پنجم ، شماره 1319 آگوست 1997 ، سال مرداد 1376 ، 3 يكشنبه 12
|
|
مرج و هرج معرفتشناسي و مدرنيسم پست
طلبانه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
از يعني ميكنند ، پيشرفت پدركشي طريق از بعضا ها انديشه و انسانها
جديد اعتقادات به و ميكشند را پدر اعتقادهاي بچهها كه راه اين
است وابسته همين به پيشرفتنيز و توسعه ميرسند ،
دارد سعي فلسفي -علمي انديشههاي سيرتطور در حاضر مقاله:اشاره
علميرا پيشرفت خصيصه پسامدرن ، نحله معرفتشناسانه بازشناسي با تا
و فلسفياثباتگرايي سنت دو با اساسا علمي پيشرفت.نمايد تبيين
قد اغلب يكديكر مقابل در فكري نحله دو اين.ميشود آغاز تاريخيگرايي
و عيني تجربه وسيله به انسان دستيابي به معتقد اولي.برافراشتهاند
خود صحت موجد درون از استقراء روش اين در است ، ناب دانش به بيطرفانه
همواره دانشانساني پيشرفت كه است مدعي تاريخيگرا نحله مقابل در است ،
فوق چالش تاثير تحت مقاله نويسنده.است وابسته او تاريخي موقعيت به
كه دريابد شالودهگرايي ، ضد و استعلاگرايي تجدد ، فرا عصر در تا برآنست
شالوده نوع هر ثابت وجود ناپذيري ، سنجش انواع حاملان نحوي چه به
اساسي قاعده تنها كه جايي تا ميكنند انكار را فراتاريخي و فراروايتي
.ميدانند است امكانپذير راهرچيزي ارتباط اين در
مقالات سرويس
قزلسفلي محمدتقي
است گروه ملكمشترك يا دروني حيث از زبان ، مثابه به علمي ، معرفت
ويژه خصوصيات دانستن به آن فهميدن براي.نيست چيز هيچ اصلا يا
(1)نيازمنديم ميبرند بكار و ميآورند وجود به را آن كه گروههايي
علمي انقلابات ساختار.كوهن.س.تامس
يا داستان همچون اينكه از فارغ آن ، سطوح تمامي در انسان ، حيات تاريخ
قرار ملاحظه مورد انباشته مخزني همانند يا برسد ، نظر به گاهشمار
دريافت قابل درآن متعدد گسستهاي همچون شگرفي شكلهاي تغيير گيرد ،
توجه مورد معرفتشناسي در را سيرورت اين اجمالا آنكه از پيش.است
واجد آيزيابرلين معاصر ازفيلسوف قول نقل يك به اشاره دهيم ، قرار
و انسانها:ميگويد مگي برايان با مصاحبهاي در وي.بود خواهد توجه
كه راه اين از يعني ميكنند ، پيشرفت پدركشي طريق از بعضا انديشهها
به و ميكشند را او اعتقادهاي لااقل نميكشند ، را پدر اگر حتي بچههايش
(2).است وابسته همين به نيز پيشرفت و توسعه.ميرسند جديد اعتقادات
به را چنينبياني بيشك فلسفي -علمي عرصههاي در انديشهها تطور سير
معرفتشناسي تادربازشناسي برآنيم ما كه همچنان ميكند ، نزديك واقعيت
آن بازپرداخت ديگر عبارت بهدهيم نشان را خصيصه اين پسامدرن ، نحله
گرديده ارائه پيشين گزارههاي با تقابل در كه وسيع شناسانه معرفت شك
.است
در وتاريخگرايي اثباتگرايي فلسفي سنت دو اساسا بعد ، به قرن 18 از
با انسان كه بودند آن مدعي اثباتي بينش حاملان.بودهاند هم با مواجهه
يابد ، دست واقعيت از عيني و ناب دانشي به است قادر بيطرفانه تجربهاي
موقعيت به همواره انساني دانش كه است مدعي تاريخيگرا ، نحله مقابل در
فرا عصر در برآنيمتا چالش اين از متاثراست وابسته او تاريخي
ضد و ،(Post-Transen dentalism) پسااستعلاگرايي عصر و تجدد
طرف از نحو چه به كه دريابيم ،(Ant-foundationalism) شالودهگرايي
وجود ،Incommensu-rability (سنجشناپذيري) لاقياسيات حاملانانواع
فراتاريخي و Metanarrative روايتي فرا هرنوعشالوده ثابت
اين اساسي مفهوم كه بدانجا تا.ميگردد انكار (Metahistorical)
محدوديتهاي روششناسيها كه ، تمام ميشود عبارت اين به ختم معرفتشناسي
امكانپذير هرچيزي همانا ميپذيرد بقا كه قاعدهاي تنها و دارند را خود
(3).ميباشد است ،
اساس براين شعارش كه قرني.بود تجربي علم غرور قرن واقع در قرن 19 ،
نيز و كافي شما دانش كنيد ، اندازهگيري نتوانيد اگر:ميشد تعيين
فرو ساده مكانيكي مساله يك به جهان قرن همين در (4).نيست رضايتبخش
كشف زمانها همه براي را حركت قوانين نيوتن ميگفتند.بود شده كاسته
