پنجم ، شماره 1321 آگوست 1997 ، سال مرداد 1376 ، 5 سهشنبه 14
|
|
آزادي و اسلامي حكومت
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(آخر بخش) مطهري شهيد ديدگاه از آزادي
نظر از آزادي و دموكراسي مبناي مطهري استاد ديدگاه از
و آزادي اسلام ، ديدگاه از:ميباشد انسان انساني اسلاماستعدادهاي
ميكند ، ايجاب انسان انساني تكامل كه است چيزي آن اساس بر دموكراسي
استعدادهاي از ناشي حق است ، انسان هو ما به انسان حق آزادي ، يعني
دموكراسي.آنها تمايلات و افراد ميل از ناشي حق نه است ، انسان انساني
غرب قاموس در واژه اين آنكه حال شده ، رها انسانيت يعني اسلام در
مفهوم بيان در مطهري استاد (20).است متضمن را شده رها حيوانيت معناي
وقتي ;ماست پيش هم نود و آمد صد چونكه:كه ميفرمايند اسلامي جمهوري
حقوق و آزادي طبيعي طور به بياوريم ميان به سخن اسلامي جمهوري از كه
كه معنا آن به آزادي مفهوم ثانيا است آن بطن در هم دموكراسي و فرد
اسلام در كه معنا آن به آزادي با دارند اعتقاد غرب اجتماعي فلسفههاي
(21).دارد بنيادي و عمده تفاوت است مطرح
اسلام كه معناست اين به دارد وجود دموكراسي اسلام در ميگوييم اينكه
به -انسانيت رهاساختن و حيوانيت كردن دربند-واقعي آزادي ميخواهد
(22).بدهد انسان
است سازگار دين با آزادي و دموكراسي مطهري شهيد ديدگاه در اين بنابر
با و.نميآيد بدست هرگز دين و ايمان سايه در بجز آزاديواقعي بلكه و
نظر اين و ميدانند ذيحق حكومت در را مردم شهيد استاد تفكر طرز اين
تكليف و وظيفه فقط مردم براي و ميشد اعمال وسطي قرون در كه را كليسا
ما به گرايش در عاملي را آن و ميكنند نقد و طرد شدت به بود قايل
درست:ميشمارند مردم سوي از دين و خدا نفي در عاملي و ميدانند ديگري
بود رسيده خود اوج به اروپا در اختناقها و استبدادها كه مرحلهاي در
در است ، مردم آن از حاكميت حق كه بودند انديشه اين تشنه مردم و
وظيفه و تكليف فقط حكومت زمينه در مردم كه شد عرضه فكر اين كليسا
را حكومت دموكراسيو و آزادي تشنگان كه بود كافي همين حق ، نه دارند
.برانگيزد طورعملي به خدا و دين ضد بر بلكه كليسا ، ضد بر
عوامل از يكي را ، غرب در ماديگري به گرايش علل كتاب در مطهري استاد
حكمران اينكه و ميدانند مردم حقه حقوق به كليسا احترام عدم را ، آن
مقابل در حكمران كه شدند مدعي:ندارد مردم قبال در مسئوليتي هيچ
در مردم ولي است مسئول خدا برابر در فقط او بلكه نيست مسئول مردم
را حكمران ندارند حق مردم دارند ، وظيفه و مسئولند حكمران مقابل
كنند معين وظيفه برايش يا و كردي؟ چنان و چنين چرا كه كنند بازخواست
و پرسش مورد را او ميتواند كه خداست فقط ;كن چنان و چنين كه
حقوقي حكمران ولي ندارند حكمران بر حقي مردم دهد ، قرار بازخواست
خدا اگر كه ميكردند فكر افراد لذا...كنند ادا بايد مردم كه دارد
آزادي بخواهند اگر و بپذيرند نيز را اجتماعي اختناق بايد بپذيرند را
را اجتماعي آزادي پس.كنند انكار را خدا بايد باشند داشته اجتماعي
(23).دادند ترجيح
متقابل موردحقوق در كليسا تفكر و نقدكردار از پس مطهري استاد
مردم برابر در مسئوليتحاكم درباره را اسلام نظر;حكومت و مردم
مسئول خداوند نزد هم و مردم مقابل در هم را وي و بيانميكنند
خدا ، به اعتقاد نتيجه نهتنها اسلام ، اجتماعي فلسفه ازنظر:ميدانند
دارد مسئوليت مردم مقابل در حاكم و نيست افراد مطلقه حكومت پذيرش
مقابل در را حاكم كه خداست به اعتقاد تنها فلسفه اين ازنظر بلكه
يك را حقوق استيفاي و ميكند ذيحق را افراد و ميسازد مسئول اجتماع
از نبايد كه معتقدند مطهري استاد(24).ميكند معرفي شرعي لازم وظيفه
ضربه انديشه آزادي از اسلام كه كرد خيال و داشت ترس انديشه آزادي
به بايد بلكه ;گرفت را مردم آزادي جلوي نبايد بهانه اين به و ميبيند
