پنجم ، شماره 1320 آگوست 1997 ، سال مرداد 1376 ، 4 دوشنبه 13
|
|
شناسي معرفت حوزه در فكري چالشهاي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
آخر قسمت -طلبانه هرجمرج معرفتشناسي و مدرنيسم پست
پذيري ، تصديق اصل به چنانچه:بود مبنا براين انتقادات از ديگر يكي
نه زيرا بيمعناست ، و متافيزيكي نيز اصل اين خود باشيم ، پايبند كاملا
است شده بسياريارائه تعاريف اصل براين بعلاوه.نهپيشيني و است تجربي
گريزي را ما كه است اين ديگر انتقاد.نيستند سازگار هم با كه
مفاهيم براساس ناگريز آن فراراز براي تلاش هرگونه و نيست ازمتافيزيك
منطقي ، اينكهاثباتگرايان و ميگيرد ، انجام مفروضاتمتافيزيكي و
از را فقطآنها ميدانند ، بري آن از را خود و ردكرده را متافيزيك
را آنها و ساخته غافل آنها درانديشههاي نهفته متافيزيكي عناصر
گراي استقراء تبيين نيز چالمرز.ميدارد باز عناصر اين درباره ازتامل
گمراه خيزي خسران طرز به و خطا از آكنده اثباتي علم از را سطحي
.ميداند كننده
توجه ضمن سطحي ، بينش سختاين منتقدين جمله از ريموندپوپر ، كارل
استقراءگرايي مقابل در قياس اصل يعني دومسئله به دادن
ابطالپذيري معيار علم ، غير از علم تفكيك نيز و پوزيتيويسم ،
(9).ميكند پيشنهاد علم غير از علم تفكيك براي را (Falsifiability)
صادق نظريه فلان كه بگوييم نيستيم مجاز هرگز گرايي ، ابطال بينش مطابق
لذاابطال خيرالموجوديناست ، كه باشيم اميدوار ميتوانيم است ،
به ميپندارندكه فرضيههايي از مجموعهاي بهمثابه را علم گرايان
پيشنهاد موقتا جهان از رفتارچهرهاي دقيق تبيين يا توصيف منظور
ابطال لاكاتوش ايمره بودكه مسئله اين با مواجهه در (10).شدهاست
هرنظريهاي براي كه ميكند اشاره و ميكند ، طرح پيشرفتهرا گرايي
خاطر همين به و يافت كنندهاي نقض كنندهو تائيد مورد ميتوان همواره
بايد فرضيه عبارتي به.عجلهكرد نظريهها ابطال و اثبات در نبايد
معالوصف است ، بهتر باشد ، ابطالپذير بيشتر چه هر پذيرباشد ، ابطال
مشكلات بر آمدن فائق جهت لاكاتوش ، پژوهشي برنامههايشود ابطال نبايد
ابطال براي تاريخي آفرين مشكل واقعيت اما.شد طرح پوپر گرايي ابطال
كاست و كم بدون آنها شناسي روش از دانشمندان اگر كه اينست گرايان
محسوب علمي نظريههاي بهترين از عموما كه نظريههايي ميكردند ، تبعيت
گذاشته كنار مرحله اولين در زيرا نمييافتند ، تحول هرگز ميشوند
استاد تبيين به حمله ضمن فيرابند كه است انتقاد همين ذيلميشدند
به را معيارها و دستورات آن هرگز دانشمندان ميشود ، مدعي پوپر ، خود
فرضيههاي بستن كار به از هرگز پوپر توصيه برخلاف آنها نبستهاند ، كار
.داشت نخواهند و نداشتهاند ابا auxiliary كمكي و adhoc موضعي
بينش با تزاحم در است ، ممكن چيز همه كه بينش اين از متاثر فيرابند
فقط علم تاريخ پيشرفتهايچشمگير از بسياري است مدعي ابطالپذيريپوپر
را خود تصميمگرفتهاند يا متفكران از بعضي كه رخدادهاند دليل اين به
را اينقاعدهها يا و نكنند محدود شناختي آشكارمعرفت قاعدههاي برخي به
.گذاشتهاند پا زير توجه بدون
.كند مطرح را ساختار مثابه به نظريه تا داشت آن بر را كوهن مشكل اين
خطي و تدريجي انباشت فرآيند عنوان به علم از رايج برداشت رد با وي
هر در آن دروني منطق به توجه با بايد را علم كه ميكند اشاره دانش
معتقد بيكن محض گرايي تجربه وويبرخلاف.گرفت نظر در تاريخي دوره
را آن كه است نظري يا قالبمفهومي نوعي به متكي تجربهاي هرگونه استكه
بر كه است ويتاكيدي نظريه عمده ويژگي.ميخواند Paradigm عالي نمونه
عبارتست او بهتعبير علمي انقلاب.دارد علمي انقلابيپيشرفتهاي مميزه
تنهايي ، دانشمندبه توسط نه جديد ، پارادايمي اخذ پارادايمو يك رفض از
كهاپيستمها فوكو ميشل كنار در فيرابند مربوطه ، پل علمي جامعه توسط بل
.ميكند ارائه را توانمندي ميدانست ، احتجاج (11)ناپذير سنجش را
مطرح علم براي تاكنون كه روششناسيهايي از يك هيچ كه ادعايش ويبراين
تاريخ با نحله اين باناسازگاري را كرد كار اين نبودهاند ، شدهكامياب
