه تعداد هر
تصور چون كردهاند ، فكر منفي است ممكن.نيست دشوار منفي تفكر
سود كردنبه فكر منفي ميكردند ، گمان.كنند فكر منفي ميكردند ، بايد
به بگيرند ، قرار آموزش اگرتحت عده اين.بردارد در فايدهاي و آنهاست
كه چيزي تنها به ظاهراميگذارند راكنار منفيانديشي سادگي
.است اجازه اخذ احتياجدارند ،
اغماض ، و گذشت صبر ، شكيبايي ، وقت ، صرف مستلزم موفقيت اين به رسيدن
مهمتر اينها همه از و مداومت حمايت ، انضباط ، پشتكار ، و نظم و عزم
كه چيزي آن عشقبه و عشق فرآيند به عشق خود ، به عشق.است عشق
در نيست معلوم بگوييد ، خود به هميشهكنيد اعتياد جايگزين ميخواهيد ،
نيرو با داشتهباشم ، خوشبينانه ديد من اگر حال.بيفتد چهاتفاقي آينده
از را چيزي هم نشدن موفق صورت حتيدر.برسم هدفم به ميتوانم قدرت و
بردن وحسرت خوردن افسوس صرف را گذشته آنكه جاي به چون.ندادهام دست
.سپريكردهام اميدوار و شاد را آن باشم ، كرده
پورناجي بنفشه