را جهان بدهيد حركت و امتداد من به بود گفته دكارتاست كرده
اندازه را همهچيز بدهيد ساعت و خطكش من به ميگفت ، ماخ.ميسازم
تا كنيد ، معين را جهان ذرات امروز حركت.بود گفته هم ولاپلاس.ميگيرم
.كنم قطعي پيشبيني را بشريت آينده هم من
رويكرد چنين بستر از (Positivism)اثبات اصالت مكتب يا پوزيتيويسم
.يافت بلوغ و ظهو فضايي چنين درقلب و
اگوست توسط كه (Positive Philosophy)اثباتي فلسفه يا اثبات اصالت
مشاهده و اثبات قابل امور در تفحص روش شد ، ابداع قرن 19 در كنت
مقابل در علم روش عنوان به را استقراء موجب به قوانين كشف و پديدهها
.ميداد قرار مذهبي جزميات و متافيزيكي تفكر
منطق حوزه تفكيك براي عنوانكوشش به نيز منطقي پوزيتيويسم بعد چندي
عرصه به پا وين حلقه بنام گروهي توسط ،(5)متافيزيكي تفكرات از عقل و
رودلف فرگه راسل ، برتراند چون افرادي حلقه اين در.گذاشت وجود
خود اوج به را منطقي پوزيتيويسم ويتگنشتاين ، بعدها و كارناپ ،
همراه را ويژهاي اصول اثباتگرايي در حاكم استقراءگرايي.رساندند
عقلاني تكامل و پيشرفت دانش 2ـ كشف روي تكيه و تجربهگرايي داشت1ـ
و عام قوانين يافتن براي تلاش علم 3ـ در نسبيگرايي با ضديت و علم
زبان يگانگي بروني 5ـ منطق روي تكيه و زبان منطقي تحليل مشترك 4ـ
ورد ارزشها از واقعيات تفكيك بالاخره 6ـ و علوم وحدت يا علمي
شده ذكر مواردحقيقي معرفت عنوان به تجويزي احكام و ارزشي قضاوتهاي
راجربيكن ، پيشسقراطيان ، ارسطو ، آثار در حتي مورد تفاوت بنابه
لاك ، جان لايبنيتس ، گوتفريد دكارت ، رنه بيكن ، قرانسيس آكم ، ويليام
گرايان بالاخرهاثبات و ماخ ارنست اسپنر ، هبرت كانت ، هيوم ، ديويد
تنها علم ، نه اين اثباتي و استقرايي متدميشود ديده وين حلقه منطق
واقع مخالفت مورد نيز آنها بعدي طرفداران توسط بلكه مخالفين توسط
استقراء كه بود عمومي اصل اين به معتقد پوزيتيوسيم استقراءگرايي.شد
شروط اين به وفا ليكن نميكند يا و ميكند وفا شده تصريح شروط به يا
.ندارد كسي شخصي عقيده به بستگي
براين منطقي نحلهپوزيتيويسم در فلاسفه بزرگترين از راسل برتراند
بوقلموناستقراء داستان و برد ، هجوم سطحي اثباتگرايي گونه
.بود حوزه شديدبراين واكنش نوعي راسل ، (6)گراي
دارد ادامه
پاورقيها
S.kuhn, The Structure of Scientific evolution, (chicago: The
university of chicago press,), p...Thomas
طرح:تهران) فولادوند ، ..عزتا ترجمه انديشه مردان مگي ، برايان.2
.ص 27 ،(نو ، 1374
feyerabend, Against Method:outline of on Anarchistic Theory,
(London:New left Book,),PP.-..Paul
:است شده منتشر نيز كتاب اين فارسي ترجمه
فكر:تهران)صفري ، قوام مهدي ترجمه روش ، برضد فايرابند ، پاول ـ
(روز ، 1375
-علمي:تهران)كلام زيبا سعيد ترجمه علم ، چيستي چالمزز ، اف آلن.4
.ص 3 ،(فرهنگي ، 1373
بشيريه ، حسين ترجمه ،(عمومي حوزه نقددر)هابرماس هولاب ، رابرت.5
.ص 132 ،(نشدني 1375:تهران)
اين.ميآورد خشن حدي تا و جالب مثالي مورد اين در برتراندراسل.6
صبح ساعت 9 در كه كرد ملاحظه مرغداري در خود بامداد اولين در بوقلمون
و قضاوت در بود خوبي استقراءگراي چون حال اين با.دادند غذا او به
در كه اين از زيادي مشاهدات تا شد منتظر او.نكرد تعجيل نتيجهگيري
اوضاع تحت را مشاهدات اين و كند ، گردآوري ميشود تغذيه صبح ساعت 9
سرد ، و گرم روزهاي در پنجشنبهها ، و چهارشنبهها در وسيعي ، مختلف
خود فهرست به ديگري مشاهدتي گزاره روز هر.داد انجام خشك -باراني
به دست و داد رضايت او استقراءگراي وجدان سرانجام.كرد اضافه
تغذيه صبح ساعت 9 سر هميشه گرفتمن نتيجه و زد استقرائي استنباطي
شب زيرا است غلط قاطعي صورت به نتيجه اين شد معلوم كه افسوس ميشوم ،
استقرايي استنباطي.شد بريده گلويش شود تغذيه اينكه جاي به كريسمس
.گرديد كاذب نتيجه به منتهي صادق مقدمات وجود با