نظريه ارائه و وخالص ناب تجربه حصول امكان بارد وي.بيانميكند فيزيك
محدوديتهاي هم شناسيها روش است ، معتقد (anarchic) خود ستيز قانون
:مينويسد لذادارند را خود
نسبت انتزاعي تحليل هم تاريخيو رويدادهاي آزمون هم را امر اين
اين نميشود مانعپيشرفت كه اصلي تنها ميدهد نشان وعمل ايده بين
.است ممكن چيز همه:است
طريق از نظريهها منطقي امكانمقايسه حذف از پس آنچه ترتيب ، اين به
قضاوتهاي باقيميماند ، آنها قياس نتايج از مقايسهمجموعهاي
تمنياتمذهبي و متافيزيكي تمايلات و امورسليقهاي شناختي ، زيبايي
ذهني و شخصي يا دروني خواستههاي ميماند باقي اختصاراآنچه است ،
جادوگري با را علم اجتماعي ، حاد مسائل به توجه جاي به فيرابند.ماست
دوم دسته معارف كه ميكند استدلال و.مينشاند تقابل به اينها امثال و
معقوليت و Scientificity علميت از كلي معيار به باتوسل نميتوان را
.نهاد كنار Vationality
.دارد تاريخي خصلتي ايدئولوژيديگري هر مثل نيز علم او عقيده به
فقط علم.كرد نگاه چشماندازتاريخياش در بايد را همهايدئولوژيها
لزوما و گرفته پيش در تاكنون انسان كه است تفكر ازشيوههاي يكي
مالا است ، تصنعي امري علم غير از علم تفكيك نيست تفكر شيوه بهترين
به كه علمي خفقانآور بعد از را جامعه بايد كه است ، مدعي فيرابند
را ما ما ، اجداد كه همانگونه سازيم رها است يافته تحجر عقيدتي لحاظ
.ساختند آزاد كليسا خفقانآور بند از
ويژگيهاي به منتج خود شناسي ، معرفت حوزه در شده ذكر فكري چالش
:كرد ذكر را موارد اين ميتوان كه ميشود تاريخيگري نحلهء حاكمبر
به دستيابي امكان عدم دانش ، 2 آفرينش و خلق روي تكيه و زبانمندي-1
تكيه -علوم 5 ت وحد -ونسبيگرايي 4 تاريخمندي -مشترك 3 و عام قوانين
.ازارزشها واقعيات تفكيك عدم -دروني 6 منطق روي
كرده ايجاد كه عظيمي شك و شناسانه معرفت گسست با پسامدرنيته ، بينش
تاريخيگري بينش در نظر مورد مولفههاي به نزديك است ، همچنانكه
تاريخ كه ادعا اين با ميكند ، اما تاييد را فيرابند است ، الگوهاي
شناسي معرفت و علم فلسفه گفتمان پشت در است يافته پايان فرآيندي
ساخت گرايش طرفي از ميكند ، ملاحظه را قدرت فوكو همچون آن بر جاري
و (نشانه) دال ميان ايجادشكاف و زبان ، حوزه در دريدا ژاك شكنانه
شكني ساخت ايننوعاست كرده تاكيد متن بيمعنايي بر (معنا) مدلول
تك بينش بر حاكم شناسانه معرفت نحله از تا ميدهد اجازه
ميسازد آشكار را واقعيت اين خوبي به مساله اين شود ، خطيمركزيتزدايي
با مدرنيته ، بر ساري و جاري روششناسيهاي و رايج كهعلمالاجتماع
آشكار اينرو از.است بوده تنگاتنگ ارتباط در آن خاص صورتبنديتاريخي
.ميداند قياسناپذير را فوكواپيستمها و دايمها را پا چراكوهن كه است
ضرورت از مدرنيته ، بر حاكم متدلوژي و شناسانه گفتمانمعرفت نفي با پس
عبارتي به و پارادايمها تفاوت و ناهمگني تنوعمفاهيم ، ناپذيري ، قياس
حوزه اينكه سرانجام.ميكند حمايت انسانشناسانه مرجطلبي و هرج نوعي
مطلق ، نسبيت پذيرش علاوهبر كه اذعانميدارد پسامدرنيته ، عميق شكاكيت
-ژان كه همانطور است خوبيديگري به علمي نظريه يك كه ميپذيرد
بزرگ تمام پايانبراي خط نوعي گزيه اين كرده ، طرح فرانسواليوتار
.روايتهاست
پانوشتها
:به كنيد نگاه پوپر مواضع از اطلاع براي -9
چالمرز ، -10Popper,و پوپر 1371 ، پوپر1370 ، پوپر 1369 ، پوپر 1368 ،
پيشين
به تئوري يك از گذر گاهي:مينويسد تجانس عدم توضيح در فيرابند 11
مقايسهي كه نحوي به پديدههاست ، همه تغيير مستلزم ديگر تئوري
.ندارد امكان اصلا ديگر تئوري باپديدههاي تئوري يك پديدههاي
تئوري.است چنين خاص نسبيت بهتئوري كلاسيك مكانيك از گذر فيالمثل ،
اضافه كلاسيك فيزيك برپديدههاي كلاسيك غير جديد پديدههاي خاص نسبيت
به قادر خاص نسبيت دهد ، تئوري افزايش را آن پيشبيني قدرت تا نميكند
اصطلاح مناز و كوهن پروفسور....نيست كلاسيك پديدههاي بيان
.ميكنم استفاده وضعيتي چنين توصيف براي incommensurability