رشد به شده متوجه را درست راه خط و سعي روند طي در كه داد فرصت مردم
:شوند نايل مسايل تمام در
اينكه ترس از كنند فكر آنها در بايد مسائليكه در مردم به اگر
را روحشان يا ندهيم فكري آزادي طريقي هر به بكنند اشتباه مبادا
فكر اگر كه بكني فكري مبادا مذهبي و ديني موضوع فلان در كه بترسانيم
اين ميروي ، فرو آتش در سر با بيايد تو ذهن به كوچك وسوسه يك و بكني
كه ديني.نميرود پيش و نميكند رشد ديني مسايل در فكرشان هرگز مردم
آوردن بهدست يعني هم تحقيق و) ميخواهد تحقيق خود اصول در ازمردم
قائل آزاديفكري مردم براي خواهناخواه (وتعقل تفكر راه از مطلب
(25).است
كرد ، اوتحميل به بايد ندارد ، رشد اينملت اينكه بهانه به اگر والا
باقي غيررشيد ابد ملتتا اين بگيرند او از برايهميشه را آزادي
ابتدا آزادي درآن ولو بگذاريم آزادش استكه اين به رشدش.ميماند
(26).باشد آزاد بايد بكندباز اشتباه اگر هم صدبار.بكند هم اشتباه
حكومت اياز نمونه را عليهالسلام حضرتعلي حكومت مطهري ، استاد
آزاديداده اعلا درحد مخالفينحكومت به حتي آن كهدر ميداند اسلامي
دموكراسي و درجهآزادي منتهي در خوارج اميرالمومنينبا:بود شده
اعمالسياستي هرگونه ;آنهارعيتش و است خليفه اوكرد رفتار
سهميه حتي و شلاقشاننزد و نكرد زندانشان امااو بود مقدور برايش
افراد ساير همچون نيز بهآنها نكرد ، قطع ازبيتالمال را آنان
حكومتي كه باشد بيسابقه دنيا در آزادي مقدار اين شايد...مينگريست
آنها...باشد كرده رفتار دموكراسي با درجه اين تا خود مخالفين با
عقيده با واصحابش خودش حضرت و بودند آزاد عقيده دراظهار جا درهمه
ميكردند ، استدلال طرفين ميكردند ، صحبت و ميشدند روبهرو آنان با آزاد
كه بود جايي تا آزادي اين البته (27).ميگفتند جواب را يكديگر استدلال
اجتماعيو امنيت عليه و بودند نبرده سلاح به دست بهاصطلاح خوارج
به اقدام كه وليوقتي بودند ، نكرده قياممسلحانه مشروع حكومت
نبودزيرا گذاشتن آزاد و جايگذشت ديگر اينجا:اينكاركردند
قيام و اجتماعي بهامنيت اخلال بلكه عقيدهنيست اظهار مساله
به راجع مطهري شهيد الگو همين براساس است شرعي حكومت عليه مسلحانه
ماهيتي انقلاب ، اين ماهيت كه آنجا از:ميگويد اسلامي انقلاب
آزاديها به كه است اين ما همگي حتمي وظيفه است ، بوده عدالتخواهانه
جمهوري حكومت بشود بنا اگر زيرا.بگذاريم احترام كلمه واقعي بهمعناي
(28).خورد خواهد شكست قطعا بياورد بهوجود را اختناق زمينه اسلامي
است صورتي چنين در تنها و باشد آزاد قلمش و بيان و فكر ميبايد هركس
(29).داد خواهد ادامه را صحيحپيروزي راه ما اسلامي انقلاب كه
افكار براي محدوديتي هيچ اسلامي جمهوري رژيم در كه ميكنم اعلام من
نخواهد اثر و خبر انديشهها كردن كاناليزه اصطلاح به از و ندارد وجود
را اصيلشان تفكرات و انديشهها حاصل كه باشند آزاد بايد همهبود
است رياكاري و توطئه امرسواي اين كه ميدهم تذكر البته.كنند عرضه
(30).آزاد اصيل ، عرضهانديشههاي اما است ممنوع توطئه
پانوشتها
آيه 66 عمران ، آل سوره -1
ص 16 معنوي گفتارهاي -2
ص 142 اسلام در حقوق نظام -3
ص 12 معنوي گفتارهاي -4
ص 12 همان -5
ص 14 همان -6
ص 14 همان -7
ص 16 همان -8
ص 19 همان -9
ص 22 همان -10
ص 91 -اسلامي جمهوري پيرامون -11
ص 92 همان -12
ص 7 همان -13
ص 8 همان -14
ص 11 اسلامي انقلاب پيرامون -15
ص 134 اسلامي جمهوري پيرامون -16
و 125 صص 19 همان -و 18 17
ص 19 اسلامي ، انقلاب پيرامون -19
صص 41 همان -20
ص 100 همان -21
و 103 صص 102 همان -22
ص 85 نهجالبلاغه در سيري -23
ص 105 ماديگري به گرايش علل -24
ص 123 اسلامي جمهوري پيرامون -25
ص 122 همان -26
ص 139 (ع)علي دافعه و جاذبه -27
ص 68 اسلامي انقلاب پيرامون -28
ص 63 همان -29
ص 11 همان -30